به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 11
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 29 مهر 92 [ 16:40]
    تاریخ عضویت
    1392-6-11
    نوشته ها
    7
    امتیاز
    137
    سطح
    2
    Points: 137, Level: 2
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 13
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 7 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array

    به زنم کمک کردم موفق بشه اما سرکش شده ....

    سلام - 9 ساله که ازدواج کردم
    من قبلاً کارمند یک شرکت بودم و همسرم خانه دار . مستاجر بودیم و زندگیمون کم و زیاد می گذشت.
    حدوداً 6 سال پیش بود که همسرم از من خواست تا براش کار پیدا کنم . من بهش پیشنهاد دادم که اگه خیلی دوست داره کار کنه با توجه به تحصیلاتش یه شرکت باز کنه و با استخدام کارمند کارهای شرکتو مدیریت کنه . قبول کرد و شرکت رو باز کردیم برای هزینه ها هم از خرده پس انداز و گرفتن وام استفاده کردیم اما کفایت نمی کرد و پدرم هم کمکمون کرد. بالاخره شرکت راه افتاد . تا 2 سال اول خیلی مشکل داشتیم هنوز همسرم به کار مسلط نبود و .... ولی با کمک من و نزدیکانم از پسش بر آومد.
    سه سال پیش بود که حجم کار خیلی زیاد شد و همسرم تقریباً تمام وقت کار می کرد. ، .این بود که تصمیم گرفتیم یا شرکت رو تعطیل کنیم ویا اینکه من از کارم استعفا بدم و کارهای شرکتو گردن بگیرم. بعد از مشورت ؛ من استعفا دادم و شرکتو دستم گرفتم . خدارو شکر توی 2 سالی که اومدم توی شرکت تونستیم کلی کار کنیم و اوضاع مالیمون کلاً دگرگون شد. همسرم هم نیمه وقت به شرکت نظارت می کرد. اما چون شرکت بنام همسرم بود و هست تمام کارهای مالی و قرادادها بنام اونه .
    حالا چند وقتیه این موضوع باعث اختلافات ماست که هر روز هم بیشتر میشه . همسرم تمام موفقیت هارو مال خودش میدونه . رفتارش کلاً آمرانه شده . تمام حسابهای مالی شرکتو تو انحصار خودش آورده . با توجه به اینکه سود شرکت به حساب همسرم میره برای مخارج خونه هم باید ازش اجازه بگیرم . هر کار دلش بخواد میکنه و دیگه نظر من زیاد براش مهم نیست. بارها باهم صحبت کردیم اما فایده ای نداره . درگیری لفظی هم زیاد داریم . از لحاظ عاطفی هم خیلی سرد شده شاید هر 2 ماه هم رابطه ای نداشته باشیم. احساس بدی دارم . خیلی بد دهن شده تا چیزی به دلخواهش نباشه فوراً ناسزا و بد و بیراه میگه . مدام تهدید میکنه . الان دیگه اتاقمون هم جداست و خلاصه مدتیه با هم شدیداً مشکل داریم . نمی دونم مشکلش چیه !
    خواستم از شرکت بیام بیرون و برگردم سر شغل قبلیم ولی فکر کنم این وضعیتو بدتر بکنه . اگه میتونید راهنمایی کنید. متشکرم

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 30 تیر 99 [ 14:44]
    تاریخ عضویت
    1392-5-13
    نوشته ها
    172
    امتیاز
    7,678
    سطح
    58
    Points: 7,678, Level: 58
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 72
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    46

    تشکرشده 116 در 79 پست

    Rep Power
    29
    Array
    سلام چه خوبه که اومدی اینجا و دنبال راه حل میگردی خوش امدی همیشه از دن تایپیک مردا خوشحال میشم و....

    من از حرفات یه چیزهای فهمیدم اونم اینه خیلی دلخورید خیلی جفتتون یه جاهای در برابر هم احساس کوچک شدن و نادیده گرفتن کردید یه جاهای که باید حرف میزدید دعوا کردید. یه جاهای که باید تایید میشدید سرکوفت. شنیدید یه کارای کردید و دوست داشتید دیده بشه مثبت هاش اما خرده منفیاش بیشتر دیده شد. میدانم به نظر جفتتون خیلی تلاش کردید برا رابطه بیشتر و بهتر حالا هر دو خسته اید
    هر دو حق را به خود میدهید


    درک میکنم مردی وحس تاییدش را بیشتر از همه چیز میخوای. اینکه بگه تو حامیم بودی تو منو کمک کردی. اما... یه جاهای عصبانی بودی و فقط صبرش خواستی و شاید نبود

    اما باور کن اون زنه و از تو خیلی بیشتر پکیده که تنها شده زن بدون محبت، حمایت، و توجه همسرش به معنی واقعی. میبرد.

