به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 10
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 25 مهر 92 [ 06:24]
    تاریخ عضویت
    1392-4-27
    نوشته ها
    7
    امتیاز
    86
    سطح
    1
    Points: 86, Level: 1
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 14
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    7 days registeredTagger Second Class
    تشکرها
    2

    تشکرشده 5 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array

    Gadid دیگه واقعا بریدم !!! لطفا نظر بدید

    من 27 سالمه یه دختر 7 ساله و یه پسر 7 ماهه دارم ، شوهرم 5 سال از من بزرگتره
    سال 82 عقد و 84 عروسی کردیم و من به قشم رفتم و البته هنوزم همونجام ....
    اوایل زندگیم با اینکه وضع مالیه پدر خودم و همسرم خوبه به ما هیچ کمکی نشد و همسرم مجبور شد که شغل دوم داشته باشه و من هم با تنهاییهام و غربت میساختم ، بعد شوهرم یک مغازه بوتیک باز کرد و من تنهاتر شدم ، بعد 2 تا و الان 3 تا مغازه غیر از کار خودش (از ساعت 6 صبح میره تا 2 دوباره 4 میره تا 12 شب )، دیگه تنهای تنها با وجود این فرزند دومم و شرایط بسیار سختی که توش هستم و اینکه شوهرم اصلا برای من وقت نمیذاره ازش بدم اومده و حتی وقتی میاد کنارم یا شوخی میکنه ، نمیخوام ببینمش ، انقدر که تنها بودم و تنها جایی رفتم خسته شدم در ضمن چون از لحاظ قیافه و هیکل بد نیستم هنوزم خیلی ها بهم شماره میدن و ....
    بعضی وقت ها با خودم میگم شوهرم که فقط به فکر پوله منم برم واسه خودم دوست پسری چیزی داشته باشم و حال کنم ، الانم شوهرم واسه خرید رفته و بازم تنهام واسه 1 هفته ، واقعا خسته شدم از این وضع نمیدونم جیکار کنم دلم میخواد با یکی حرف بزنم ، بیرون برم ، خرید برم و... تازه دوست دارم یکی واسم کادو بگیره یا هرازچند گاهی واسم گل بخره و ....
    شوهرم در سال واسه من 3 بار کادو میخره (تولدم - روز زن - سالگرد ازدواجمون ) اونم طلا به مقدار زیاد مثلا 10 م یا 20 م ولی کل سال دیگه هیچی نمیخره و فقط پول میده هر چی که بخوای .
    من اگه اینا رو به شوهرم بگم فقط بهم پول میده میگه برو خودت بخر فقط همین( در ضمن در مورد شوهرم فکر بد نکنید اصلا اهل خیانت و این حرفا نیست خیلی متعهد و باایمانه )
    دیگه فکر میکنم روحم مرده خیلی وقته نخندیدم راستی ما از 4 ماهگی بارداریم تا حالا نزدیکی نداشتیم چون یا اون خیلی درگیر بوده یا من نخواستم
    جدیدا وقت کار اشتباهی میکنه سرش داد میکشم و باهاش حرف نمیزنم اونم میاد منتمو میکشه ، اما من نمیخوام ببینمش همین ،میدونین کلا خوبه ولی من خسته شدم و راهکار ندارم

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 18 فروردین 93 [ 17:06]
    تاریخ عضویت
    1392-2-04
    نوشته ها
    18
    امتیاز
    814
    سطح
    15
    Points: 814, Level: 15
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 86
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger Second Class500 Experience Points
    تشکرها
    31

    تشکرشده 21 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط به درد و دل من گوش کنید نمایش پست ها
    من 27 سالمه یه دختر 7 ساله و یه پسر 7 ماهه دارم ، شوهرم 5 سال از من بزرگتره ...
    اما من نمیخوام ببینمش همین ،میدونین کلا خوبه ولی من خسته شدم و راهکار ندارم
    سلام
    مشکل شما با صحبت کردن حل میشه!
    بهش بگین که دیگه پول در اوردن کافیه ! یی خورده بیشتر پدری+شوهری کنه.

  3. کاربر روبرو از پست مفید arash_omidi86 تشکرکرده است .

    omid65 (جمعه 25 مرداد 92)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 25 مهر 92 [ 06:24]
    تاریخ عضویت
    1392-4-27
    نوشته ها
    7
    امتیاز
    86
    سطح
    1
    Points: 86, Level: 1
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 14
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    7 days registeredTagger Second Class
    تشکرها
    2

    تشکرشده 5 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    من 7 ساله دارم بهش میگم دیگه کارش اولویت اوله زندگیش شده ، بعد از اون هم وقتی بیشتر اصرار میکنم میگه تو میتونی با بی پولی بسازی ، خرج نکنی و این حرفا
    کلا یه جورایی خودشو قانع کرده و مبگه همه اینا رو به خاطر خانوادم دارم انجام میدم ، من نمیدونم به چنه درد میخوره کاراش وقتی ما همیسشه تنهاییم !!!!

