به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 15
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 27 شهریور 92 [ 09:30]
    تاریخ عضویت
    1392-5-13
    نوشته ها
    10
    امتیاز
    129
    سطح
    2
    Points: 129, Level: 2
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 21
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    31 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    8

    تشکرشده 6 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array

    همسرم میگه اگه عاشق باشی گذشت می کنی!!

    دوستان تازه من سلام،از اینکه وقت می گذارید و به مشکل من هم گوش می کنیدممنونم.
    من سی سالمه و همسرم سی و دو سال. تقریبا 7 سال پیش به طریق سنتی و خواستگاری عقد کردیم. من اون موقع دانشجوی پزشکی و همسرم فارغ التحصیل ارشد مدیریت و شاغل در یک ارگان رسمی خوشنام بود. دوران نامزدیمون افتضاح بود هفته ای نبود که به جدایی فکر نکنم. اما وابسته هم شده بودم و بی نهایت از شکست می ترسیدم. سه سال دوران عقدمون طول کشید و در اواخر اون دوران تنشها به حدی رسید که خانواده ها درگیر ماجرامون شدند و من هم با کلی بی قراری و آسیب دیدگی به دنبال کارهای طلاق رفتم اما پس از مدتی رفتار منفعلانه همسرم به خودش اومد و با کلی پشتکار و کلی قول و وعده و قبول کردن همه تقصیرات ( به قول خودشون) و عذرخواهی و ... و البته دادن حق طلاق به من دوباره به خودمون یک فرصتی دادیم. خانواده من هم بعد از اون سعی می کردن حرفی از اون دوران به میان نیاد و کلا با همسرم خوش برخورد بودن.
    الان حدود سه ساله عروسی گرفتیم و مستقل شدیم . اما از یکسال پیش دوباره همه چی بد و بدتر شده. رنجشهای من و همسرم از هم تمومی نداره من معتقدم همسرم باید به نیازها و علایق من در حد متعادل توجه کنه. دوست دارم همونطور که با خانواده اش رفت و آمد میکنم یا مسافرت می ریم برای خانواده من هم باشه و ... اما همسرم می گه تو در ذهنت طرحواره برابری داری و برای حقوقت می جنگی و اگه عاشق من باشی گذشت می کنی. اصلا متوجه تعادل نیست. من رو با خواهران خودش که جای مادر من هستن مقایسه می کنه. یا از دوستانی برای من مثال میاره که همسرانشون چه چیزهایی رو تحمل می کنن که وقتی از خودش می پرسم خوب رفتار گذشته شوهر خواهرانتون و یا دوستانت رو می پسندی خودش اعتراف می کنه که نه بعضی از رفتاراشون درست نیست!!
    اما متوجه نیست که خودش هم با من داره متوقعانه و زورگویانه برخورد میکنه.
    چند ماهیه روابط همسرم با خانواده ام سرد و سردتر شده. خانواده ام از همسرم و همسرم هم از اونها دلگیره و من حتی نمی تونم بهش بگم چه رفتارهای نادرستی خودش اول کرده و ادامه داده که باعث دلگیری اونها شده. خانواده ام نگران من هستند چون دور از اونها زندگی می کنیم.
    مدتیه دیگه به ادامه این زندگی خوشبین نیستم. و چون هنوز خوشبختانه فرزندی ندارم می خوام تصمیم عاقلانه ای بگیرم.

  2. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 03 مهر 94 [ 16:31]
    تاریخ عضویت
    1391-10-27
    نوشته ها
    991
    امتیاز
    7,073
    سطح
    55
    Points: 7,073, Level: 55
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 77
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    2,771

    تشکرشده 1,881 در 749 پست

    Rep Power
    112
    Array
    سلام عزیزم
    خوش اومدی
    من متوجه نشدم مشکلتون سر چی هست بیشتر ؟
    می تونی چند تا مثال بزنی از اینکه ایشون به نیاز هات توجه نداره
    و سر چه چیزهایی میگه گذشت داشته باشی؟
    توقعاتت ازشون چیه ؟
    دوران نامزدی چرا اختلاف داشتین ؟

  3. 6 کاربر از پست مفید asemani تشکرکرده اند .