    زن اگه از لحاظ عاطفی پر بشه. دنیا پول را فدات میکنه. و خجالت میکشه بگه پولم...ببین من فهمیدم چه گفتی دوست دارم تو هم بفهمی چه میگم
    الان وضیت عاطفیت خیلی مهم تر از کاره چون با تغییر کار و... هیچ توجه ای نصیبت نمیشه اقتداریت حفظ نمیشه تایید نمیشی مهم نمیشی. جفتتون بانک محبتتون جه برا دادن چه برا گرفتن خالی و ا زیاد امادگی دریافت نداره
    ببین داری میگی حرف زدن باهاش فایده نداره من میگم باید
    وع گفتگوت را سوق بده به نبودن حضور نبودن محبتش وجود خودش مهم جلوه بده

    - - - Updated - - -

    ان
    ببین اول به این باور برس که ادامه دادن به این راه حل که قهر و بحث به هیج جا نمیرسه
    چون هر زنی میتونه جواب مردم بده و برعکس و باز این باورت باشه که برا این زندگی به پای هم و با هم خیلی تلاش کردید و هیچ کس جز شما قدر الان این کار و زندگی را نمیتونه بفهمه(چون ذره ذره تلاشتون را باهم حس کردید و چه شب های که با امید دادن به هم احساس امید و خوشبختی کردید وات صبح راحت خوابیدید)

    پس. با اراده بگو یا علی و فقط دو هفته کاری به مسله کاری که (حق ندارم کاری کنم و رو من تکبر میکنه)نداشته باش
    به خودت بگو زندگیم دوست دارم گرچه. مشکلاتی داره. مشکلات حل میکنم حتی اگه یک تنه باشه

    سه روز مرد خوبی باش(منظورم این نیست که نیستی که اگه نبودی دنبال راه حل نمیشدی)اونی باش که فک میکنی او میخواسته انگار میخوای به خودت نمره بیست بدی کاری به حرفهایی خانمت نداشته باش اگه منفی بود(ناراحت نشو عکس العمل تند نشون نده انگار که مهم نیست چه میگه)

    شده مرخصی بگیر بیای خونه کارهای ماندش(ظرف شستن غذا درست کردن جارو یا هر کاری که خوشحالش میکرده....)
    بی برنامه اما وقت مناسب ببرش بیرون فوق میگه نمیام بگو من دوست داشتم تو رو ببرم نمای باشه اگه بچه داری اونو نیم ساعت ببر


    یا بگو غذا بیرون میگیرم(نه با منت) انگار میخوای خسته نشه ازش تشکر کن بعد غذا لباست آماده نبود بگو عیبی نداره بعد برو خودت آماده کن و.. تمام تلاشت کن که پیش خودت بیست بشی پیش اون هم بتونی کمترین غلط تو ای سه روز داشته باشی


    و اما بعد بگو باهات حرف دارم بهش بگو که من میدونم دوران سختی جفتمون داشتیم، بگو چه روزهای که تا دیر وقت کار کردی اما خدایی(یکی از کارای که همیشه انجام داده بگو مثلا خونه مرتب بود. غذا آماده بود به بچه رسید حواسش به تو بوده یا خرید خونه واداره زندگی خوب کرده شده چند تاش بگو
    بگو منم فشار کار روم بود شاید ناسپاسی هم کردم خسته بودم داد زدم عصبی شدم میدونم ناراحت شدی کماکان که بعضی وقتا مقابل به مثل کردی ولی همیشه بنا را بر سازش داشتی تو صحبتات بذار حرف بزنه بزار گلایه کنه حتی اگه ادبیاتش بد بود به این فک کن اگه حرف بزنه آروم میشه تحملت بالا ببر بگو حق داری احساسش درک کن
    بگو من مرد بودم شاید تند رفتن خواستم بگم به من اقتدار بده منو به حساب بیار تو منو ببخش و بذار تک تک ناراحتیش از کوچکترین برخوردا توضیح بده و تو هم هرجا تونستی منظورت توضیح و اشتباه کرده بودی عذر بخواه
    نگفتم تو مقصری که این کارا گفتم میخوام بفهمه قصدت دعوا سرکوب یا درگیری نیست بزار بیاد کنارت(به خدا با این حرفا تو در نظرش بزرگ میشی حتی اگه تو گفتگو اولیه ابراز نکنه

