به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 24
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 21 تیر 96 [ 18:06]
    تاریخ عضویت
    1392-5-29
    نوشته ها
    64
    امتیاز
    3,756
    سطح
    38
    Points: 3,756, Level: 38
    Level completed: 71%, Points required for next Level: 44
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    63

    تشکرشده 42 در 18 پست

    Rep Power
    0
    Array

    6 چجوری تحمل کنم؟

    من 24 سالمه و همسرسابقم 26
    من درسم تموم شد و اون الان سربازه از 2 شهر مختلف از اردیبهشت ازش جدا شدم ولی هرروز بهش زنگ زدم و دیدمش وقتی بهش زنگ میزنم بهم فحش میده میگه ازت بدم میاد نمیخامت نمیدونم چی کار کنم چجوری فراموش کنم چجوری دوباره برگرده نمیتونم غیر اون به کسی فکر کنم علت جداییمون خیانت بود اولای ازدواج بود فهمیدم به دوست صمیمیم پیشنهاد دوستی داد و با یه دختر دیگه دوست بود تلفنی دختره بهش میگفت طلاقم بده اونم همیشه کتکم میزد بعدا به تمام دوستام دختر خالم خواهرم پیام های زشت میداد ناشناس همه فهمیدن منم طلاق گرفتم الان هروقت بهش زنگ میزنم میبینم در حال مکالمه هست....اگه این کارارو نمیکرد مهربون بود کلا 2 شخصیتی بود...
    الان از آینده میترسم دوست دارم مثل همه زندگی کنم دوست دارم کسی دوسم داشته باشه
    به خدا شوهرم با این همه بدی که کرد اگه بیاد بگه پشیمونم میبخشمش
    الان 2 روز باهاش حرف نزدم دارم میمیرم چیکار کنم؟

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 06 اردیبهشت 93 [ 16:33]
    تاریخ عضویت
    1391-10-27
    نوشته ها
    70
    امتیاز
    806
    سطح
    15
    Points: 806, Level: 15
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 94
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    55

    تشکرشده 122 در 55 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array
    *مگه بهت خیانت نکرده؟؟؟!!! خیانت بدترین کاری که یه نفر می تونه سر یه انسان دیگه بیاره.
    *مگه با آبروت تو جمع دوستات و خانواده و شهرتون بازی نکرده؟ خوب باید الان اوضاع بهتری داشته باشی که جدا شدی.
    *چرا زنگ میزنی؟ چرا می بینیش؟ مگه نمی دونی با این کارت وقیحترش میکنی. اون باید سزای کارش رو ببینه. چه جوری؟ با از دست دادن تو. که دید.
    * چرا باید ببخشیش؟ اگر هم روزی بخشیدیش صرفا باید به خاطر بزرگی دل خودت باشه.
    *اون به خودش اجازه داده که یه دختر غریبه بگه که تو رو طلاق بده. یعنی این آدم می دونه اصلا غیرت چیه؟ یه مرد باید مواظب زنش باشه که آسیبی نبینه. نه اینکه خودش آسیب رسان زنش باشه.
    * یه برگه کاغذ بردار توش صفات خوب این آدمو بنویس. مطوئنم صفحت سفید می مونه.


    * نباید زنگ بزنی. به خودت قول بده.
    * به خودت برس. خودتو شاداب تر نگه دار. به قیافت برس. به درست به کارت. خونه ای که توش زندگی می کنی رو تمیز نگه دار. به مادر و پدرت برس. گل پرورش بده.
    * اجازه نده یه انسانی که با زندگیت داشت بازی می کرد تو ذهنت جایی داشته باشه. چه برسه به قلبت.
    ویرایش توسط ساحل 63 : چهارشنبه 30 مرداد 92 در ساعت 09:55

  3. 4 کاربر از پست مفید ساحل 63 تشکرکرده اند .

    del (چهارشنبه 20 شهریور 92), fahimeh.a (پنجشنبه 24 تیر 95), tabasom321 (چهارشنبه 30 مرداد 92), تنها64 (یکشنبه 05 آبان 92)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 21 تیر 96 [ 18:06]
    تاریخ عضویت
    1392-5-29
    نوشته ها
    64
    امتیاز
    3,756
    سطح
    38
    Points: 3,756, Level: 38
    Level completed: 71%, Points required for next Level: 44
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    63

    تشکرشده 42 در 18 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دارم سعی میکنم زنگ نزنم دارم کم مییارم عصبی شدم نه میتونم درس بخونم نه زندگی فقط قرص خواب میخورم تا بخوابم پس خدا کوووووووووووووووووووووووو ووووووووووووووووووووووووو ووووووووووووو؟