  5. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 25 مهر 92 [ 06:24]
    تاریخ عضویت
    1392-4-27
    نوشته ها
    7
    امتیاز
    86
    سطح
    1
    Points: 86, Level: 1
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 14
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    7 days registeredTagger Second Class
    تشکرها
    2

    تشکرشده 5 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    چرا یکم به من کمک نمیکنید ، اوکی ، میرم یه تالار گفتگوی دیگه

    مرسی

  6. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 08 خرداد 99 [ 15:45]
    تاریخ عضویت
    1391-10-02
    نوشته ها
    399
    امتیاز
    8,219
    سطح
    61
    Points: 8,219, Level: 61
    Level completed: 23%, Points required for next Level: 231
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    14

    تشکرشده 833 در 318 پست

    Rep Power
    58
    Array
    خانم خیلی منطقی بشین باهاش صحبت کن و بهش بفهمون که به محبتش به نوازشش به عاطفش نیاز داری،برم دوست بگیرمم شد حرف که میزنید؟؟حتی فکرشم خوب نیست،از این فکرا نکنید به جاش سیاست به خرج بدید و رگ خواب شوهرتو به دست بیار،شما از راهش وارد نشدید وگرنه این حرفو نمی زدید.

  7. #6
    Banned
    آخرین بازدید
    شنبه 19 دی 94 [ 18:27]
    تاریخ عضویت
    1390-10-12
    نوشته ها
    633
    امتیاز
    6,328
    سطح
    51
    Points: 6,328, Level: 51
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 22
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    2,084

    تشکرشده 1,278 در 497 پست

    Rep Power
    0
    Array
    عزیزم حق داری که بخوای که بیشتر وقتت رو با همسرت بگذرونی ولی میخوای جواب تمام خوبی هاش رو با خیانت بدی ؟ اصلا دلت میاد واقعا ؟ فکر میکنی این طوری زندگیتون بیشتر سر و سامون میگیره و احساس خوشبختی بیشتری میکنی ؟ یک مادر نمونه برای بچه هات هستی ؟ واقعا آره ؟
    مشکل زندگی شما راه حا داره ، ولی راه حلش اینایی که میگی نیست . باید با سیاست همسرت رو بیشتر به خونه بکشونی ، با محبت ، کاری کن که انقدر در کنار تو و بچه هاش بهش خوش بگذره که دلش بخواد بیشتر وقتش رو با شما باشه . با هم مسافرت هم میرید ؟

  8. 3 کاربر از پست مفید tamanaye man تشکرکرده اند .

    deljoo_deltang (جمعه 25 مرداد 92), ویدا@ (شنبه 26 مرداد 92), به درد و دل من گوش کنید (شنبه 26 مرداد 92)

  9. #7
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 01 اردیبهشت 97 [ 02:14]
    تاریخ عضویت
    1390-1-11
    نوشته ها
    1,700
    امتیاز
    16,289
    سطح
    81
    Points: 16,289, Level: 81
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 61
    Overall activity: 16.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,578

    تشکرشده 5,967 در 1,568 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    201
    Array
    1-خدا رو شکر که همسرت مرد با ایمان و متعهدیه ----------2- چقدر خوب که همسرت چشمش به پول پدر خودش و شما نیست و روی پای خودش وایستاده.............3- چه خوب که وقتی شما قهر و ناز می کنی میاد نازت رو می خره ...........4- چقدر خوب که با همسرش و خانوادش اهل شوخیه........5- چه عالیه که روز زن و روز تولد شما و روز ازدواجتون رو یادش هست ..............6- چه همسر دست و دلبازی که برای هدیه به همسرش کم نمی ذاره ..................7- چه خوب که زمان ناهار با هم غذا می خورید.و ..... مطمئنم اگر بخواهی می تونی لیست بلند بالایی از خوبی های همسرت بنویسی که نبود هر کدوم از اونها در زندگی خیلی از زنهای ایرانی مشکل ساز شده. اما شما تازه یک فرزند 7 ماهه دارید و ممکنه دچار افسردگی بعد از حاملگی (که خودمم تجربش کردم) شده باشید. و البته می دونم که تنهایی چقدر در این دوران آزار دهنده می شه. شاید بهتر باشه با همسرت صحبت کنی و بگی که در این شرایط روحی ای که داری نیاز داری که تنها نباشی و ازش کمک بخواهی و بهش اعتماد کنی . مثل اینکه سعی کنه وقت بیشتری برای شما بذاره و بعضی کارهاشو کارگر بگیره تا بتونه به جاش با شما باشه یا اینکه یک کمک برای شما از شهر خودتون (خواهری، مادری و ..) بیاد تا تنهایی رو کمتر حس کنید و همسرتون هم در این مدت سعی کنه برنامه هاشو جوری تنظیم کنه که در ایند بتونه از کمک دیگران برای کارهاش استفاده کنه. از این طریق هم خودش پیشرفت بیشتری می کنه هم می تونه زمان بیشتری با شما باشه.
    هر آنچه را برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند
    و هر آنچه را برای خود نمی پسندی برای دیگران هم نپسند