    بعد بهش ناراحتی هاتو توضیح بده تک تک عصبانیتت به جز رابطه کاری.به حرفاش گوش کن اگه خواست تند بره دستش بگیر تو دستت فقط دستشو نوازش کن. اگه باز تند رفت بلند شو پنج دقیقه فاصله حتی بری تو اطاق کناری.
    شب همون روز همبرو کنارش بخواب بوسش کن اما بدون توقع جنسی نازش کن و بگو نمیخوام از تو خدا بخوابم بذار فک نکنه برا نیاز جنسی خواستیش.دایی(ی

  3. #3
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    امکانش نیست که شرکت را به نام هر دوتون کنید؟
    شاید خانمتون از این همه کار خسته است. می تونید پیشنهاد بدید مدتی کارش را کمتر کنه.

  4. 2 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    del (سه شنبه 12 شهریور 92), هم صحبت (سه شنبه 12 شهریور 92)

  5. #4
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اردیبهشت 01 [ 00:01]
    تاریخ عضویت
    1390-6-17
    نوشته ها
    1,916
    امتیاز
    39,710
    سطح
    100
    Points: 39,710, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,897

    تشکرشده 3,095 در 1,314 پست

    Rep Power
    315
    Array
    سلام. درک میکنم که یک مرد نیاز داره حس کنه که خانمش بهش تکیه داره و در واقع برتری نسبت به خانمش حس کنه و احساس قدرتش خدشه دار نشه.

    کاملا بهتون حق میدم که از این وضع خسته شده باشید.

    به نظر من شاید خانمتون حس میکنه شما از اینکه اون استقلال پیدا کرده ناراحتید. حس میکنه چشم دیدن پیشرفتش رو ندارید و میخواید او همیشه محتاج به شما بمونه.

    آیا واقعا اینطوره؟؟ شما از اینکه یه جورایی خانومتون بالادستتون قرار گرفته ناراحتید؟؟

    یا فقط از کمرنگ شدن روابط عاطفی و خستگی هاش ناراحتید؟؟

    به نظر من شما اگر یه شغل مستقل داشته باشید بهتره.جوری که نیاز نباشه برای مخارج خونه از ایشون اجازه بگیرید.

    او رو به حال خودش بذارید تا پیشرفت کنه.حتی سعی کنید حسابی روی درآمد ایشون باز نکنید. چون احساس میکنم کمی غرورتون لطمه دیده.

    ولی با هم حرف بزنید. بگید توجه به خودمون و مسائل خونه و مسایل عاطفی هم مهمه.


    البته من کارشناس نیستم و شاید نظرم خیلی ناشیانه باشه. از آقای sci خواهش شده به تاپیک شما سر بزنن.

    امیدوارم مشکلتون حل بشه.

  6. کاربر روبرو از پست مفید Pooh تشکرکرده است .

    یکی مثل شما (سه شنبه 12 شهریور 92)

  7. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 29 مهر 92 [ 16:40]
    تاریخ عضویت
    1392-6-11
    نوشته ها
    7
    امتیاز
    137
    سطح
    2
    Points: 137, Level: 2
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 13
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 7 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    hana68 . سلام ، از توجه و راهنماییتون متشکرم . راهنمایی های خوبی بود. فکر می کنم این روش برای کوتاه مدت شاید جواب بده و فرصتی به من بده تا مشکلو حل کنم . حتماً به راهنماییتون فکر می کنم و سعی می کنم نتیجه رو بهتون اطلاع بدم شاید مفید باشه. متشکرم