    Pooh (سه شنبه 29 مرداد 92), she (چهارشنبه 20 شهریور 92), tamanaye man (یکشنبه 27 مرداد 92), فرهنگ 27 (شنبه 23 شهریور 92), ویدا@ (سه شنبه 29 مرداد 92), دختر مهربون (یکشنبه 27 مرداد 92)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 27 شهریور 92 [ 09:30]
    تاریخ عضویت
    1392-5-13
    نوشته ها
    10
    امتیاز
    129
    سطح
    2
    Points: 129, Level: 2
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 21
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    31 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    8

    تشکرشده 6 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنون آسمانی عزیز،
    اینکه پرسیدی چه نیازهایی دارم برای مثال من هم دوست دارم گاهی دو نفره به مسافرت بریم اما همسرم میگه مسافرت دونفره با من رو دوست نداره دیگه با خونواده ام که هیچی، میگه من سختمه و تحت فشار و عذاب قرار می گیرم. در این دو سال اخیر تمام مسافرت های من با خانواده شلوغ همسرم بوده. در حالیکه چون فرزند بزرگ خانواده ای کم جمعیت هستم خانواده ام دوست دارند گاهی ما با اونها هم مسافرت بریم حتی به همسرم اصرار هم می کنند اما با دلیل و بی دلیل نمی یاد یا فقط من رو می فرسته. یا مثلا برای خرید وسایل مورد احتیاجم ، تفریح کردن در طول یا آخر هفته و حتی سر زدن به خانواده ام باید منتظر بمونم تا او هم برنامه مشابهی داشته باشه و گرنه مجبورم تنها برم که مثلا برای خرید الان تقریبا یکی دو سالی می شه برای خرید حتی حاضر نیست مرا به جایی برسونه.
    خانواده ام از اینکه همسرم من رو می گذاره منزل پدرم و میره دنبال کارها و برنامه های خودش تا روز آخر که برگردیم ناراحتند. در مورد وسایل زندگی سختگیره در مورد مسابل مالی هم همینطور. وقتی اقوام و خانواده من به منزلمون میان انقدر سرد و بی تفاوت با اونها برخورد می کنه که بهشون برمیخوره و سعی می کنن کمتر به منزل ما بیان یا اصلا نیان. در حالیکه اگه منزل اقواممون دعوت باشیم و با کلی اصرار و التماس و دلهره من قبول کنه بیاد رفتار گرم و خوش مشربی نشون میده . این در حالیه که مقابل خانواده اش از من توقعاتی داره که اطرافیانش واضحا اون توقعات رو از همسرانشون ندارن.
    دوران عقدمون هم سر همه مسایل کوچک و بزرگ دعوا و قهر می کرد. مثلا "وقتی بهت زنگ زدم خودتو به من برسونی چرا تاخیر کردی؟" "برای چی پدرت دیر رسوندت پیش من؟ " . کلا خیلی متوقع بود و با دعوا و قهر منو تحت فشار قرار می داد. چون هر دوی ما در شهری دور از خانواده هامون تحصیل می کردیم دوران عقد اکثرا پیش هم بودیم اما اگه یه روز می خواستم بمونم خوابگاه، قشقرقی و قهر و اعصاب خورد کنی راه مینداخت که نگو.
    الان هم رفتارهای خودخواهانه خودشو داره و میگه یا اخلاقتو عوض کن یا من نمی تونم این جور رفتارهات را تحمل کنم زودتر تکلیفمون مشخص بشه.
    عموما جوابش به هر درخواست من در گام اول نه!! است. در عوض توقع داره هر برنامه ای که چید حتی اگه واقعا تحت فشار قرار می گیرم اما قبول کنم و گذشت داشته باشم.

