به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 9 , از مجموع 9
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 21 شهریور 92 [ 22:51]
    تاریخ عضویت
    1392-5-22
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    94
    سطح
    1
    Points: 94, Level: 1
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 6
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 14 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array

    ازدواج مجدد شوهر رواني بعد از كتك زدن من و فرارش به ايران كمكم كنيد.

    ١ ماهه ازدواج كردم در هلند و ٢ ساله كه با شوهرم آشنا شدم از همون اول ما رو براي ازدواج بهم معرفي كردن اما متاسفانه با اين كه در اون دوران خيلي موارد عجيب و بي أدبي و بدبيني و حتي به بار محكم توي گوشم زد و با مخالفت خانواده با هم ازدواج كرديم اما توي كمتر از ١ ماه به حدي آزار و اذيت ديدم كه باورم نميشد اين زندكي من.آخرين بار كه دست روم بلند كرد براي شك داشتنش ميخواست واقعا منو بكشه به صورتم فقط ضربه ميزد و خون همه جا فواره زد دماغم شكست و زير چشمام تا گونه هام كبود و توي چشمام پر خون وحشتناك بود هنوزم باورم نميشه هر جي التماس كردم فايده نداشت بعد هم منو برد اورژانس و مجبورم كرد بگم خوردم زمين ،همه جا تعقيبم ميكرد كه پيش پليس نرم،در آخر با كمك دوستام پيش پليس تونستم برم و اونا دستگيرش كردن.
    توي دلم آشوب بود ؛(،اگه دوستام منو نبرد بودن باز ميبخشيدمش!!ولي ميدونستم فايد هاي نداره اگر ببخشم اين بار منو ميكشه!اون مريض بود و من كاري نميتونستم بكنم. داغون بودم!بعد دو روز پليس آزادش كرد و توي دادگاهم بخاطر نداشتن شاهدي كه ديده باشه منو ميزنه يا بد رفتاري ميكنه آزادش كردن تا مدارك لازم اماده بشه و چند ماه بگذره اما ديگه اجازه نزديك شدن به من رو نداشت .
    من اما شكه بودم ميترسيدم و حتي نميتونستم جيري بخورم خانوادم جايي كه زندكي ميكنم نيستن ،بهشون زنگ زدم و خبر دادم بيچاره ها داغون شدن كه چرا نميتونن هيچ كمكي بكنن و بيان به اروپا ،البته ازدواج ما بدون اطلاع اونا بوده و در اروپا ثبت شده و خلاصه با كمك دوستام خونم رو عوض كردم ميترسيدم بياد منو بكشه .
    بعد از يك ماه كه كمي حالم بهتر شد از طريق اينترنت فيسبوك متوجه شدم رفته ايران و داره ازدواج مجدد ميكنه !
    حالم بد شد مثل ديوانه ها شده بودم.
    مني كه آرزو داشتم دست از سرم بر داره حالا تمام دقايقو ميشمردم كه برگرده.
    بنابراين خيلي سخته كنار آمدن آدم با اين موضوع كسي باورش نميشه همه ميگم با اين همه كتك و دردو شكنجه اي كه بهت داده نبايد اينجوري حس كني،اما حقيقت اينه كه خواه نا خواه خاطرات داغونت ميكنه.
    لطفا بهم كمك كنيد كه چه كار كنم .


    پرونده اينجا بسته نشده و چند ماه ديگه باز دادگاه هست اما وكيل به من گفت اگه اون در دادگاه حاضر نشه نميتونيم كاري كنيم چون خارج از اروپا هست.
    از طرفي ايشون يك بار در انگليس ازدواج كرده كه ميگفت براي گرفتن اقامت بوده و يك بار هم در روسيه اين كار رو كرده!
    ولي من فكر ميكنم كه كلا توي هر كشوري به پرونده داره و هر بار فرار ميكنه به يه كشور ديگه و حالا هم كه آمده ايران،واقعا نميدونم چي كار كنم.
    خانوادم از ترس آبرو صدا شون در نمياد و منو مقصر ميدونن و از طرفي به پدرم التماس كردم كه سراغ اين آدم نره چرا كه به چشم ديدم قادره پدرم رو با چاقو بكشه!
    ميترسم به خانوادم آسيب برسونه چرا كه متاسفانه توي همون شهر زندگي ميكنه.
    سر دو راهي موندم كه چه كار كنم وكيل بگيرم و پرونده رو در ايران دنبال كنم كه در اين صورت اين رواني دوباره به سمت من حمله ور ميشه يا كه بزارم ازدواجشو بكنه و من راحت بشم!
    از طرفي با بلاها و بي اعدالتيهايي كه در حقم شده نميتونم خودمو راضي كنم كه كاري نكنم خواهش ميكنم اگه كسي راهي رو ميشناسه چه قانوني چه رواني بهم بگه.


