به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 25
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 15 دی 92 [ 16:17]
    تاریخ عضویت
    1391-9-05
    نوشته ها
    102
    امتیاز
    1,411
    سطح
    21
    Points: 1,411, Level: 21
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 89
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    16

    تشکرشده 30 در 16 پست

    Rep Power
    0
    Array

    خانواده شوهرم اصلن من رو قبول ندارن چون من تهرانی هستم خواهش میکنم بهم کمک کنید

    سلام دوستای خوبم قبلن مشکلاتم رو گفتم

    خانواده شوهرم اصلن من رو قبول ندارن چون من تهرانی هستم و اونها شهرستان و اذری هستن
    و از وقتی جاریم که اهل همون شهر هست اومده تو خانوادشون اون رو قبول دارن و من محبت هام تو رفتار و عملی خیلی بیشتر از اون خانم هست ولی خوب بهرحال تو جمع زنونه اصلن باهام حرف نمیزنن و من رو پس میزنن من تمام روزهای مهم سال میرم شهر اونها ولی باز هم همین منوال هست من تک دخترم و تو جمع اونها اذیت میشم و کوچکترین شتباهی از سمت من رو بزرگ میکنن و همه اخم ها تو هم مخصوصا مادرشوهرم و همه از این موضوع سو استفاده میکنن حتی بچه ها شوهرم هم نه اینها رو میبینه تازه طرف اونها رو میگیره و بازهم همه سو استفاده میکنن اونها حتی از ادب من بدشون میاد سختشونه باهام تو همه چی من و زندگیم نظر میدن ولی در مورد جاریم اینطور نیستن
    کمکم کنید میخام دیگه تا بچه دار نشم نرم شوهرم زن قوی میخاد برای بچه دار شدن ایا تو کل جمع تحقیر بشی قوی بودنه من گه حرفی بزنم مسخره یا تحقیر میشم با اینکه مهندس هستم و از لحاظ علمی از همشون بالاترم درسته حقوق کمی دارم با اوضاع کار الان تو خونه داری و همراه بودن با شوهرم کم نگذاشتم

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 08 آذر 92 [ 01:05]
    تاریخ عضویت
    1392-4-31
    نوشته ها
    100
    امتیاز
    359
    سطح
    7
    Points: 359, Level: 7
    Level completed: 18%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    31 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    140

    تشکرشده 190 در 74 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوست عزیز
    یکم شما باید محکم باشی , وقتی خانواده همسرت باند تشکیل دادن , دلیلی نداره شما تمام تعطیلات و روزای خوبو بری خونه ی اونا تا بین خانوما زجر بکشی !
    من جای تو بودم نمی رفتم وقتی می دیدم در قبال احترام و ادبی که دارم فقط بدی می بینم! چند بار نرو اونوقت خودشون می فهمم چقدر بد رفتار کردن باهات و همچنین شوهرت متوجه می شه ...
    همسرت چند سالشه ؟ خودت که احتمالا متولد 65 هستی با توجه به نام کاربریت می گم ..
    شما چطوری آشنا شدید که الان خانواده همسرت تورو نمی پذرین ؟

  3. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 15 دی 92 [ 16:17]
    تاریخ عضویت
    1391-9-05
    نوشته ها
    102
    امتیاز
    1,411
    سطح
    21
    Points: 1,411, Level: 21
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 89
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    16

    تشکرشده 30 در 16 پست

    Rep Power
    0
    Array
    36 ساله هست سنش بالاست ولی هی میگه ما محبت میکنیم به اونها کاری نداریم
    سه ساله ازدواج کردم از همو اول همین طور بودن اشنایی باهاشون نداشتم شوهرم با کلاس و با ادب هست و به حریم کسی تجاوز نمیکنه ولی متاسفانه خانوادش اینطور نیستن با اینکه دور هستیم ولی یک جورایی بهشون وابسته است سالی سه چهار بار میریم اونا حتی عروسی میرن زیاد به ما نمیگن اصلن هم برای من تعریف نمیکنن البته من هم به خاطر شرایط چندباری ناراحتیم رو جلوی اونها نشون دادم و سر همسرم یا بچه خاهرش خالی کردم تازه اونا وایمیسن ما بریم اونجا از ماشین ما استفاده کنن دسته جمعی برن تفریح بچه خاهرش گفت چون شما بیایید مامان و خاله و خانم ها میتونن راحت باشن وایمیسیم تا شما بیایید ولی باز هم بی محلی و تحقیر همون اوضاع