  5. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 19 فروردین 03 [ 05:33]
    تاریخ عضویت
    1391-7-15
    محل سکونت
    زیر باران
    نوشته ها
    775
    امتیاز
    24,207
    سطح
    94
    Points: 24,207, Level: 94
    Level completed: 86%, Points required for next Level: 143
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class10000 Experience PointsOverdriveSocial
    تشکرها
    2,329

    تشکرشده 1,634 در 590 پست

    Rep Power
    161
    Array
    سلام پرمیس عزیز
    به نظرمن همسرشما نیاز به مشاوره داره.
    وقتی بهت زنگ زدم خودتو به من برسونی چرا تاخیر کردی. ؟" "برای چی پدرت دیر رسوندت پیش من؟ " . اینا نشونه بدبینیه.

    "کلا خیلی متوقع بود و با دعوا و قهر منو تحت فشار قرار می داد. چون هر دوی ما در شهری دور از خانواده هامون تحصیل می کردیم دوران عقد اکثرا پیش هم بودیم اما اگه یه روز می خواستم بمونم خوابگاه، قشقرقی و قهر و اعصاب خورد کنی راه مینداخت که نگو." این جمله نشون دهنده عدم احترام به خط قرمزها و خواسته های دیگران است.نشانه عدم درک موقعیت و احساس همسر.خودبینی یا قضاوت منفی درمورد علت ماندن شمادر خوابگاه که میتونه ناشی از همون بدبینی زیادش باشه.

    "الان هم رفتارهای خودخواهانه خودشو داره و میگه یا اخلاقتو عوض کن یا من نمی تونم این جور رفتارهات را تحمل کنم زودتر تکلیفمون مشخص بشه."(این هم احتمالا نشون از غرور کاذبشونه که نمیخواد قبول کنه مشکل از خودش هم هست و دوطرفه هست و فقط شمارو مقصر میدونه)

    یکم بیشتر از ویژگی های همسرت بگو.جزئی تر.اینکه اول درنگاهت چطوری بوده و اینکه چرا بهش جواب مثبت دادی؟ویژگی های مثبتش چین و منفی؟
    موفق باشی

  6. کاربر روبرو از پست مفید Eram تشکرکرده است .

    مهرااد (چهارشنبه 20 شهریور 92)

  7. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 27 شهریور 92 [ 09:30]
    تاریخ عضویت
    1392-5-13
    نوشته ها
    10
    امتیاز
    129
    سطح
    2
    Points: 129, Level: 2
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 21
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    31 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    8