    اين ادم منو تهديد كرده كه حتي اگه زنداني هم بشه بر ميگرده سراغم .
    مشكل دومم اين هست كه روح و روان منو داغون كرده خرد شدم و اعتماد به نفسم از بين رفته كاملا و الان كه خبر ازدواجش رو شنيدم به جاي اينكه خوشحال بشم دارم ديوانه ميشم كه چه طور يكي رو جايگزين من كرده لطفا بهم كمك كنيد تا بتونم نجات پيدا كنم چون توانشو ندارم بيشتر اين.
    لطفا مواظب باشين و گول اين آدمها رو نخورين كه تحصيل كرده خارج كشور هستن ايشون دكتر جراح بودن ولي رواني الانم تو ايران مشغول به كار شده!


    تو دوران نامزدي ميشه فهميد كه اگر كسي دست به زن داره من چون تجربه كردم بهتون ميگم:
    ١-آدمي كه به ديگران احترام نميزاره و هنه رو مسخره ميكنه
    ٢- زود از كوره در ميره و عصباني ميشه
    ٣-مبادئ آداب اجتماعي نيست مثلا از چراغ خطر رد ميشه،مشروب و الكل زياد مصرف ميكنه
    ٤-به همه بد بينه و ضد فرهنگ و اجتماعه با همه مشكل داره دوستاي نزديكش،برادر،خاله،مادر بزرگ و..
    ٥-حس ميكنه هميشه بهش ظلم شده و در حق همه خوبي كرده و بقيه حقشو خوردن
    عصبانيتش رو نميتونه كنترل كنه و فحش و حرفهاي زشت ميزنه
    ٧- كارهاي عجيب ميكنه كه بقيه نميكنن!
    سرشو به ديوار ميكوبه براي هر جيز كوچيكي داد و بيداد راه ميندازه
    ٨-شك و ترديد و بي اعتماده نسبت به همه و دوست داره از تمام مسائل زندگي خصوصي شما در گذشته و حال سر در
    ٦- بياره تمام برنامه روز انتون رو چك ميكنه،ساعتي كه ميرسد بيرون موبايل و نامه ها و قرار هاتون همه زندگيتونو زير رو ميكنه تا يه چيزي براي گير پيدا كنه
    ٩-اولين باري كه صداشو بلند كرد روتون بعد كم كم دست بلند ميكنه اول توي گوش بعد چيز پرت ميكنه و بعد به حد مرگ ميزنه شما رو چون مال اون هستين..
    چنين آدمي بود با همه اين خصوصيات هر كدام رو ديدن زنگ خطره نزديك نشيد ،نگيد درست ميشه.
    اين جور آدمها ميگن شما باعث و دليل خشمشون هستين،كه شما و كاراتون اونا رو تحريك ميكنه!و شما سعي ميكنيد كاري نكنيد كه به اين حد برسه اما باور كنيد هيچ فايده اي نداره چون خود اين ادم عامل محرك خودشه به محظي كه دليلي واسه دعوا پيدا نميكنه زندگيتونو زير و رو ميكنه تا دوباره به يه چيزي گير بده به هر چيزي ميتونه گير بده.