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط شیدا. نمایش پست ها
    امکانش نیست که شرکت را به نام هر دوتون کنید؟
    شاید خانمتون از این همه کار خسته است. می تونید پیشنهاد بدید مدتی کارش را کمتر کنه.
    نقل قول نوشته اصلی توسط شیدا. نمایش پست ها
    امکانش نیست که شرکت را به نام هر دوتون کنید؟
    شاید خانمتون از این همه کار خسته است. می تونید پیشنهاد بدید مدتی کارش را کمتر کنه.
    سلام شیدا . متشکرم از راهنماییتون . در مورد خستگی از کار همسرم باید بگم 2 سال پیش به همین دلیل از شغل خودم استعفاء دادم تا ایشون فرصت بیشتری برای خودش و زندگیمون پیدا کنن .و همین طور هم شد . الان نیمه وقت کار میکنن . و البته اون قسمت از کار رو هم که خودشون انجام میدن رو اصلاً حاضر نیستن به کسی واگذار کنن .
    در مورد اینکه شرکت بنام هردومون بشه هم باید بگم شرکت به نام ایشونه و آیا کسی که با استفاده از موقعیت قانونیش کل حسابهای شرکت رو دستش گرفته حاضره نصف اختیاراتش رو به دیگری بده . اگه همه چیز مثل شروع به کارمون بود مشکلی نبود . ولی حالا ....

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط Pooh نمایش پست ها
    سلام. درک میکنم که یک مرد نیاز داره حس کنه که خانمش بهش تکیه داره و در واقع برتری نسبت به خانمش حس کنه و احساس قدرتش خدشه دار نشه.

    کاملا بهتون حق میدم که از این وضع خسته شده باشید.

    به نظر من شاید خانمتون حس میکنه شما از اینکه اون استقلال پیدا کرده ناراحتید. حس میکنه چشم دیدن پیشرفتش رو ندارید و میخواید او همیشه محتاج به شما بمونه.

    آیا واقعا اینطوره؟؟ شما از اینکه یه جورایی خانومتون بالادستتون قرار گرفته ناراحتید؟؟

    یا فقط از کمرنگ شدن روابط عاطفی و خستگی هاش ناراحتید؟؟

    به نظر من شما اگر یه شغل مستقل داشته باشید بهتره.جوری که نیاز نباشه برای مخارج خونه از ایشون اجازه بگیرید.

    او رو به حال خودش بذارید تا پیشرفت کنه.حتی سعی کنید حسابی روی درآمد ایشون باز نکنید. چون احساس میکنم کمی غرورتون لطمه دیده.

    ولی با هم حرف بزنید. بگید توجه به خودمون و مسائل خونه و مسایل عاطفی هم مهمه.


    البته من کارشناس نیستم و شاید نظرم خیلی ناشیانه باشه. از آقای sci خواهش شده به تاپیک شما سر بزنن.

    امیدوارم مشکلتون حل بشه.

    سلام POOH .
    درمورد اینکه خانمم حس میکنه من از استقلالش ناراحتم و نمی خوام پیشرفت کنه مطمئن نیستم ولی فکر نمی کنم اینطور باشه چرا که از زمانی که دانشجو بود حمایتش کردم و برای کارش هم سرمایه اولیه رو بهش دادم و اون اوایل که درآمدی نداشت هزینه دوره هاش رو پرداخت کردم . توی کارشم هر وقت مشکل مالی داشت یا مشکل قانونی پشتش بودم ( بعضی وقتا مشکلات مالیش برای زندگیمون بحران درست میکرد ولی بدون چشم داشت وظیفه مو انجام می دادم و برای حل مشکلش چاره می شدم )
    در مورد اینکه پرسیدین از اینکه خانمم بالادستم قرار گرفته ناراحتم هم باید بگم اوائل خودم هم نگران این موضوع بودم که ممکنه اگه این احساس تقویت بشه زندگیمون تحت تأثیرش قرار بگیره ولی از وقتی که خودم اومدم تو شرکت با توجه به اینکه همه کارای شرکتو خودم انجام می دم و پیشرفت شرکت هم تو این مدت خیلی خوب بوده دیگه اصلاً مشکلی از این بابت نیست.
    برای پیشنهاد اینکه کار مستقلی برای خودم داشته باشم هم بطور جدی دارم بهش فکر میکنم ولی خروج ناگهانی من از شرکت باعث میشه که همه کارها روی سر همسرم آوار بشه و این فکر کنم وضعیت رو خیلی بد تر از الان بکنه . و حتی ممکنه کل سرمایه گذاریمونو تو خطر بندازه و بعدش بدهی و دعوا و ...
    در هر صورت خیلی لطف کردین و متشکرم . از راهنماییتون
    ویرایش توسط BESHELIV : سه شنبه 12 شهریور 92 در ساعت 11:59

  8. 2 کاربر از پست مفید BESHELIV تشکرکرده اند .

    hana 68 (پنجشنبه 14 شهریور 92), Pooh (سه شنبه 12 شهریور 92)