    تشکرشده 6 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ارم عزیز سلام، در این مدت 6 سال پیش چند روانشناس خبره و مشاور هم رفتیم شاید مجموعا بیش از بیست جلسه روانشناس و ... رفتیم. اما فقط دور خودم چرخیدم . چند وقت پیش به توصیه یک دکتر روانشناس که به من گفت ترس تو مهمترین مانع تو برای زندگی سالم است گوش دادم و سعی کردم سر خواسته هام بایستم. فردای اون روز به خاطر اینکه سر خواسته ام ایستادم و گفتم یا با هم میریم منزل خانواده تو یا خانواده من و اینطور نمیشه که منو بگذاری و بری دعوای حسابی راه افتاد و همسرم هم گفت من تو رو می گذارم خونه پدرت و اصلا بهشون بگو که می خوایم جدا شیم و وقتی دید من سخت ایستادم و گفتم پس اگه قراره تنها باشم لزومی نداره منو برسونی . اونهم چند بار پرسید نمیایی بعد راه افتاد به سمت شهرستان. نمیدونید چه حس بدی داشتم تماس گرفتم به خواهر بزرگشون و گفتم می خوام باهاشون صحبت کنم. آخه مدتی بود همه متوجه سردی ما شده بودن و از من خواسته بود مشکلمون رو باهاش درمیون بگذارم تا بتونه کمک کنه. اون هم تماس گرفته بود با همسرم که از وسط راه برگشته بود دنبال من اون شب وقتی رسیدیم شهرمون تا صبح حرفامون طول کشید همسرم از خانواده ام و خودم تا جایی که می شد بد گفت. و حتی برای اینکه در مقابل حرفای منطقی من چیزی برای گفتن نداشت به صورت خودش زد و... آخرش خانواده اش دقیقا همین حرفای شما رو زدن. غرور، خودخواهی و عدم اقرار به اشتباه و توقع زیاد.
    انصافا خانواده اش آدمهای خوبین. ایرادهای من رو هم گفتن ولی اینها هیچ فایده ای نداره. حتی اگه دنیا هم بهت حق بده اگه طرفت تغییر نکنه هیچه.
    نکات مثبت همسرم: پسر سخت کوشیه اهل ریسکه و از نظر مالی در وضعیت قابل قبولیه. خوشگله. از من توقع نداره خریدهای خونه رو انجام بدم حتی در مرتب کردن خریدهای بیرون به من کمک هم می کنه. به خودش ایمان داره.
    نکات منفی: یک چیزی به میلش نباشه همه خوبیهات رو فراموش می کنه جوری حرف می زنه که خستگی آدم به تنش می مونه و خرد میشه. دوست نداره با خانواده ام زیاد نشست و برخاست کنه. مسایل مالیش در مورد من نظم سختی داره اما در مورد خودش نه. اگه به برادرم قرضی بدم چنان در مورد اینکه من خودم رو موظف به حل مسایل خانواده ام می بینم و احساس گناه در موردشون دارم صحبت می کنه که نگو اما قرضهای بزرگتری که به خودش دادم این طور نیست. کلا بری کارهایی که من دوست دارم پایه و همراهم نیست درحالیکه من باید باشم.
    به خدا خیلی خسته شدم از بس معلق بودم.

  8. کاربر روبرو از پست مفید پرمیس038 تشکرکرده است .

    Eram (سه شنبه 29 مرداد 92)

  9. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 19 فروردین 03 [ 05:33]
    تاریخ عضویت
    1391-7-15
    محل سکونت
    زیر باران
    نوشته ها
    775
    امتیاز
    24,207
    سطح
    94
    Points: 24,207, Level: 94
    Level completed: 86%, Points required for next Level: 143
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class10000 Experience PointsOverdriveSocial
    تشکرها
    2,329

    تشکرشده 1,634 در 590 پست

    Rep Power
    161
    Array
    بله ترس از خشم طرف مقابل گاهی مارو وادار به قبول خواسته های نادرست میکنه.شما اگه ازت خواسته غیرمنطقی و نابجایی میشه موظف نیستی انجام بدی.بامنطق براش توضیح بده که دلیل کارت چیه.ضمن اینکه بهش احترام میذاری بهش بگو که ازین اوضاع اصلا راضی نیستی.
    راستی سعی کن درمورد خواسته هایی که ازش داری و منطقیه و یا حرف هایی که میزنی بعد تهدیدکردناش و قبلش نظرتو تغییرندی تا بفهمه تهدیدکردن هیچ فایده ای نداره.منظورم اینه که به تهدیدهاش پاداش نده.
    دوران نامزدی چرا انقدر دعواداشتین؟سرچی دعواداشتین؟
    چنتا سوال دارم:
    همسرت نوسان احساسی هم داره؟اون مشاور ازتون تست روانشناسی نگرفت؟یا وقتی باهمسرتون صحبت میکرد متوجه این عیب های اون نشد؟فقط به شما گفت که نباید بترسی؟
    موفق باشی

  10. 3 کاربر از پست مفید Eram تشکرکرده اند .

    tavalode arezoo (سه شنبه 07 دی 95), پرمیس038 (چهارشنبه 13 شهریور 92), مهرااد (چهارشنبه 20 شهریور 92)

  11. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 27 شهریور 92 [ 09:30]
    تاریخ عضویت
    1392-5-13
    نوشته ها
    10
    امتیاز
    129
    سطح
    2
    Points: 129, Level: 2
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 21
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    31 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    8