    چه کنم دوست خوبم ؟ روزی نیست فکر نکنم به این چیزا

  4. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 19 بهمن 01 [ 19:08]
    تاریخ عضویت
    1392-5-13
    نوشته ها
    688
    امتیاز
    14,984
    سطح
    79
    Points: 14,984, Level: 79
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 366
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger Second ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,002

    تشکرشده 1,784 در 580 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    119
    Array
    دوست نازنین خودت رو راحت کن


    دنیا رو از دید اونها نبین. اگه دوست ندارن شما رو ببینن این مشکل اوناس مشکل شما نیس

    فکر نکن اونا نبیننت از ارزش شما کم میشه! ارزش شما وابسته به وجود خودته و با دیدن و ندین دیگران نه کم میشه نه زیاد!


    ارزش شما زمانی کم میشه که رفتار منفعلانه دارین و تمام تلاشت رو میکنی تا اونها تو رو ببینن! این میشه اغاز ذلت( ببخش منو نازنین)


    ادمهای منفعل اگه محبت بکنن دیگران نه تنها نمی بینن بلکه ازشون بیشتردور می شن.

    اساسا شما نه مسول شادمانی دیگران هستی نه اینکه مسول خوش امدن دیگران ازشما!

    شما مسول خودتی:

    اینکه راحت باشی
    اینکه خودت رو همون جور که هستی به نمایش بزاری
    اینکه همون جور که هستی چذیرفته شی

    حالا هر کی مشکل داره بره مشکالش رو حل کنه!


    این " دنیا دیدن از نگاه اونا" رو بریز دور و به زندگی زیبا با شوهرت فکر کن! شاید اونا جاریتون رو بیشتر دوس دارن. بهشون حق بده. ادما حق دارن هر کی رو بخان دوس داشته باشن.

    در ابراز محبت زیاده روی نکن. توقع بیجا می اره. محبت رو برای وجدان خودت و خدای خودت بکن و انتظار جبران نداشته باش. مگه نهایت چند روز در سال اونا رو می بینی. شاید اونا دوس داشتن عروسشون همشهری باشه حالا که نشده و قاپ پسرشون نصیب شما شده برو خوش باش عزیزممممم این حرفا رم بریز دور. بی خیال


    حالا فکر کن خ دوست دارن . به نظرت خ زندگی عوض می شد!! شما فکر م یکنی هر ادم بزرگی همیشه خ مورد توجه بوده!


    بریا همیشه این تفکرت یعنی " اهمیت دادن به نظر دیگران" اون هم در این حد رو عوض کن. باور کن پادشاهی می کنی

    کارگاه چگونه منفعل نباشیم رو بخون. در ضمن مشکل اونا نیستن مشکل خود شمایی. اونا همون جور که دوس دارن رفتار می کنن شما جوری که دوس نداری: مدام محبت مدام مقایسه و رنجش خودت. اونا رو که نمی تونی عوض کنی ولی خودت رو که می تونی!
    ویرایش توسط مهرااد : سه شنبه 12 شهریور 92 در ساعت 14:19

  5. کاربر روبرو از پست مفید مهرااد تشکرکرده است .

    yasi_20 (سه شنبه 12 شهریور 92)

  6. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 15 دی 92 [ 16:17]
    تاریخ عضویت
    1391-9-05
    نوشته ها
    102
    امتیاز
    1,411
    سطح
    21
    Points: 1,411, Level: 21
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 89
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    16

