لطفا راهنمایی کنید
من دختری 23ساله هستم و 5 سال هست که با آقایی آشنا هستم و ما همدیگر را خیلی دوست داریم ایشون من را در خیابان دید و 1سال دنبال من آمد تا من راضی شدم.ایشون اون موقع دانشجوی فوق دیپلم بود و من پیش دانشگاهی.او 6ماه ازمن کوچکتره. خانواده من از اول مخالف بودن به دلایل زیاد:1-سن 2-مالی 3-میگن خانوادش در حد ما نیستند(من نمیدانم تا انجا که میدانم تفاوت زیادی نمبینم) 4-تحصیلات
ولی چیزی که باعث شد حساسیتشون بیشتر بشه گرفتن ما توسط 110 در کنار دریا بوده که خیلی برای اونها گرون تموم شد
با حساسیتی که اونها دارن حتی نمیخوان در موردش صحبت کنن و حتی خانوادش می خواستن برای صحبت های اولیه بیا جلو که حتی این رو هم نذاشتن و همش در مورد اون پیش قضاوتی میکنن.من با خانواده قصد مهاجرت به کانادا را داریم و او هم به خاطر همین موضوع خودشرو تونست به اروپا برسونه تا هم نزدیکتر باشه و هم پس انداز خوبی برای شروع زندگی کسب کنه.عموی من هم اونجا هست و وقتی در موردش صحبت کردم گفت وقتی خانوادت برن کانادا نظرشون عوض میشه ولی الان که اومده ایران میگه که اینها اصلا راضی نمیشن.مادرم میگه 2 راه بیشتر نداری یا ما یا اون اونا میگن تو احساسی فکر میکنی ولی به نظر من احساس 2 بعد داره (عشق و تنفر)که اونها نسبت به اون تنفر دارن ولی اگه من احساسی مطلق بودم زودتر از اینها به ازدواج پا فشاری میکردم ولی میدونم که الان شرایطش نیست اون باید پساندازی جمع کنه و من هم ادانه تحصیل حداقل 2سال ولی ما از هم مطمئنیم که عاشق هم هستیم و جدا شدن برامون غیر ممکنه اون تا الان همه کار بخاطر من کرده ولی دیگه این صبر صبری کشنده شده چه طور میتونیم از حساسیت مادر و پدرم کم کنم .حتی مادرم گفته اگه اینجوری ادامه بدی حتی قید رفتن رو میزنیم.حتی نمیخوان شناختی از اون پیدا کنن
چه طور میتونیم از حساسیت مادر و پدرم کم کنم اون میخواد نامه ای بنویسه مبنی بر معرفی خودش و معذرت خواهی ولی میترسم الان بفرسته اوضاع خرابتر بشه به نظر شما اگه من ساست به خرج بدم خوبه چون من قبلا کارایی کردم که بر حساسیتشون اضافه کرده مثل تلفن های نجومی و غیره که تلفن رو تازگیها قطع کردن
من نمیخوام که با نارضایتی اونها ازدواج کنم و از تمام کارهام عذاب میکشم ولی نمیتونم فکر جدایی رو بکنم و میخوام اونها رو راضی کنم
علاقه مندی ها (Bookmarks)