    تشکرشده 6 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام ببخشید یه مدتی نبودم .
    تست روانشناسی که چند بار گرفتن اما هیچ وقت نتیجه اش رو به ما نگفتن. در د.وران عقد هم سر رفت و آمد ها و احترام و مسایل مالی بیشتر بحث می کردیم. دکتر روانشناسی که بار آخر رفتم خودم تنها بودم و تنها من رو آنالیز کرد و گفت ترس مهمترین مشکلمه.
    زمان نامزدی سر رفت و آمد و مسایل مالی و.... من توقعاتی داشتم که ایشون بدون دلیل منطقی جواب رد بهم می دادن اون هم با بدترین لحن ممکن.
    الان هم مرتب قهریم دیگه واقعا حس می کنم که اصلا اهمیتی براش ندارم تا می خوام حرفی بزنم یا احساسم رو باهاش در میون بگذارم پرخاش میکنه. مهم نیست چه زمانی باشه.
    رفتارش واقعا تلخ و زننده شده.
    نمی دونم. خیلی ناامیدم و دلم می خواد بدونم اگه دوست نداره با من زندگی کنه و فقط می خواد یه طرفه تامین باشه و من هم به حرفش گوش بدم. الکی خودمو الاف نکنم چون می دونم در درازمدت دختری نیستم که با این سبک زندگی بتونه کنار بیاد.

  12. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 19 بهمن 01 [ 19:08]
    تاریخ عضویت
    1392-5-13
    نوشته ها
    688
    امتیاز
    14,984
    سطح
    79
    Points: 14,984, Level: 79
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 366
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger Second ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,002

    تشکرشده 1,784 در 580 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    119
    Array
    پرمیس جان سلام. بابت مشکلت متاسف شدم واقعا. امیدوارم که زودتر مشکلت حل بشه. شما فرمودین 20 جلسه مشاوره رفتین. راهکارهای این مشاورین چی بود؟ عملی هم کردین؟ میشه چند تمونه مثال بزنی؟

    الان انتظارتون از این سایت چیه؟ دوست دارین که تاپیکتون به مشاورین ارجاع داده بشه؟( منظورم اینکه یعنی وقتی مشاوره حضوری جواب نداده مجازی خ اثرش کمتر خاهد بود. البته این سایت مشاورین خ خوبی مثل خانم فرشته مهربان و .. داره. )


    شما این تاپیک رو خوندین؟
    http://www.hamdardi.net/thread-19883.html

    نیایش به قصد این نیست که خدا را به برآوردن آرزوهایمان وادارد، بلکه برای آن است که اشتیاق به خدا را در ما برافروزد و ما را به سوی خدا فرا ببرد. دیونوسیوس مجعول می گوید:
    "کسی که در قایقی نشسته و طنابی را که از صخره ای به طرفش پرت شده می گیرد و می کشد، صخره را به طرف خود نمی کشد، بلکه خودش و قایق را به صخره نزدیک تر می کند".
    فریدریش هایلر، نیایش، ص 331


  13. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 27 شهریور 92 [ 09:30]
    تاریخ عضویت
    1392-5-13
    نوشته ها
    10
    امتیاز
    129
    سطح
    2
    Points: 129, Level: 2
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 21
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    31 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    8