  9. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 07 اردیبهشت 99 [ 02:11]
    تاریخ عضویت
    1391-11-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    719
    امتیاز
    12,958
    سطح
    74
    Points: 12,958, Level: 74
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 292
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,329

    تشکرشده 1,605 در 532 پست

    Rep Power
    90
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط BESHELIV نمایش پست ها

    - باید بگم 2 سال پیش به همین دلیل از شغل خودم استعفاء دادم تا ایشون فرصت بیشتری برای خودش و زندگیمون پیدا کنن .
    .
    - از زمانی که دانشجو بود حمایتش کردم.
    .
    - برای کارش هم سرمایه اولیه رو بهش دادم .
    .
    - اون اوایل که درآمدی نداشت هزینه دوره هاش رو پرداخت کردم .
    .
    - توی کارشم هر وقت مشکل مالی داشت یا مشکل قانونی پشتش بودم ( بعضی وقتا مشکلات مالیش برای زندگیمون بحران درست میکرد ولی بدون چشم داشت وظیفه مو انجام می دادم و برای حل مشکلش چاره می شدم )
    .
    - از وقتی که خودم اومدم تو شرکت با توجه به اینکه همه کارای شرکتو خودم انجام می دم و پیشرفت شرکت هم تو این مدت خیلی خوب بوده دیگه اصلاً مشکلی از این بابت نیست.
    .
    - خروج ناگهانی من از شرکت باعث میشه که همه کارها روی سر همسرم آوار بشه و این فکر کنم وضعیت رو خیلی بد تر از الان بکنه . و حتی ممکنه کل سرمایه گذاریمونو تو خطر بندازه.
    ببخشید آقای محترم من متوجه نشدم که همسر شما کجای داستان قرار داره ؟؟ این که همش شما هستید و توانایی های شما و کارهای شما و لطف شما و حضور شما!!! مث این که مشکل فقط اینه که شرکت به نام شما نیست وگرنه همه چیز کامل می شد!!! شما و شما و شما!!!
    .
    تا زمانی که با این شدت خودتون رو به رخ همسرتون میکشید و اون و زحمت هاش رو نادیده می گیرید او هم برای دفاع از خودش در مقابل شما گارد میگیره!
    .
    از همسرتون قدردانی کنید! مطمئن باشید که کوچک نمیشید! یه تکیه گاه بی ادعا برای همسرتون باشید.
    و بعد ببینید که او چطوری همه چیز رو به شما واگذار میکنه و با افتخار بهتون تکیه می کنه!
    .
    شما وقتی به عنوان یه ناجی وارد میدون شدید همسرتون رو نادیده گرفتین و اونو ضعیف نشون دادید و حالا هم جنگ قدرت راه انداختید و می خواین باقی اختیارها رو هم از او بگیرید!!
    .
    همسرتون رو ببینید آقای محترم!! او هم جنگیده و غنایمی رو بدست آورده! او بوده که باعث و بانی راه اندازی همچین شرکتی بوده! او به نوازش شما و تحسین شما احتیاج داره.
    .
    اگر بفهمه که جایگاهش حفظ میشه برای شما، اگر احترام و اعتماد شما رو ببینه، هیچ بعید نیست که بره و بشینه توی خونه و گاهی بیاد یه سر بزنه به شرکت!
    .
    ما توی فامیل و آشنا دو مورد شبیه شما رو داریم. عملن همه ی کارها رو مرد انجام میده و شرکت // آزمایشگاه به نام خانوم هست. اتفاقن هر دومورد دو تا زوج خوشبختند. یکی زوج جوان و یکی مسن.
    پس مشکل به خاطر موقعیت نیست به خاطر نوع رفتار شماست.
    ویرایش توسط she : سه شنبه 12 شهریور 92 در ساعت 13:51

