من و مامانم همیشه با هم دعوا داریم سر هر چیز کوچیک ما کافی نت داریم و مامانم چیز زیادی از کامپیوتر نمی فهمه کافی نت دو طبقس من بالام بعد مامانم هر 2 ثانیه یه بار صدام میزنه منم که دیگه خسته شده بودم گفتم :بلهههههه(داد زدم) اونم گفت :هیچی حالا بعدا باهم صحبت میکنیم شبش دیوونم کرده بود . همون شبم داشتیم تلویزیون میدیدیم که یهو کانال اخبار اومد بابام یه نیم ساعتی دید تا تموم شد بعد من کانالو عوض کردم مامانم گفت مگه بابات نمیدید ؟ گفتم تموم شد گفت بزن همون کانال منم دوباره گفتم بابا تموم شد گفت بزن همون کانال میگم منم زدم همون کانال بعدش رفتم سر کامپیوتر تا از شرش خلاص شم بعد از دو دیقه اومد گفت بیا شام بخور منم باهاش رفتم فک میکنید شام چی بود ؟ (نون پنیر کره ) بهش گفتم بابا این دیگه چه غذاییه که درست کردی گفت همینم از سرت زیاده
حالا مغازه چیکار میکنه ؟ میشینه جا میگیره اعصاب منم به هم میریزه بهش گفتم ت نمیخواد بیای مغازه گفت پس کی پول دربیاره؟ ینی یه لحظه خندم گرفت . یه داداشم دارم اون اصن نمیاد مغازه (از من بزرگتره کارم بیشتر بلده) بعد من بدبخت هی میرم مغازه مامانم همش به من گیر میده با وجود این که تقصیر داداشمم هست (داداشم زن گرفته ولی هنوز خونه ما هست ) 300 تومن پول داشتم 50 تومن میخواستم یه گوشی بخرم بهم کمک نکردن بعد تازه خواستم یه چیز دیگه بگیرم نذاشت دیگه خسته شدم میخوام از خونه فرار کنم
علاقه مندی ها (Bookmarks)