    تشکرشده 6 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام مهرااد عزیز، یک سری از جلسات مشاوره ام رو که به یه موسسه معروف می رفتم تنها به تستهای مختلف، شناسایی و اعلام خصوصیات من و همسرم و گوش کردن حرفام گذشت. اون موقع همسرم هم میلی به مشارکت نداشت.
    متاسفانه کلا همسرم با خرج کردن پول در این زمینه مخالفه و جواب نگرفتن از این جلسات که خودتون هم می دونید هزینه کمی نداره مزید بر علت شده.
    مطالب گروسی که از مشاوره ها یادم می یاد این بود که گفتند من مضطربم. این آخر هم که ترس رو برام شناسایی کردن!!!
    الان هم دارم با مطالعه کتاب " خودخواهی سالم " طبق نظر دکتر روانشناس جلو میرم.
    البته این آقای دکتر قرار شده که با همسرم هم ملاقات داشته باشن ولی فعلا همسرم مقاومت می کنه.
    متاسفانه من هم از حماقت کم بهره نبردم !!! در یکی از بحث و جدلهای شدیدمون یه مقدار از حرفهای این آقای دکتر رو بهش منتقل کردم. می دونم خیلی حماقته ولی خوب دیگه وقتی خیلی تحت فشار باشم ممکنه از این حرکتها بکنم
    بله، در مبحث کارگاهها قسمت" منفعل نباشیم " رومطالعه کردم. واقعا باید بگم کمک کننده است. راهکارهای ساده و عملیش این دو سه هفته خیلی کمکم کرده. دست دوستانی که زکات علمشون رو در این کارگاهها دارن می دن درد نکنه

    راستش الان که دارم می رم مشاور شاید به نظر بیاد نیازی به کمک و همدردی ندارم، اما حقیقت اینه که علاوه بر اینکه اینجا حافظه مجازی برای روند حل مشکلات همه ماست، احساس اینکه دیگرانی هستن که از من داناترن و میتونم روی نظراتشون حساب کنم خیلی امید بخشه برام.
    کتاب خودخواهی سالم روزهای اول جز افزودن تنش برام چیزی نداشت، راستش چون شاید دقیقا در فاز پرخاشگریم رفتم سراغ این کتاب این جور شده بود. اما از طرف دیگه بهم کمک می کنه باور کنم دنیای من فقط همسرم نیست ... می دونید این برای آدم ترسویی مثل من که از جدایی واهمه داره و الان که هنوز در رابطه است اما برای از دست رفتن رابطه اش داره سوگواری می کنه خیلی قوت بخشه.

    - - - Updated - - -

    سلام مهرااد عزیز، یک سری از جلسات مشاوره ام رو که به یه موسسه معروف می رفتم تنها به تستهای مختلف، شناسایی و اعلام خصوصیات من و همسرم و گوش کردن حرفام گذشت. اون موقع همسرم هم میلی به مشارکت نداشت.
    متاسفانه کلا همسرم با خرج کردن پول در این زمینه مخالفه و جواب نگرفتن از این جلسات که خودتون هم می دونید هزینه کمی نداره مزید بر علت شده.
    مطالب گروسی که از مشاوره ها یادم می یاد این بود که گفتند من مضطربم. این آخر هم که ترس رو برام شناسایی کردن!!!
    الان هم دارم با مطالعه کتاب " خودخواهی سالم " طبق نظر دکتر روانشناس جلو میرم.
    البته این آقای دکتر قرار شده که با همسرم هم ملاقات داشته باشن ولی فعلا همسرم مقاومت می کنه.
    متاسفانه من هم از حماقت کم بهره نبردم !!! در یکی از بحث و جدلهای شدیدمون یه مقدار از حرفهای این آقای دکتر رو بهش منتقل کردم. می دونم خیلی حماقته ولی خوب دیگه وقتی خیلی تحت فشار باشم ممکنه از این حرکتها بکنم
    بله، در مبحث کارگاهها قسمت" منفعل نباشیم " رومطالعه کردم. واقعا باید بگم کمک کننده است. راهکارهای ساده و عملیش این دو سه هفته خیلی کمکم کرده. دست دوستانی که زکات علمشون رو در این کارگاهها دارن می دن درد نکنه

