تجربه شخصی در ازدواج با اختلاف سنی 8 سال

[اشنای قدیمی]

سلام دوستان
می خواستم تجربه شخصی خودم رو اینجا بگم و بدونید که تفاوت سنی چیز کمی یست!
من 8 سال از شوهرم بزرگترم 30 سالم بود و شوهرم 22 ساله که 5 سال پیش با هم ازدواج کردیم
پیش مشاور قبل از ازدواج هم رفتیم و گفت که این ازدواج ریسک بالایی داره ولی ما عاشق و معشوقو ... گفتیم نه کنار میایم و نمی ذاریم مشکل ایجاد بشه جفتمون هم مجرد بودیم اون موقع!
الان بعد از 5 سال هر بحثی پیش میاد شوهرم میگه من جوونیم رو پات گذاشتم! انگار من سن مادر یا مارد بزرگش رو دارم! تازه از نظر فیزیکی و چهره اپایین تر از سنم می زنم و اگر عکس دو نفره ما رو ببینن بالای نود درصد میگن هم سنین!
این در حالیه که اصلا سعی نکردم نقش حمایت کننده رو بازی کنم و همیشه سعی کردم خودش رو به اصطلاح مرد خونه بدونه و اقتدارش رو حفظ کنه! الان هم کارممون بیخ پیدا کرده و ممکنه به جدایی هم بکشه!

خواستم بگم مسئله سن رو اصلا شوخی نگیرید

[مهرااد]

سلام. متاسفم بابت این اتفاق. اما خوبه که حالا که ازدواجتون احساسی بوده اما طلاقتون نباشه! مشکلاتت رو بگو شاید راه حلی واسش باشه! چرا ناامیدی؟

[sanjab]

دوست عزیز

معلوم که یک پسر 22 ساله دور از واقعیت و از روی احساس تصمیم میگیره ولی شما چرا اینقدر احساسی و دور از عقل تصمیم گرفتید؟؟
از طرفی اختلاف سنی که میگند مشکلی ایجاد نمیکنه و یک عدد است برای افراد بالای 30 سال که دوره احساسات و هیجانات جوانی را

تا اندازه زیادی گذرونده اند و به یک ثبات و بلوغ فکری و رفتاری رسیدند توصیه میکنند که شاید 8 سال برای اون دوره هم زیاد باشه؟!

ولی چیزی که الان شما باید در نظر داشته باشید این هست که این کار رو نقطه ضعف ندونند تا همسرتون ابزاری برای

آزارتون نداشته باشه. میتونید در این مواقع سکوت کنید و در یک موقعیت مناسب و ارام ازشون بخواهید به انتخاب خودشون

احترام بگذارند چون مطمینا شما ایشون رو مجبور نکردید و از روی تمایل و علاقه خودشون جلو امدند.

سعی کنید احساس قدرت و مردانگیشون رو با کلام - گفتار و رفتار تقویت کنید.

موفق باشید

[همراه*]

سلام
من هم دقیقا با همین موضوع درگیر بودم و با دختری که 6 سال از خودم بزرگتر بود آشنا شده بودم و این آشنایی 4سالو 3 ماه طول کشید توی اوندوران من فقط به ساختن بعد ازدواج فکر میکردم و به اینکه چرا این رابطه رو دارم ادامه میدم نبودم.من به همراه خونوادم 3 جلسه هم خاستگاری رفتیم ولی به خاطر مسائلی که ممکنه از حوصله شما خارج باشه این موضوع تموم شد و الان که چند ماه ازین جدایی میگذره تازه فهمیدم که اگر این اتفاق میافتاد هردومون ضرر میکردیم و همیشه حسرت گذشته رو باید میخوردم با اینکه ما واقعا همدیگه رو دوست داشتیم و شاید یکی از دلایلی که من به این جدایی تن دادم دوست داشتن طرف مقابلم بود چون یه خانم با شرایط جامعه خیلی براش سختره که از همسرش جدا بشه تا آقایون و کلا خراب کردن یه رابطه خیلی راحت تر از خراب کردن یه زندگی با چندتا بچه خواهد بود

- - - Updated - - -

سلام دوستان
می خواستم تجربه شخصی خودم رو اینجا بگم و بدونید که تفاوت سنی چیز کمی یست!
من 8 سال از شوهرم بزرگترم 30 سالم بود و شوهرم 22 ساله که 5 سال پیش با هم ازدواج کردیم
پیش مشاور قبل از ازدواج هم رفتیم و گفت که این ازدواج ریسک بالایی داره ولی ما عاشق و معشوقو ... گفتیم نه کنار میایم و نمی ذاریم مشکل ایجاد بشه جفتمون هم مجرد بودیم اون موقع!
الان بعد از 5 سال هر بحثی پیش میاد شوهرم میگه من جوونیم رو پات گذاشتم! انگار من سن مادر یا مارد بزرگش رو دارم! تازه از نظر فیزیکی و چهره اپایین تر از سنم می زنم و اگر عکس دو نفره ما رو ببینن بالای نود درصد میگن هم سنین!
این در حالیه که اصلا سعی نکردم نقش حمایت کننده رو بازی کنم و همیشه سعی کردم خودش رو به اصطلاح مرد خونه بدونه و اقتدارش رو حفظ کنه! الان هم کارممون بیخ پیدا کرده و ممکنه به جدایی هم بکشه!

خواستم بگم مسئله سن رو اصلا شوخی نگیرید

الان به نظرم نباید به مسائل گذشته فکر کنی چون باعث نا امیدی میشه الا باید به فکر راهکار باشی و اینکه بتونی از زندگی لذت ببری و اون حس عاشقانه قبل ازدواج رو زنده کنی که اینم راه های مختلفی از جمله زنده کردن خاطرات رفتن به جاهایی که اون روزا میرفتید و ازین قبیل کارا.

[اشنای قدیمی]

ممنونم دوستان
الان مشکل اصلی من با ایشون در بیکاری هستش نه چیز دیگه و امیدوارم حل بشه!
ولی این پست رو به این خاطر گذاشتم که دختر خانمها بدونن هر چقدر هم عشق بینشون باشه باز هم مسئله سن بیشتر یه نقطه منفی براشون حساب میشه و اقایون هر قدر هم به زبون از این مسئله اظهار ناراحتی نکنن، باز این موضوع براشون هضم نشده است متاسفانه و هر از گاهی ته دلشون از اینکه با دختر جوانتر از خودشون ازدواج نکردن ناراحت میشن!
این پست رو هم برای مشکلم گذاشته بودم
با مسئولیت ناپذیری شوهم چه کنم