  10. 5 کاربر از پست مفید deljoo_deltang تشکرکرده اند .

    del (شنبه 26 مرداد 92), roze sepid (شنبه 26 مرداد 92), tamanaye man (یکشنبه 27 مرداد 92), ویدا@ (شنبه 26 مرداد 92), به درد و دل من گوش کنید (شنبه 26 مرداد 92)

  11. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 25 مهر 92 [ 06:24]
    تاریخ عضویت
    1392-4-27
    نوشته ها
    7
    امتیاز
    86
    سطح
    1
    Points: 86, Level: 1
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 14
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    7 days registeredTagger Second Class
    تشکرها
    2

    تشکرشده 5 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    deljo_deltang عزیزم مرسی از ابراز همدردیت
    اره واقعا شوهرم خوبه ، فقط منو یادش رفته و این واسه من خیلی سخته ، میدونی من تک فرزندم و مامانم هم نمیتونه بیاد اینجا (مشکل فشار خون داره و اینجا اذیت میشه) واسه همین میگم خیلی تنهام ، من با هر زبونی که بگی با علی صحبت کردم ( اسم شوهرم علی ه ) از صحبت معمولی تا ....خودت خانمی میدونی چی میگم ، ولی حرفش یکیه تازه 6 تا شاگرد داره ولی میگه باید بالا سره شاگردا باشم میدونی تو ماه رمضون ساعت 2 شب میومد خونه ( اینجا سنی ها عید فطر رو عید اصلی میدونن و میان واسه خرید )و من کلا ندیدمش ، میدونی دخترم انقدر که باباشو ندیده ، با باباش راحت نیست همش دور من میچرخه ، دلم واسش خیلی میسوزه
    بابای من ، مرد خیلی نمونه ای هست ، از خاطرات بچگی خودم که یادم میاد، چقدر رو دوش بابام بودم و چقدر منو اینور و اونور میبرد و همیشه غذامو میداد و رو پاش مینشستم و بالاخره ..... بچه من هیچ کدوم از اینا رو نداره ، بعضی وقتا واسه علی از بچگیم میگم تا به خودش بیاد ( که بفهمه باید با بچه اش اینطور ی باشه ) اما انگار منظورمو نمیگیره تنها کاری که واسه دخترم میکنه اینه که اونو میبره تو یه مغازه و میگه برو هر چی میخوای بردار ، همیییییییییییییییییین
    میدونی من واسه خودم کسی بودم ، خیلیا منو میخواستن ، قسمت منم اینطوری شد ،
    همیشه فکر میکردم یه شوهر خیلی وظیفه شناس مثه بابام گیرم میاد - ولی نشد که نشد
    امروز از تهران چند بار زنگ زد ، ولی فکر میکنی چی گفت ، واسه ماشنشو - فرستادن پولو و اینطور چیزا بود اصلا نگفت بچه ها خوبن یا گوشی بده با دخترم حرف بزنم دلم واسش تنگ شده
    دارم از غصه دق میکنم ، شماها همتون یکی رو دارین باهاش درد و دل کنین ولی من هیچکی رو ندارم و به مامانم هم نمیتونم بگم (واسش استرس خوب نیس)
    شاید بگید مشکل تو اصلا مهم نیس ، ولی بار مسیولیت کل زندگی با منه ، من اصلا نتونستم مثه خیلیاتون جوونی کنم ، ازدواج زودهنگام ،بارداری ناخواسته و کشیدن بار زندگی
    تو دانشگاه هم با اینکه شاگرد اول بودم نتونستم تموم کنم و الان دوباره دارم واسه ارشد میخونم ، به هیچکدوم از ارزوهام نرسیدم ، مثه یه ادم کم عرضه تو این زندگی لعنتی سرمو تو برف فرو کردم و به هیچ موفقیتی نرسیدم .