  5. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 06 اردیبهشت 93 [ 16:33]
    تاریخ عضویت
    1391-10-27
    نوشته ها
    70
    امتیاز
    806
    سطح
    15
    Points: 806, Level: 15
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 94
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    55

    تشکرشده 122 در 55 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array
    گلم من خودم تمامی احساس های تو رو کاملا درک می کنم.
    من خودم تو دوران عقد جدا شدم (من دختر خانم هستم). جدایی خیلی دردناکه مخصوصا برای دختر خانم هایی که با زندگیشون بازی شده.
    با قرص خواب خوردن مشکل تو به صورت مقطعی حل میشه. برای حل شدن مشکلت به صورت واقعی... باید ذهنتو آروم کنی.
    حس هاتو بوگو. خشم داری/ پشیمونی/ متنفری/ عشق/... چه حس هایی داری؟ دلیل حس هاتم بنویس. ممکنه چندتا حس رو باهم داشته باشی. اونم رو بنویس. اجازه بده ذهنت تخلیه بشه. امیدوارم بتونی از اینجا با دست پر بری.
    اینجا خیلی خوبه. نظرهای افراد مختلف رو میخونی. با نظرهای خود مقایسه می کنی. بهترین رو تصمیم می گیری.
    گلم ناراحن نباش. باشه.

  6. 2 کاربر از پست مفید ساحل 63 تشکرکرده اند .

    del (چهارشنبه 20 شهریور 92), vareshi (شنبه 02 شهریور 92)

  7. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 29 مرداد 93 [ 09:55]
    تاریخ عضویت
    1392-2-19
    نوشته ها
    92
    امتیاز
    1,339
    سطح
    20
    Points: 1,339, Level: 20
    Level completed: 39%, Points required for next Level: 61
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    101

    تشکرشده 64 در 37 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام.
    دوست عزیز فکر نمیکنی با این حرفها و کارا داری ارزش خودت رو پایین میاری؟تا خودت برای خودت ارزش قائل نباشی هیچ کسی برات ارزشی قائل نیست.
    خودت رو دوست داشته باش و به خودت احترام بذار.
    ارزش عشق تو خیلی بیشتر از اینه که به پای یه مرد خیانتکار ریخته بشه.
    قدر خودت و جوونیت رو بدون و با توکل به خدای مهربون زندگیت رو طوری بساز که شایسته اون هستی.
    برات آرزوی موفقیت دارم.

  8. کاربر روبرو از پست مفید tabasom321 تشکرکرده است .

    vareshi (شنبه 02 شهریور 92)

  9. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 21 تیر 96 [ 18:06]
    تاریخ عضویت
    1392-5-29
    نوشته ها
    64
    امتیاز
    3,756
    سطح
    38
    Points: 3,756, Level: 38
    Level completed: 71%, Points required for next Level: 44
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    63

    تشکرشده 42 در 18 پست

    Rep Power
    0
    Array
    با تنهایی چیکار کنم دوست ندارم خونمون باشم از پدر و مادرم متنفرم .امید به زندگی کردن ندارم دوست دارم بمیرم بدجور زده به سرم که خودکشی کنم آیندم خراب شد وقتی بقیه رو میبینم میگم چرا من منی که با همه چی ساختم منی که عاشقش بودم

  10. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 29 مرداد 93 [ 09:55]
    تاریخ عضویت
    1392-2-19
    نوشته ها
    92
    امتیاز
    1,339
    سطح
    20
    Points: 1,339, Level: 20
    Level completed: 39%, Points required for next Level: 61
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    101

    تشکرشده 64 در 37 پست

    Rep Power
    0
    Array
    vareshi عزیز
    هیچ وقت نگو چرا.چون هیچ جوابی براش نداری.این چرا مربوط به کاریه که در گذشته انجام شده و گذشته رو نمیشه تغییر داد.فقط با این چرا ها خودت رو عذاب میدی.چون نمیتونی برگردی و عوضش کنی.
    پس به جای "چرا این اتفاق افتاد " و "چرا من" بهتره بگی:
    این اتفاق برای من افتاد (در گذشته تغییر نا پذیر) اکنون (حال قابل برنامه ریزی) چه کاری میتوانم انجام دهم که از این اتفاق کمترین ضرر و بیشترین سود به من برسد.
    اولش شعاری به نظر میاد برای من هم همینطور بود.اما اگر تمرین کنی برات عینیت پیدا میکنه.
    به این میگن پذیرش.یعنی تو میپذیری که در چنین شرایطی قرار گرفتی.اما این ابدا به معنی منفعل بودن نیست .حالا تو مسئول هستی بهترین نقش رو در این موقعیت بازی کنی.اینکه چه نقشی و چطور رو خودت باید تصمیم بگیر.
    فقط هر تصمیمی که میگیری همواره به یاد داشته باش که:
    باید به خودت عشق بورزی و احترام بگذاری....