  2. 8 کاربر از پست مفید مريم گلي تشکرکرده اند .

    asemani (چهارشنبه 23 مرداد 92), baranbanoo (جمعه 22 شهریور 92), hamtta (جمعه 22 شهریور 92), Parsa1 (جمعه 22 شهریور 92), roze sepid (جمعه 25 مرداد 92), shabe niloofari (چهارشنبه 23 مرداد 92), sobhan13 (چهارشنبه 23 مرداد 92), unknown girl (پنجشنبه 21 شهریور 92)

  3. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 دی 00 [ 13:07]
    تاریخ عضویت
    1390-10-20
    نوشته ها
    1,523
    امتیاز
    24,667
    سطح
    95
    Points: 24,667, Level: 95
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 683
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,759

    تشکرشده 3,304 در 1,073 پست

    Rep Power
    218
    Array
    سلام عزیزم
    خب با این شرایطی که میگی چند بار هم ازدواج کرده و ..که باید خوشحال هم باشی از دستش راحت شدی به نظرم به شخص بعدی هم تو ایران خیانت میکنه و سراغ یکی دیگه میره
    این آدم ارزش نداره خودتو ناراحت کنی و منتظرش برگردی
    خوشبختی حق توست . جای دیگه ای منتظرته
    البته من کارشناس نیستم .. نظر کارشناسی هم ندارم اما این چیزایی که گفتی خیلی سخنه
    دنبال آرامش باش. رابطتو با خدا نزدیک تر کن

  4. 4 کاربر از پست مفید zendegiye movafagh تشکرکرده اند .

    **سهیل ** (چهارشنبه 23 مرداد 92), del (چهارشنبه 23 مرداد 92), roze sepid (جمعه 25 مرداد 92), ساحل75 (چهارشنبه 23 مرداد 92)

  5. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 21 شهریور 92 [ 22:51]
    تاریخ عضویت
    1392-5-22
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    94
    سطح
    1
    Points: 94, Level: 1
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 6
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 14 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    زندگي موفق مرسي از هم درديت،اي كاش دخترها تو ايران چشمشونو باز كنند و بخاطر شوهر كردن توي چا نيفتن!
    اينجور آدمها خامت ميكنن و وقتي تو دامشون بيفتي ديگه نميتوني بياي بيرون.
    ربطي هم به ميزان تحصيلات و فرهنگ و سن دو طرف نداره،ايشون دكتر بودن و منم همينطور هر دو هم سالها خارج ايران زندگي كرده بوديم اما كسي كه لز چند تا طلاق مياد بيرون ظربه هاي شديدي خورده و با ازدواج درمان نميشه روحش!
    با اينكه به گفته خودش بين ازدواج دومش و ازدواج با من ٢ سال فاصله بوده اما كاملا اين رد پاي بد بيني و مشكلات توي زندگي قبليش توي رابطه ما مشهود بود!
    بنا بر اين الانم كه با سرعت در عرض يك ماه براي طلا في و انتقام از من با يكس از دخترهاي فأميلش داره ازدواج ميكنه مشكل حل نخواهد شد،اما ناراحتي من از اينه كه يه چنين آدمي نبايد مجوز كار در پزشكي رو داشته باشه چون تعادل رواني نداره و خيلي خطرناكه!
    دلم ميخواد دخترها اين پست رو بخونن و تن به چنين ازدواجهايي ندن، من واقعا زجر كشيدم و اين رد پا به راحتي از زندگي من پاك نميشه با كمك روانشناسها و زمان شايد ترميم بشه.
    الان ميدونم كه طلاق يعني چي و چه ظربه اي به آدم ميزنه.

  6. 4 کاربر از پست مفید مريم گلي تشکرکرده اند .

    baranbanoo (جمعه 22 شهریور 92), roze sepid (جمعه 25 مرداد 92), sobhan13 (چهارشنبه 23 مرداد 92), دختری تنها (چهارشنبه 23 مرداد 92)

  7. #4
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 دی 00 [ 13:07]
    تاریخ عضویت
    1390-10-20
    نوشته ها
    1,523
    امتیاز
    24,667
    سطح
    95
    Points: 24,667, Level: 95
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 683
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,759

    تشکرشده 3,304 در 1,073 پست

    Rep Power
    218
    Array
    حق با شماست
    باید چشمها رو باز کرد و واقعیت ها رو دید اما بعضی وقتها این جمله قدیمیها که میگن ازدواج مثل یه هندونه دربسته هست رو آدم میبینه
    باید واقع بین تر باشیم
    شما هم از ایشون شکایت کنید شاید واقعا تو پرونده پزشکیش تاثیر داشته باشه
    دلیل جدایی های قبلیش چی بوده ؟
    آیا شما تحقیقات انجام ندادین از همسر قبلیشون ؟
    جدا از تمام این حرفها اون بالا یکی هست که نظاره گر همه اعمال ماست و هیچ کی نمی تونه ازش فرار کنه
    شما به خدا بسپار

