به نام مهرباترین
سلام بر شما بزرگواران
موضوعی پیش اومده که ذهنم رو مشغول کرده
این سایت رو با جستجو در اینترنت پیدا کردم
خواستم سوالم رو مطرح کنم . باشد که برایم راهگشا باشد.
من تقریبا سه روز پیش به اتفاق خانواده رفتیم خواستگاری . و من تا به حال این خانم و خانواده ش رو ندیده بودم.
وقتی باهاش صحبت می کردم تا حد زیادی به دلم نشست. هم اینکه خیلی از ملاکای من رو داشت .
حدود 3 ساعت با هم صحبت کردیم. حتی من هم که صحبت می کردم او مشتاقانه گوش می کرد.
راستش من نظرم هنوز صد نبود و توی جلسه به اون خانم گفتم که بهتره درمورد یک سری مسائل در جلسات بیشتری صحبت کنیم و او هم موافق بود.
من دلم می خواست بیشتر باهاش حرف بزنم.
بعد از دو روز که تماس گرفتیم مادرش گفت که نظر دخترم منفیه و تمام.
بعدازظهر همون روز من که حالم گرفته شده بود مادرم رو فرستادم خیاطی اون دختر خانم (آخه خیاطی دارن) تا از خودش بپرسه و اون هم گفته بود نه و تفاهم نداریم و .... خلاصه رد کرده بود .
حالا من موندم و این سوالا:
با این وضعیت چه کنم؟
- خیلی دلم میخواد باهاش بازم حرف می زدم
- با این وضعیت پیش اومده ،پدر و مادرم نسبت به خونواده اونا دیدشون منفی شده و ... و بعیده دیگه جلو برن. نمی خوام باعث کوچک شدن و ناراحتی پدر و مادرم بشم.
- خیلی ناراحتم. احساس می کنم خیبی جزئیات رو نباید در جلسه اول می گفتم و همین باعث سوء تفاهم و جواب منفی دختر شده . و این موضوع خیلی خیلی اذیتم می کنه.
کاش فرصت دوباره ای پیش می اومد.
شایدم دلیل رد کردنش چیز دیگه ای بوده. نمی دونم.
ضمنا دختر مستقلی هم به نظر می رسید.
ممنونم که همدردی می کنید.
علاقه مندی ها (Bookmarks)