    راستش الان که دارم می رم مشاور شاید به نظر بیاد نیازی به کمک و همدردی ندارم، اما حقیقت اینه که علاوه بر اینکه اینجا حافظه مجازی برای روند حل مشکلات همه ماست، احساس اینکه دیگرانی هستن که از من داناترن و میتونم روی نظراتشون حساب کنم خیلی امید بخشه برام.
    کتاب خودخواهی سالم روزهای اول جز افزودن تنش برام چیزی نداشت، راستش چون شاید دقیقا در فاز پرخاشگریم رفتم سراغ این کتاب این جور شده بود. اما از طرف دیگه بهم کمک می کنه باور کنم دنیای من فقط همسرم نیست ... می دونید این برای آدم ترسویی مثل من که از جدایی واهمه داره و الان که هنوز در رابطه است اما برای از دست رفتن رابطه اش داره سوگواری می کنه خیلی قوت بخشه.

  14. #10
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 19 بهمن 01 [ 19:08]
    تاریخ عضویت
    1392-5-13
    نوشته ها
    688
    امتیاز
    14,984
    سطح
    79
    Points: 14,984, Level: 79
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 366
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger Second ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,002

    تشکرشده 1,784 در 580 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    119
    Array
    پرمیس عزیز خوشحالم که داری بصورت مثبت مشکلاتت رو حل می کنی! اگه تو این تالار یه نگاه بندازی متوجه میشی که خ از زندگیها که واقعا مشکلاتشون عجیب غریب بوده حل شده!

    حرف زیبایی دارن خانم ani که حتی اگه رفتار جرات مندانه به پیروزی بیرونی منجر نشه اما باعث حس ازشمند بودن و هدف دار بودن به خودم ادم دست می ده!


    من اگه جای شما باشم یه مشکل ویژه رو انتخاب می کنم مثلا یه رفتاری که باهاش مشکل دارم. بعد رفتارهای خودم در قبال اون و یا احیانا روش مشاورم رو اینجا بیان می کنم از کاربران متاهل و مجرب و همین طور مشاورین محترم کمک م یگیرم.

    اما در مورد ترس از دست دادن. این ترس متاسفانه بجاست. منظورم اینکه واقعا خانمهای ما بعد از طلاق سختی های زیادی رو باید تحمل کنن! پس خ طبیعی به نظر می اد که ادم واسه حفظ زندگیش خ باج بده! این دیگه به خود ادم بر می گرده که این باج دادن ارزشش بیشتره یا رهایی از این شرایط.

    در کل من حس می کنم این ترس شده یه ابزار قدرت واسه برخی از اقایون( قصد توهین نیست. برخی از اقایون).

    و از اونجایی که معمولا ادم از هر چی می ترسه بیشتر باهاش مواجه میشه پس بهتر این ترس رو پیچید گذاشت کنار و با شجاعت انچه شایتگیش رو داریم بدست م یاریم


    یه ضربالمثل چینی هست: میگه تا فنجانت رو از چای سرد خالی نکنی چای داغ بدست نمی اری( یه همچین چیزی :) )

    پس یه چیزایی رو باید ازدست داد( اون حس امنیت و ارامش موضعی که با کوتاه امدنهای الکی بهش می رسیم) تا یه چیزایی بدست اورد.


    من تو رفتارهای شما انفعال زیادی می بینم. خوبه که روشهاتون رو تغییر بدین و بعدش بیاین ادامه بدین تا مشاورین بهتر بتونن کمکتون کنن. مسلما پیشنهاد همشون به شما تغییر روشتون خاهد بود

    نیایش به قصد این نیست که خدا را به برآوردن آرزوهایمان وادارد، بلکه برای آن است که اشتیاق به خدا را در ما برافروزد و ما را به سوی خدا فرا ببرد. دیونوسیوس مجعول می گوید:
    "کسی که در قایقی نشسته و طنابی را که از صخره ای به طرفش پرت شده می گیرد و می کشد، صخره را به طرف خود نمی کشد، بلکه خودش و قایق را به صخره نزدیک تر می کند".
    فریدریش هایلر، نیایش، ص 331


  15. کاربر روبرو از پست مفید مهرااد تشکرکرده است .

    پرمیس038 (شنبه 23 شهریور 92)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 14:00 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.