  10. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 29 مهر 92 [ 16:40]
    تاریخ عضویت
    1392-6-11
    نوشته ها
    7
    امتیاز
    137
    سطح
    2
    Points: 137, Level: 2
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 13
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 7 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط she نمایش پست ها
    ببخشید آقای محترم من متوجه نشدم که همسر شما کجای داستان قرار داره ؟؟ این که همش شما هستید و توانایی های شما و کارهای شما و لطف شما و حضور شما!!! مث این که مشکل فقط اینه که شرکت به نام شما نیست وگرنه همه چیز کامل می شد!!! شما و شما و شما!!!
    .
    تا زمانی که با این شدت خودتون رو به رخ همسرتون میکشید و اون و زحمت هاش رو نادیده می گیرید او هم برای دفاع از خودش در مقابل شما گارد میگیره!
    .
    از همسرتون قدردانی کنید! مطمئن باشید که کوچک نمیشید! یه تکیه گاه بی ادعا برای همسرتون باشید.
    و بعد ببینید که او چطوری همه چیز رو به شما واگذار میکنه و با افتخار بهتون تکیه می کنه!
    .
    شما وقتی به عنوان یه ناجی وارد میدون شدید همسرتون رو نادیده گرفتین و اونو ضعیف نشون دادید و حالا هم جنگ قدرت راه انداختید و می خواین باقی اختیارها رو هم از او بگیرید!!
    .
    همسرتون رو ببینید آقای محترم!! او هم جنگیده و غنایمی رو بدست آورده! او بوده که باعث و بانی راه اندازی همچین شرکتی بوده! او به نوازش شما و تحسین شما احتیاج داره.
    .
    اگر بفهمه که جایگاهش حفظ میشه برای شما، اگر احترام و اعتماد شما رو ببینه، هیچ بعید نیست که بره و بشینه توی خونه و گاهی بیاد یه سر بزنه به شرکت!
    .
    ما توی فامیل و آشنا دو مورد شبیه شما رو داریم. عملن همه ی کارها رو مرد انجام میده و شرکت // آزمایشگاه به نام خانوم هست. اتفاقن هر دومورد دو تا زوج خوشبختند. یکی زوج جوان و یکی مسن.
    پس مشکل به خاطر موقعیت نیست به خاطر نوع رفتار شماست.
    سلام she , متشکرم که نظرتو بهم میگی .
    ایکاش اینقدر سرسری مطالب رو نمی خوندی و عجولانه جواب نمی دادی ! ولی بازم ممنون
    ظاهراً اشتباه متوجه شدید مشکل ما اینکه شرکت بنام چه کسی باشه نیست (طی سالهای گذشته هم شرکت بنام ایشون بوده ولی مشکلی نداشتیم ) اگه درخواست راهنمایی منو خوب بخونید متوجه میشید که ما هر دومون تو راه اندازی شرکت سهم داشتیم و اینم می دونم که هر دوتامون تو موفقیت ها و شکست ها سهم داریم . اما شما قضیه رو برعکس گرفتین و از پیامتون برداشت می کنم که فکر می کنید چون یک نفر تلاش کرده باید تلاش مابقی رو نادیده گرفت !! ما هردومون تلاش کردیم اما به نظر شما درسته که وقتی به موفقیت رسیدیم یهو تغییر رفتار و تمامیت خواهی و غیره شروع بشه ؟! اصلاً فکر نکردین چرا یه زن که با پشتیبانی همسرش و البته تلاش خودش به جایی میرسه بخواد حق السهم دیگرانو نده و در اختیار خودش نگهداره ؟! متاسفم که باید بگم اونی که می خواد همه چیز برای اون باشه و من، من میکنه همسرمه.خیلی سخته ولی باید بگم که اگه شما بازدهی یه شرکتی رو چند برابر کنین اونم شرکتی که سرمایه گذار اصلیش خودتون بودین بعد از کلی موفقیت یهو ببینین که شریکتون نمی خواهد هیچ سهمی حتی از سود رو در اختیارتون بذاره و بگه فقط حرف حرف خودمه .!!! تازه نمیتونین به خاطر زندگیتون موضوع رو حقوقی کنین . دوست دارم بدونم اونوقت هم اینقدر راحت تصمیم میگرفتین ؟!! خب همسرم زحمت کشیده درسته سهمشو از در آمد از سرمایه از اموال و ... داشته باشه نه حتی سهمش بیشتر هم برداره ولی همه شرکتو ؟!!!!!! آخه چرا ؟!! از خودتون پرسیدین چرا؟!! می خواد چیکار ؟! مگه ما با هم زندگی نمی کنیم ؟!! چرا نمی خواد به سهم خودش راضی باشه؟!چرا صحبتهامون به جایی نمیرسه ؟!
    فرمودید از همسرم قدردانی کنم .! از کجا فکر می کنید که قدردانی نکردم و یا نمی کنم . !!!!!!!! و باز فرمودید یه تکیه گاه بی اداعا باشم اما راهنمایی نکردید با ادعای خارج از معمول و عرف و قانون همسرم چکنم ؟! من نخواستم و نگفتم همسرم همه چیزو به من واگذار کنه و یادم نمیاد هیچ وقت خواسته باشم همسرم بره تو خونه بشینه.!!! به نظر من هر کسی باید به نسبت خواسته هاش و به فراخور توان و موقعیتش عمل کنه و حقوق همه هم محفوظ بمونه . دوست عزیز چند سال از عمرم و سرمایمو و امیدمو گذاشتم تا موفق بشیم تا زندگی بهتری داشته باشیم ، هر دومون و در کنار هم ، حالا میبینم نه خرو دارم نه خدارو. سالهای گذشته هم همه چیز بنام ایشون بود ولی هم خرو داشتیم هم خدارو.
    خانم یا آقای she عزیز . مثال می زنید که نمونه های بسیاری هستند که مشابه ما هستند و اتفاقاً موفق و خوشبخت هم هستند .بله هستند و برای همه آنها آرزوی سلامت می کنم . با وجود اینکه معتقدم نباید زوجها و یا کلاً انسانها رو با هم مقایسه کرد چون توان و موقعیت ها متفاوته ولی آیا همسر آنها پس از مدتی همانند همسر بنده تغییر داشتند و یا ... و الیته حتماً تصدیق می کنید که نمونه های شکست خورده این نوع خانواده ها نیز وجود دارند. باید بگم همسر من هم تا این اواخر این طور نبوده ولی تغییر رفتارش و متعاقبش عکس العمل من کارمونو گره زده ولی نمیشه با یه لبخند و یه هدیه و یکم شیرین زبونی و ... اتفاقات رو دور ریخت چون اصل موضوع و ریشه پا برجاست و همچنان داره رشد میکنه و ما از هم فاصله گرفتیم .
    در هر صورت تو این موقعیت سخت تند گفتن و بیراه گفتن بهتر از هیچی نگفتنه . خیلی متشکرم که وقت گذاشتین و پاینده باشید.