  8. کاربر روبرو از پست مفید zendegiye movafagh تشکرکرده است .

    roze sepid (جمعه 25 مرداد 92)

  9. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 21 شهریور 92 [ 22:51]
    تاریخ عضویت
    1392-5-22
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    94
    سطح
    1
    Points: 94, Level: 1
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 6
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 14 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نه متاسفانه من عيچ تحقيقي در اين زمينه نكردم چون هر دو ازدواج قبلي در دو كشور متفاوت بود و تحقيق در اين مورد كار آسوني نبود و ايشون هميشه خودشونو قرباني اين جريان معرفي كردن و گرفتن اقامت رو دليل بر ازدواجشون اعلام ميكردن.
    در هر دو مورد ميگفتن علاقه اي در كار نبوده و فقط بعد از اين همه سال به من علاقه مند شدن و البته اينكه بهشون خيانت شده در مورد اول و مورد دوم هم بعد طلاق فهميدن زنشون خيانت ميكرده اما به منم همين ظن و شك رو داشت كه خيانت كارم و براي همين ميخواست منو بكشه بعد هر دفعه كه منو ميزد گريه ميكرد اما اين دفعه ميگفت حقت بوده و بايد ميكشتمت ، متاسفانه اين ريشه در إسلام داره كه بهت تهمت خيانت بزنن و بعد حق دارن بكشنت!
    اما در اظهاراتشون توي دادكاه متوجه شدم كه خيلي نكران هستن كه پرونده هاي قبليشون رسيدگي و باز بشه چون بعد دادگاه با شدت عصبانيت با من در تماس بودن و گفتن كه:تو همه تلاش تو كردي كه منو زنداني كنن و چرا در مورد ازدواج قبلي من صحبت كردي كه برن و پرونده منو باز كنن!
    از طرفي اين كار حتي از طريق مراجع قانوني خيلي مشكله كه از به كشور پرونده ايشون رو بشه توي كشور ديگه باز و بررسي كرد اما ايشون كلا ديگه از ترس اين جريان حتي توي كشوري كه اقامت داشتن نموندن و به ايران اومدن واسه زندگي و ازدواج مجدد.
    واقعا نميدونم چطوري با اين سرعت ظرف تقريبا ١ ماه ميتونه چنين كاري كنه، من تازه ١ ماه كه گذشته از شك خارج شدم و ميتونم حرف بزنم.

  10. کاربر روبرو از پست مفید مريم گلي تشکرکرده است .

    roze sepid (جمعه 25 مرداد 92)

  11. #6
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 دی 00 [ 13:07]
    تاریخ عضویت
    1390-10-20
    نوشته ها
    1,523
    امتیاز
    24,667
    سطح
    95
    Points: 24,667, Level: 95
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 683
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,759

    تشکرشده 3,304 در 1,073 پست

    Rep Power
    218
    Array
    سعی کن آرامش داشته باشی
    بعد هم این قضیه هیچ ریشه ای در اسلام نداره
    اسلام میگه برای اثبات جرم باید 4 شاهد داشته باشی یا زن 4 بار اقرار به خیانت کنه
    ایشون ظاهرا خودشون شکاک بودن
    بهتره فعلا خودت رو با کار و تفریح سرگرم کنی
    میدونم خیلی خیلی
    سخته تجمل این شرایط اما نباید خودتو فنا کنی تو لیاقت بهترین زندگیها رو داری

  12. 2 کاربر از پست مفید zendegiye movafagh تشکرکرده اند .

    del (پنجشنبه 24 مرداد 92), roze sepid (جمعه 25 مرداد 92)

  13. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 08 آذر 94 [ 06:20]
    تاریخ عضویت
    1391-10-04
    نوشته ها
    461
    امتیاز
    5,041
    سطح
    45
    Points: 5,041, Level: 45
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 109
    Overall activity: 12.0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    373

    تشکرشده 699 در 298 پست

    Rep Power
    59
    Array
    سلام.

