سلام من با شوهرم دچار مشکل شدیم اونم سر توقعات بیجای خانواده اش و شوهرم میخاد به همه این توقعات پاسخ مثبت بده و منم با اعتراض خودم اونو حساستر کرده ام مثلا خیلی وقتا من مجبور میشم یه جاهایی رو خودم پیاده برم با اینکه ماشین داریم ولی مادر شوهر من میخاد یک قدم پیاده نره و دایم زنگ میزنه بیا منو ببر فلان جا شوهرم نه نمیگه همیشه اوامر اونا برنامه های ما رو تحت تاثیر قرار میده و این منو ناراحت میکنه به نظر شما من چیکار کنم تازه اونا بیشتر مواقع وقتی شوهر من سرکاره بهش زنگ میزنند و مخفیانه مثلا بهش میگند بریم مسافرت یا حرفای دیگه کلا مخفی کارند البته شوهرم به من میگه ولی اونا حتی اگه همون موقع باهاشون تماس بگیرم اصلا هیچی نمیگند و حتی اگه همون موقع شوهرم باهاشون تماس بگیره چون من پیش اونام جواب نمیدند و این اتفاق برای من افتاد و اون بنده خدا گفت یک شماره نا آشناست و جواب نداد و بعد شوهرم گفت من بودم تماس گرفتم شما بگید من چیکار کنم با کدوم اشتباه در این موقعیت قرار گرفتم.
علاقه مندی ها (Bookmarks)