  11. 2 کاربر از پست مفید BESHELIV تشکرکرده اند .

    Pooh (سه شنبه 12 شهریور 92), toojih (چهارشنبه 13 شهریور 92)

  12. #8
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اردیبهشت 01 [ 00:01]
    تاریخ عضویت
    1390-6-17
    نوشته ها
    1,916
    امتیاز
    39,710
    سطح
    100
    Points: 39,710, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,897

    تشکرشده 3,095 در 1,314 پست

    Rep Power
    315
    Array
    یعنی مشکل شما اینه که چرا ایشون سهم شما رو کامل نمیده؟؟ و همه رو به تصاحب خودش درآورده؟؟

    خب آیا براتون ممکن هست از شرکت بیاید بیرون؟ خیلی عادی و معمولی نه با قهر و تهدید.

    شاید در نبود شما خانومتون متوجه بشه که چقدر حضور و حمایتها و کمکتون موثر بوده. بعد ممکنه دوباره از شما کمک بخواد. اینبار اگر خواستید کمکش کنید از اولش شرط بذارید که میزان سهم و حقوق هرکسی مشخص باشه و کسی به حقوق دیگری تجاوز نکنه.

    میشه آیا؟؟؟؟

  13. کاربر روبرو از پست مفید Pooh تشکرکرده است .

    BESHELIV (چهارشنبه 13 شهریور 92)

  14. #9
    کارشناس افتخاری

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1390-1-25
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    1,231
    امتیاز
    15,345
    سطح
    79
    Points: 15,345, Level: 79
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 5
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,934

    تشکرشده 5,973 در 1,154 پست

    Rep Power
    146
    Array
    سلام آقا،
    همسر شما چه اشكالي دارند دقيقا؟ مي تونيد چند مورد از انتظاراتي كه از ايشون داريد رو بنويسيد؟

    عنوان تاپيكتون رو تغيير بديد،‌ چون واژه سركش مناسب نست

  15. 3 کاربر از پست مفید sci تشکرکرده اند .

    asemani (چهارشنبه 13 شهریور 92), del (چهارشنبه 13 شهریور 92), ویدا@ (چهارشنبه 13 شهریور 92)

  16. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 29 مهر 92 [ 16:40]
    تاریخ عضویت
    1392-6-11
    نوشته ها
    7
    امتیاز
    137
    سطح
    2
    Points: 137, Level: 2
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 13
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 7 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط pooh نمایش پست ها
    یعنی مشکل شما اینه که چرا ایشون سهم شما رو کامل نمیده؟؟ و همه رو به تصاحب خودش درآورده؟؟

    خب آیا براتون ممکن هست از شرکت بیاید بیرون؟ خیلی عادی و معمولی نه با قهر و تهدید.