    تشکرشده 30 در 16 پست

    Rep Power
    0
    Array
    شما تو جمع کسانی که قبولتون ندارن میرید اونم بهترین روزها و تفریح و اینا و اصلن نباید مهم باشه همه فامیل هاشون این رو فهمیدن که چرا من پیششون اینقدر ذلیل هستم فقط پدرشوهرم دوسم داره همین و بس اخه چطوری؟

  7. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 19 بهمن 01 [ 19:08]
    تاریخ عضویت
    1392-5-13
    نوشته ها
    688
    امتیاز
    14,984
    سطح
    79
    Points: 14,984, Level: 79
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 366
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger Second ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,002

    تشکرشده 1,784 در 580 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    119
    Array
    اره عزیزم بودم!!


    جایی بودم که من تلاش می کردم دیده نمی شد! مدام سر راهم سنگ گذاشته می شد!


    منم اوایل خ غصه می خوردم! خ سعی می کردم جایگاه خودم رو نشون بدم! اما شما فکر م یکنین که کسی که خودش رو زده به خاب میشه بیدار کرد!!!


    تجربه شبیه شما رو مادرم داشتن و خ عداب کشیدن و عصبی شدن و ناراحتیهای قلبی... بعد در سنین بالا با فاصله گرفتن از انها و یافتن دل مشغولیهای دیگه و پیدا کردن دوستان دیگه روش زندگیشون رو عوض کردن.


    اره عزیزم میشه. امام هفتم م یگن: اگه در دستت طلایی داری و همه کفتن بی ارزشه باورنکن و اگه در دستت جسم بی ارزشی داری و همه گفتن با ارزشه باز باور نکن.


    و هیمن طور امام باقر نصیحت کردن : که 5 چیز رو غنیمت بدون:

    1) بری جایی خاستگاری بهت زن ندن
    2) از جمعی پاشی بری کسی اصلا نپرسه کی بود

    3) حرفی زدی باهات مخالفت کردن
    4) یادم نیس
    5) بازم یادم نیس


    فدای شما بشم اصلا غصه نخور. می گن مخالفت هوا با بادبادک سبب پرواز اون میشه!


    در ضمن رفیق من شما اگه خوشحالیت وابسته به تایید دیگران باشه که کلاهت پس معرکه س! اتفاقا من جای شما باشم تو همچین جمعی ذوق می کنم. چون به من یاد می دن که مستقل باشم!

    تازه گوشت رو بیار جلو اخیرا شنیدم ادما مثل سایه ان . بری دنبالشون ازت فرار می کنن ازشون فرار کنی می ان دنبالت!

    یه خورده رو خودت کلاس بزار البته با رعایت احترام اما محبت به اندازه کن ببین چطور دمت رو دارن. از ما گفتن بود دوست عزیز. برات ارزوی خوشبختی بدون وابستگی دارم


    تازه از پیامبر هم داریم که با کسی که تو راهمسنگ خودش قرار نمی ده صحبت نکن! حالا شما چه می کنی خ هم از خودت می گذری. سعی کن تعطیلات رو با خانواده خودتون هم باشین

    اگه جناب اس سی ای اینجا بودن بهت م یگفتن منفعلی و همین رفتارت باعث مشکلاتت شده.
    ویرایش توسط مهرااد : سه شنبه 12 شهریور 92 در ساعت 15:05

  8. کاربر روبرو از پست مفید مهرااد تشکرکرده است .

    yasi_20 (سه شنبه 12 شهریور 92)

  9. #7
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 03 مهر 94 [ 16:31]
    تاریخ عضویت
    1391-10-27
    نوشته ها
    991
    امتیاز
    7,073
    سطح
    55
    Points: 7,073, Level: 55
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 77
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    2,771

