سلام . من 21 سالمه و دانشجو هستم .مادرم حدود 3 سال پیش فوت کرد . پدرم قراره هفته دیگه ازدواج کنه . راستش من در ظاهر کاملا موافقم ولی واقعا تو دلم خیلی ناراحتم .
من پارسال ازدواج کردم . الان هم تو عقدم . جایی که زندگی می کنیم فامیل زیاد داریم ولی با هیچ کدوم رفت و آمد نداریم . من اکثر روزها تنها هستم . احساس افسردگی دارم . از خودمو و زندگی که دارم خوشم نمیاد . بعضی وقتا سعی می کنم خدارو شکر می کنم . ولی اگه ناراحت هم نباشم دیگه مثل قبل از زندگیم لذت نمی برم . نمی دونم چی کار کنم . حس می کنم هیچکی حرفامو درک نمی کنه .
حس خیلی بدی دارم که بابام رو با یکی دیگه ببینم . به خودش نمی گم . راستش بابام هم اخلاقای خاصی داره که می دونم اختلاف در آینده خواهند داشت . می دونم بیشترتون مثل بقیه می گین که به فکر بابات باش . اون تنهاست و ... . من هم همین کارو کردم . ولی با ناراحتی که دارم چی کار کنم . به نظرتون عادیه ؟؟
خیلی مشکلای دیگه هم دارم . مثل جهیزیه و عروسی . که اصلا دوست ندارم بهش فکر کنم . چی کار کنم . خسته شدم
علاقه مندی ها (Bookmarks)