    شاید در نبود شما خانومتون متوجه بشه که چقدر حضور و حمایتها و کمکتون موثر بوده. بعد ممکنه دوباره از شما کمک بخواد. اینبار اگر خواستید کمکش کنید از اولش شرط بذارید که میزان سهم و حقوق هرکسی مشخص باشه و کسی به حقوق دیگری تجاوز نکنه.

    میشه آیا؟؟؟؟
    سلام pooh . یه دنیا ممنون که توجه نشون میدی .
    مشکل من فقط سهمم نیست بیشتر چیزی که نگرانم میکنه تغییراتی که احساس میکنم مثل مهم نبودن نظرم یا تهدید ها و بد دهنی همسرم و البته تمامیت خواهی ایشون
    شاید بهتر باشه با یه داستان نگرانی خودمو بیشتر روشن کنم
    /////
    یه روز یه مرد با الاغش داشت تو بیابون می رفت به یه رهگذر رسید . وسط بیابون برای کمک به رهگذر اجازه داد اونم سوار الاغش بشه . یکم که رفتن رهگذر گفت : عجب الاغی داری !! اگه الاغت نبود نمی دونم چطور این راهو می رفتیم . یکم دیگه که رفتن دوباره رهگذر گفت : ببین عجب الاغی دارییییییییم اگه این الاغو نداشتییییم .... یکم دیگه که رفتن رهگذر باز حرف رو شروع کرد و گفت : عجب الاغی دارممممم اگه این الاغو نداشتمممم ... و سر آخر رهگذر چند قدم جلوتر صاحب الاغو تو بیابون پیاده و ول میکنه و خودش صاحب الاغ میشه و به راهش ادامه میده !!!
    ///
    منظورم این نیست که موضوع من هم اینجوریه اما وقتی پالس مخالف میاد آدم باید برای نجات خونوادش و خودش تلاش کنه نه اینکه ساکت باشه . برای منم اگه فقط سهم و اسم شرکت باشه اصلاً مهم نیست اما نوع برخوردها و رفتارها و منش انسانها موضوع رو پیچیده میکنه .

    در مورد بیرون اومدن خودم هم قبلاً گفتم که دارم روش کار میکنم اگه تا حالا نیومدم فقط بخاطر اینه که میترسم حجم کار همسرم زیادبشه ونتونه از پسش بر بیاد و موجب اختلاف بیشتر بشه . منم فکر میکنم تو شرایط فعلی بهترین راه همین باشه ولی بیرون اومدن از شرکت یه مدت زمان میخواد و دارم انجامش میدم.

    بازم ممنون از راهنمایی و توجهت . پاینده باشی.

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط sci نمایش پست ها
    سلام آقا،
    همسر شما چه اشكالي دارند دقيقا؟ مي تونيد چند مورد از انتظاراتي كه از ايشون داريد رو بنويسيد؟

    عنوان تاپيكتون رو تغيير بديد،‌ چون واژه سركش مناسب نست
    سلام SCI - ممنون که اومدی و وقت گذاشتی
    در مورد عنوان تاپیک ، به روی چشم !!!

    باید بگم همسر من اشکالی نداره فقط چند تا اشتباه داره و دلیلش رو هم نمی دونم که چرا روی اونها پا فشاری میکنه . میگم " اشتباه " چون قبلاً اینطوری نبود و فکرم نمی کنم ذاتاً
    اینطوری باشه ولی آدم که اشتباهاتشو زیاد تکرار بکنه دچار " اشکال " میشه . اینکه میگین دقیقاً بگم خب نمی دونم دقیق تر از این مطالبی که قبلاً گفتم چه جوری میشه گفت !!!!!

    و در مورد انتظاراتم از زنم دقیقاً دوست دارم مثل قبل باشه . باهوش ، توانا ، پاک ، خوش خلق و البته آینده نگر

    منتظر راهنماییتون هستم . قطعاً توی تصمیمم تأثیر گذار خواهد بود. ممنون و پاینده باشی .

  17. کاربر روبرو از پست مفید BESHELIV تشکرکرده است .

    Pooh (چهارشنبه 13 شهریور 92)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 15:20 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.