    تشکرشده 1,881 در 749 پست

    Rep Power
    112
    Array
    سلام عزیزم .
    قبل از اومدن جاریت رفتارشون باهات چطور بود ؟
    چطور آشنا شدید با همسرت ؟ آیا از اول موافق ازدواج شما بودن یا مخالف؟

  10. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 08 آذر 92 [ 01:05]
    تاریخ عضویت
    1392-4-31
    نوشته ها
    100
    امتیاز
    359
    سطح
    7
    Points: 359, Level: 7
    Level completed: 18%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    31 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    140

    تشکرشده 190 در 74 پست

    Rep Power
    0
    Array
    عزیزم ؟ سالی 3-4 بار واقعا زیاد نیست , من فکر کردم هر تعطیلی مجبوری که بری و اونجا باشی !
    خود همسرت هم اینطور که می گی کلا مرد خوبی هستش و حرف تو رو یه جورایی قبول داره و ازت خواسته این چند روزی که اونجایی یه جورایی بی خیال باشی و بزاری بگذره !
    می دونی به نظرم کسی که در قبال خوبی بد رفتاری می کنه یه چیزیش می شه , اگه به چشم یه بیمار روحی به این افراد نگاه کنی دیگه اذیت نمی شی!!!
    خیلی خوشحال شدم که می گی پدر شوهرت باهات خوبه ..
    یه چیزی ؟ آخه چرا می گی من پیش اونا ذلیل هستم ؟ شاید تو رو خیلی بالا می بینن چون دختر پایتختم که هستی یه جورایی بهت حسودی هم می کنن ! چرا اینجوری فکر نمی کنی ؟
    به نظر من که بیشتر به تو حسودیشون می شه تا اینکه تو رو پایین تر از خودشون ببینن

  11. 2 کاربر از پست مفید violet تشکرکرده اند .

    asemani (سه شنبه 12 شهریور 92), مهرااد (سه شنبه 12 شهریور 92)

  12. #9
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 19 بهمن 01 [ 19:08]
    تاریخ عضویت
    1392-5-13
    نوشته ها
    688
    امتیاز
    14,984
    سطح
    79
    Points: 14,984, Level: 79
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 366
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger Second ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,002

    تشکرشده 1,784 در 580 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    119
    Array
    ویولت جان نظرت خ خوب بود ولی اینکه دختر پایتخت بودن ارزش محسوب شه اصلا موافق نیستم! کماکان که شاید خونواده شوهرشون رو همین حساب کتابای ناسیونالیستی ایشونرو دوس ندارن.

  13. 2 کاربر از پست مفید مهرااد تشکرکرده اند .

    sanjab (چهارشنبه 20 شهریور 92), violet (سه شنبه 12 شهریور 92)

  14. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 08 آذر 92 [ 01:05]
    تاریخ عضویت
    1392-4-31
    نوشته ها
    100
    امتیاز
    359
    سطح
    7
    Points: 359, Level: 7
    Level completed: 18%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    31 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    140

    تشکرشده 190 در 74 پست

    Rep Power
    0
    Array
    می دونی مهرااد جان خب از دید من خانواده ای که نتونن یه دختری رو که از یه شهر دیگه گرفتن میون خودشون بپذرین واقعا مشکل دارن !
    دوست خود من بود که خانواده شوهرش واسه یه شهر دیگه بودن, این اعتقادو داشتن که دختر تهرانی هستش بهش رو بدیم پرو می شه واسه همین تحویلش نمی گرفتن ! من واقعا اینو می زارم رو ضعف و حسادت !
    آره حق با شماست آوردن کلمه ی پایتخت قشنگ نبود , و ویرایش کردن نیاز داره ! بیشتر منظورم این بود که شاید تو رو بالاتر می بینن که اینطوری باهات هستن . حالا یه آیتمش ( از دید اونا نه کلا ) همین تهرانی بودن تو باشه .

  15. کاربر روبرو از پست مفید violet تشکرکرده است .

    asemani (سه شنبه 12 شهریور 92)


 
صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 00:18 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.