  11. کاربر روبرو از پست مفید tabasom321 تشکرکرده است .

    vareshi (شنبه 02 شهریور 92)

  12. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 06 اردیبهشت 93 [ 16:33]
    تاریخ عضویت
    1391-10-27
    نوشته ها
    70
    امتیاز
    806
    سطح
    15
    Points: 806, Level: 15
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 94
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    55

    تشکرشده 122 در 55 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط vareshi نمایش پست ها
    با تنهایی چیکار کنم دوست ندارم خونمون باشم از پدر و مادرم متنفرم .امید به زندگی کردن ندارم دوست دارم بمیرم بدجور زده به سرم که خودکشی کنم آیندم خراب شد وقتی بقیه رو میبینم میگم چرا من منی که با همه چی ساختم منی که عاشقش بودم
    * تنهایی چیزی هست که من و تو و امثال ماها باید باهاش کنار بیایم. من بعضی مواقع فکر می کنم که تنهایی خیلی با ارزشتر از بودن در کنار آدمی هست که با زندگیمون بازی کرد. من این زندگی بدون اون رو همراه با تنهایی به زندگی با اون که نامرد رو ترجیح میدم.
    * چرا گلم از والدینت متنفری. به نظر من کسی تنها رفیق واقعی آدمه والدینشه. باقی همه دنبال منافع خودشونن.
    * میدونی بزرگترین گناه تو دنیا چیه؟ ناامیدی از درگاه خدا. ماها باید به خودمون روحیه بدیم. سعی کنیم الکی خودمونو بخندونیم. سخته ولی مجبوریم.
    * منم بعضی مواقع تا خود صبح بیدارم و به آیندم فکر می کنم و از اینکه تا این حد مبهمه احساس عدم امنیت می کنم و بهم اضطراب و ناراحتی و تنش و فشار دست میده. ولی خوب چاره ای نیس. مجبوریم به خدا توکل کنیم. بعضی مواقع دلم برای پدر مادرم میسوزه. که مجبورن هم پای من غصه بخورن. همیشه به خودم و اونا می گم خواست خدا بوده.
    ویرایش توسط ساحل 63 : شنبه 02 شهریور 92 در ساعت 08:30

  13. 2 کاربر از پست مفید ساحل 63 تشکرکرده اند .

    sanjab (پنجشنبه 02 آبان 92), vareshi (شنبه 02 شهریور 92)

  14. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 21 تیر 96 [ 18:06]
    تاریخ عضویت
    1392-5-29
    نوشته ها
    64
    امتیاز
    3,756
    سطح
    38
    Points: 3,756, Level: 38
    Level completed: 71%, Points required for next Level: 44
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    63

    تشکرشده 42 در 18 پست

    Rep Power
    0
    Array
    کاش میشد آروم شم و بهش فکر نکنم آخه چجوری دلش اومد..وقتی بهش میگم خدا جواب کاراتو میده میخنده میگه پس تا حالا چرا نداد ؟میگه قرار بود جوابشو ببینم تاحالا میدیدم .نمیدونم اصلا خدا منو میبینه

  15. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 06 اردیبهشت 93 [ 16:33]
    تاریخ عضویت
    1391-10-27
    نوشته ها
    70
    امتیاز
    806
    سطح
    15
    Points: 806, Level: 15
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 94
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    55

    تشکرشده 122 در 55 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط vareshi نمایش پست ها
    کاش میشد آروم شم و بهش فکر نکنم آخه چجوری دلش اومد..وقتی بهش میگم خدا جواب کاراتو میده میخنده میگه پس تا حالا چرا نداد ؟میگه قرار بود جوابشو ببینم تاحالا میدیدم .نمیدونم اصلا خدا منو میبینه
    ببین کاش میشد آروم شمی وجود نداره مگه اینکه خودت خودتو آروم کنی. قرار شد بی خیالش شی. اون بهت خیانت کرده. جنایت احساسی رو تو انجام داده. اونوقت تو باهاش صحبت می کنی. تو به حکمت خدا چه کار داری. اتفاقی هست که افتاده. ولش کن. تو اونو ول کن. باهاش صحبت نکن تا هرگز بهت نخنده.منفعل باش.
    اگه کسی عزیزتو بکشه چه کارش می کنی؟
    این فرد احساستو کشته تو داری باهاش چه جوری رفتار می کنی؟ ولش کن. چون تو این موارد قوانین خاصی برا رفتارش وجود نداره. مطمئن باش چوبشو می خوره. ولی نه به این زودی. تو فقط فقط به خودت فکر کن.

  16. کاربر روبرو از پست مفید ساحل 63 تشکرکرده است .

    vareshi (شنبه 02 شهریور 92)


 
صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 13:35 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.