    شما یه خانم دکتر تحصیلکرده هستی و ماجرا رو هم خودت تعریف کردی بعد میگی از وقتی شنیدم داره ازدواج میکنه لحظه شماری میکنم برگرده ؟؟؟

    به نظر من این انتظار شما از جنس علاقه و دوست داشتن و فرصت دوباره و از نو ساختن و ... نیست.
    شما تو زندگی زناشویی به شدت تحقیر شدی.
    و الان نمیدونی چطوری باید این عزت نفس و اعتماد به نفس و شخصیت از دست رفته ات رو احیا کنی و برای همین دوست داری برگرده... دوست داری پشیمون باشه...دوست داری به اشتباهاتش اعتراف کنه...
    چرا؟
    نه به خاطر عشق ! به این خاطر که حس کنی اون عزت نفست برگشته و زخمت التیام پیدا کرده... مطمئن باش اگه این کارو بکنه تو نه تنها نمیبخشیش که ترکش هم میکنی...چون به اون چیزی که از برگشتش میخواستی رسیدی...

    من نمیخوام نظر بدم بگم چه کار کن؟ اما میتونم خودم رو جای شما بذارم. اگه تو اون موقعیت بودم فقط خدا رو شکر میکردم که همچین انسانی از سر راهم رفت کنار.
    گذشته رو فراموش میکردم. مثل یه تجربه ازش یاد میکردم.
    ماه ها زمان میذاشتم برای ترمیم روح داغون خودم... وارد هییییچ رابطه جدیدی نمیشدم حتی رویایی...فقط خودم .
    خیلی روزهای بدی داشتی.
    فقط به این فکر کن که از چه راهی خودت رو بسازی. تمرکزت رو از شوهرت بردار. چون بعضی ها رو فقط باید گذاشت و رفت.

  14. 3 کاربر از پست مفید گل آرا تشکرکرده اند .

    baranbanoo (جمعه 22 شهریور 92), roze sepid (جمعه 25 مرداد 92), toojih (جمعه 25 مرداد 92)

  15. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 21 شهریور 92 [ 22:51]
    تاریخ عضویت
    1392-5-22
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    94
    سطح
    1
    Points: 94, Level: 1
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 6
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 14 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array

    كمك در إيجاد رابطه و برگشت به زندگي عادي!

