سلام . بنده كارشناس كامپيوتر و همسرم كارشناس علوم تربيتي هست و با دو قوميت مختلف (كرد و فارس) البته پدر و مادر همسرم هم ترك و فارس هستند ولي پدر ومادرم هردو كرد ميباشند.
نزديك به 11 ساله كه ازدواج كرديم و با همسرم 9 سال تفاوت سني دارم .حاصل ازدواجمون يك پسره كه 8 سال دارد . در ابتداي ازدواجمون مشكلي نداشتيم .من خونسرد بودم و اون جوشي .مديريت خرج خونه به عهده ايشان بود و مديريتش خوب بود .من بخاطر دوست داشتن پدرزن و مادرزنم و احترام به زنم دربست در اختيار آنها بودم و اگه كاري داشتند رويشان را زمين نميانداختم بطوريكه صداي همسرم دراومده بود ولي اگه در حق پدرومادرم اين كارها را بكنم واويلا دارم و همسرم يكدهم كارهاي مرا در حق خانواده ام انجام نداده .در بعضي از مواقع همسرم جملاتي را به زبان مياورد كه كپي برداري از پدرش بود (بددهان است )و به مرور زمان شروع به جبهه گرفتن مقابل مادر و خواهرام نمود هرچند هم آنها و هم ايشان داراي تقصير بودند و من هم كم تجربه در ميانشان گير افتاده بودم .ديگه كم كم مادرم را طوري خطاب قرار ميداد كه انگار مادر من بدكاره است !!!! بسيار وقيح و بي تربيت ظاهر شد ومن در مواجهه با اين حركت دست رويش بلند كردم كه شايد كاري اشتباه بود چون هيچ چيزي مثل فحش و الفاظ ركيك مرا ناراحت و غضبناك نميكند دست خودم نبود ولي جواب فحشهاش را نميدادم كه شايد خوب بشه .ولي خوب كه نشد تازه از پوست خودش آمده بيرون و بالاخره مرا هم مثل خودش كرد .حقيقتا طاقت اين همه فحش و بي ادبي را نداشتم و تابحال اين همه تحقير نشده بودم و وقتي تهديد كردم كه من هم فحش ميدم با بي غيرتي هرچه تمامتر جواب داد هرچه دوست داري فحش بده منم جوابتو ميدم .الان هم جلوي بچه فحش ميده و وقتي جوابش را ميدم ميگه چرا جلوي بچه فحش ميدي؟ .جالبه بچه هم همه اون فحشها را يادگرفته و به خودش برميگرداند اونم چه فحشهايي ميگويد تا فحش ندم دلم آروم نميگيره .در ابتدا شكايت به پدر ومادرش بردم ولي نصيحت آنهارا هم گوش نميده .3 تا خواهرن كه اكثر فاميلاشون از دست زبان 2 تا از خواهرها قطع رابطه كردند . مشاوره رفتيم ولي حرف مشاور را هم گوش نميده و خودمختاره .جالبه همين شخص معلم هم هست !!!!!!!!!!!!!!!! وانمود ميكنه كه مذهبيه ولي براي مراسمهاش . به هيچ يك از الگوهاي رفتاري امامان معصوم توجه نداره .حرفش با عملش زمين تا آسمان تفاوت داره .خسته شدم .تابحال اقدامي نكردم تا آبرو هردو طرف حفظ بشه ولي واقعا به آخر خط رسيدم چون بچه ام داره تلف ميشه و مشكلات روحي پيدا كرده .كلا خانواده شان سرشار از استرس و اضطرابند و هيچ كدام دكتر هم نميرن .الان هم رفتارامون همش تلافي جويانه اس .ديگه دوستش ندارم و فقط مادر فرزندم هست و علاقه خاصي بهش ندارم .حسادتش در حد تيم ملي هستش حتي به دوستي من ومادرم !!! براي مسافرت و... بايد التماسش كني و اگر كاري به انجام نرسه ميگه تو اسرار نكردي وگرنه منم راضي ميشدم .تو روابط جنسي هم بايد التماسش كني .بحرحال در اين مدت زندگي به اندازه 5 بارهم صبحانه بما نداده و خواب براش واجب تره و هميشه خودم صبحانه ميارم و بعد از نهاروشام سفره را جمع كرده و در بعضي اوقات ظرفها را ميشستم ويا جاروبرقي ميكشيدم .زرنگ نيست و تحرك نداره و حاضر نيست هم ورزش بره . خيلي خودخواهه و خودمختاره و حرف تو كتش نميره و خيرخواهي هيچكس رو قبول نداره ولي اگه بخاي 3 روز بدون آب و غذا برات مثل بلند گو صحبت ميكنه بدون اينكه اجازه صحبت به كسي بده !. من هم در مواجهه با مشكلات با بي تجربگي برخورد كردم و تقصيردارم ولي در حد توانم سعي كردم درستش كنم ولي ميگه خوشم مياد كه كم آوردي !!! نقاط مثبت هم داره ولي اين مشكلات تمامي آنها را ذايل كرده.نه پدرومادرم و نه ديگر اعضاي خانواده ام منزل ما نميان و تا حالا با ما يه مسافرت هم نيومدن .ديگر بريدم از اين همه تحقير و نميدونم راه نجاتم چيه ؟ويه مدتيه بطور جد به طلاق فكر ميكنم .
علاقه مندی ها (Bookmarks)