    - - - Updated - - -

    از tamanaye _man هم ممنونم
    واسه اون قسمتی که گفته بودین بیشتر به شوهرم محبت کنم ( من تمام کارامو با دقت تمام انجام میدم و احتمال اشتباه 1 در 1000 هستش)
    میدونی تا حالا واسه هر بهونه ای ( عید یا هر جشن دیگه ای ) غذا - کیک- شیرینی- دسر -تزیین میز- روشن کردن شمع و کلی رمانتیک بازی دیگه انجام دادم و منتظر نشستم تا علی بیاد و چند بار دخترم رو میز خوابش برده و شوهرم انقدر دیر اومده که جلوی خودش تمام اون زحمتا رو ریختم سطل اشغال ؟؟ با گریه رفتم خوابیدم و دوباره صبح روز بعد به روی خودم نیوردم ، تا حالا واستون پیش اومده ؟
    از لحاظ س ک س هم تا قبل از بارداریم ، مشکلی نبوده ولی تا فهمید که بچه پسره واسه اینکه بچه صدمه نبینه ، کلا تعطیل شد ( و چون میخواستم این بچه رو بندازم انقدر قولهای دروغین بهم گفته ، که کمکت میکنم ، دیگه تنها نمیذارمت و ... ولی حالا به هیچکدوم عمل نکرده من موندم و 2 تا بچه که بازم دلم واسشون میسوزه
    من واسه زندگیم همه کار کردم ( هم از لحاظ مالی و روحی و جسمی ) حتی اگه از شوهرمم بپرسی همینو بهتون میگه ، ولی الان از پا در اومدم ، واقعا دیگه نمیتونم ادامه بدم

  12. 3 کاربر از پست مفید به درد و دل من گوش کنید تشکرکرده اند .

    deljoo_deltang (پنجشنبه 31 مرداد 92), roze sepid (شنبه 26 مرداد 92), tamanaye man (یکشنبه 27 مرداد 92)

  13. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 آذر 92 [ 09:21]
    تاریخ عضویت
    1389-9-17
    نوشته ها
    94
    امتیاز
    2,590
    سطح
    30
    Points: 2,590, Level: 30
    Level completed: 94%, Points required for next Level: 10
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    49

    تشکرشده 92 در 48 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ببخشيد كه با اين صراحت صحبت مي كنم شما پسرتون 7 ماهه اس و از 4 ماهگي بارداري نزديكي نداشتيد= 11 ماه ؟ مردها از هر چي بگذرن از غذا و س/كس/ شون نمي گذرن. فكر نمي كنيد ممكنه مشكلي داشته باشه؟
    متاسفانه بعضي از آقايون فكر مي كنن با دادن پول زياد به همسرشون مي تونن به نوعي او رو ساكت و راضي نگه دارن در صورتي كه اين عمل عواقب سنگيني داره مثل افكاري كه به فكر شما راه پيدا كرده.
    آيا نفر سومي هست كه با ايشون رابطه خوبي داشته باشه و به نوعي تنهايي و نياز شما رو بهش گوشزد كنه؟

  14. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 25 مهر 92 [ 06:24]
    تاریخ عضویت
    1392-4-27
    نوشته ها
    7
    امتیاز
    86
    سطح
    1
    Points: 86, Level: 1
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 14
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    7 days registeredTagger Second Class
    تشکرها
    2

    تشکرشده 5 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام bano ی عزیز

    نه متاسفانه ما هر دو از خانوادهامون دوریم و شوهرم اصلا از اینکه این مسایل رو با کسی در میان بذاریم خوشش نمیاد و میگه باید همه چی تو خونه حل بشه ، البته تعداد خانواده ی اونا زیادن (9 تا بچه هستند ) ولی ارتباط مون انقدر صمیمی نیست که باهاشون این جور حرفا رو بزنم ، تازه معلومه طرف داداششون رو میگیرن و میگن داسه خانوادش داره کار میکنه چون بعضی وقتا به شوخی یه همچین چیزایی رو میپرونن ، بالاخره تو هر شوخی ای یک جدی ای هست .

    من از اینکه شوهرم با کس دیگه ای نیست مطمینم چون اینجا همه پرسنلل و بقیه هم فارس نیستند ، تازه چند ماه پیش به خاطر همین ( چون رابطه ی ج نسی مون کم شده بود ) با ماشین های چند تا از دوستام رفتم اون ور خیابون جلوی مغازه ها واستادم دیدم نه ، اصلا کار خاصی نمیکنه ، یه بارم که از همرتهش زنگ زد ، داشت به خودم زنگ میزد مطمینم پای زنی در میون نیست .
    ولی ممکنه چون من 12 کیلو وزن پیدا کردم شوهرم از من دیگه خوشش نیاد ؟؟؟ واسه همین موضوع با اینکه به پسرم شیر میدم ، رژیم هم گرفته ام از 30 روزگی بچه ام و الان 12 کیلو بازم اضاف دارم
    اصلا فکرم به جایی قد نمیده ،،، اصلا انقدر که من بهش فکر میکنم ، اونم به من فکر میکنه ؟؟؟ یا فقط فکر پوله ؟ نمیدونم ، دیگه


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 03:45 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.