    مرسي از راهنمايها و همدرديهاي همگيتون. الان با گذشت زمان و كمك دوستان خيلي حالم بهتر شده و تونستم قبول كنم كه اين اتفاق براي من افتاده و تموم شده و بايد به زندگي اميدوارم باشم و ادامه بدم. خيلي دارم تلاش ميكنم كه بتونم به حالت عادي برگردم. عضو يه گروه عام المنفعه شدم كه به مردم كمك ميكنند و استرس رو كم ميكنه اين خيلي بهم كمك كرده توي ارتباطاتم و تونستم دوباره بدون ترس با بقيه روبرو بشم. اما هنوزم نميتونم روي يه كار تمركز كنم! نميتونم تنها باشم همش دوست دارم يا توي جمع باشم يا يكي تمام مدت باهام صحبت كنه تا بخوابم واسه همين تو خونه هم كه هستم تمام مدت تلوزيون روشنه تا خسته بشم و بخوابم،خدا رو شكر كابوس نميبينم. اصلا توي فكر رابطه جديد نيستم و ميدونم كه نه ميتونم نه كار درستي هست. اما ميخواستم يه مشورتي با شما عزيزان كنم: هفته پيش به طور كاملا اتفاقي يكي از دوستان و همكاران خيلي قديميم رو توي خيابون ديدم و بعد از كني احوال پرسي قرار گذاشتيم يه كافه با هم بخوريم. دقيقا حدود ٣ سال پيش من با ايشون آشنا شدم اون زمان به مدت خيلي كوتاه شايد به مدت ٤ دفعه با هم قرار گذاشتيم بيرون رفتيم و زمان خوبي رو هم سپري كرديم و من اون موقع احساسات قوي نسبت به ايشون داشتم اما بعد خودش به من گفت كه توي يه رابطه بوده كه به هم خورده بوده و اون دختر دوباره برگشته و به اين دليل رابطه بين ما هم به پايان رسيد و هر كس رفت دنبال زندگيش. وقتي همو ديديم گفت من الان آزادم و اون موقع شرايط خوبي نبود ولي من حقيقت رو گفتم بهش كه الان نه اون احساسات رو دارم ديگه نه شرايط روحي مناسب و اين درست نيست كه بخاطر فراموش كردن آسيب هاي روحي كه توي رابطه قبلي داشتم با احساسات كسي بازي كنم. اونم كاملا با حرفم موافق بود و گفت منم نقشه و برنامه نريخته بودم از قبل كه ببينمت ولي وقتي ديدمت خاطراتي كه با هم داشتيم زنده شد والا منم در شرايط روحي خوبي نيستم كه وارد يه رابطه بشن و دركت ميكنم. خلاصه اون روز گذشت اما مدت زماني كه با هم سپري كرديم با اين كه هيچ كار خاص يا حرف خاصي نزديم جز اينكه اون از پروژه هاي آيندش توي زندگي گفت و گوش كردن موزيك توي ماشين!!! اما با كمال تعجب به حدي روي روحيه من تاثير مثبت داشت كه باور نميكردم!مني كه اصلا راه رفتن و غذا خوردنم هم روي زمين بنا به إجباره الان بي هيچ دليل شادي!! واقعا صداي تپش قلبم را ميشنوم و به طور غير قابل باوري هيجان دارم! فرداي اون روز اصلا روحيه من عوض شد به زندگي اميدوار و دوباره تونستم لبخند بزنم، بودن باهاش همه مشكلاتهم رو از يادم برد اما خيلي ترسيدم از اين إحساساتم ميدونم كه الان در شرايط عادي نيستم!! نميدونم چي غلطه و چي درست اما يه حسي مثل آهن ربا منو به سمت اون ميكشونه به حدي كه هر چي پاهامو ميكشم رو زمين نميتونم ترمز بگيرم. جالب ابن كه كه ديدم اون بيشتر من ميترسه و ميگفت نبايد دوباره توي انتخاب اشتباه كنه البته الان هدف هر دو ما كمك به هم هست در وحله اول من پيشنهاد كردم كه ميتونيم به هم كنك كنيم و فقط همديگرو ببينيم و صحبت كنيم و براي هم همدرد باشين. اما واقعا نميدونم كار درستي باشه با نه از طرفي هم واقعا ديدنش و حرف زدن باهاش حال من رو خيلي عوض ميكنه. و از طرفي هم ميترسم از إحساساتم چون شديدن نسبت بهش كشش دارم و منو جدب ميكنه. لطفا بگيد چي كار كنم؟مرسي

  16. #9
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    یک ماهه که ازدواج کردید؟
    توی یک ماه این همه اتفاق افتاده؟ و حالا هم همسرتون رفته ایران که مجدد ازدواج کنه؟

    به نظرم اصلا درست نیست که وارد رابطه جدیدی بشید.
    در مورد همسرتون هم بهتره یه مدت صبر کنید.
    شاید چیزی که توی فیس بوک گفتن یا دیدید درست نباشه.
    شما هنوز قانونا زن و شوهر هستید
    از نظر اخلاقی هم شروع رابطه در این شرایط درست نیست
    از نظر روحی روانی هم که خودتون هم گفتید با این روحیه داغون و فشارهای اخیر
    اصلا درست نیست به اون آقا پناه ببرید.

    چطور در عرض یکماه شما دعوا کردید.
    کار به پلیس و دادگاه کشید.
    پرونده فعلا بسته شد.
    ایشون رفتند ایران و شاغل شدند.
    خواستگاری هم رفتند و ...
    سرعت عملشون بالاست


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. مشكل با كتك كاري بد دهني و بي توجهي شوهرم
    توسط paria_22 در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 26
    آخرين نوشته: یکشنبه 04 خرداد 93, 07:11
  2. با كتك كاري بد دهني و بي توجهي شوهرم چیکار کنم
    توسط aida63 در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: شنبه 03 خرداد 93, 19:40
  3. دعواي منتهي به كتك زدن
    توسط neda4 در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: پنجشنبه 26 دی 92, 00:01
  4. با مردي كه كتك مي زنه مي شه زندگي كرد؟
    توسط پرنده مهاجر در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 11
    آخرين نوشته: یکشنبه 24 بهمن 89, 14:50

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 22:02 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.