سلام
من 27 سال دارم لیسانس برق هستم یک بار ازدواج کردم و به علت مشکلات روانی همسرم متارکه کردم .مدت زندگی ما 3 سال بود و از زمان متازکه من 1 سال می گذرد .در این یک سال 4 مورد خواستگاری داشتم که 4 مورد آنها از سران مملکتی بودند که چندش آورترین انسانها در زندگی من بودند وخواهند بود چون به نظر من هر فردی که در کمال رفاه و آرامش بخواهد از سر هوس با داشتن خانواده وفرزندانی بزرگتر از من اقدام به خواستگاری یا هر پیشنهادی کند انسان بودن خود را فراموش کرده است .
دراین مدت با یک پسر دانشجو آشنا شدم که بعد از روابط دوستی خیلی به او علاق مند شده ام و او نیز به من علاقه مند بود ! مشکل من در این است که کلی دروغ به او گفته ام آن هم چند بار متوالی آن هم دروغ های بزرگ چون فکر میکردم او نیز می خواهد از من استفاده کرده و رهایم کند .حال که تمام واقعیت را به او گفته ام باورم ندارد و سرد شده است .او از من 3 سال کوچکتر است و دانشجوارشد رشته عمران شریف است .می خواهم برگردد چون لذت با او بودن برایم وصف ناپدیر است لطفا راهنماییم کنید
علاقه مندی ها (Bookmarks)