به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 7 , از مجموع 7
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 24 دی 93 [ 23:35]
    تاریخ عضویت
    1392-5-18
    نوشته ها
    88
    امتیاز
    1,388
    سطح
    20
    Points: 1,388, Level: 20
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 12
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    9

    تشکرشده 91 در 49 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array

    Tavajoh میخوام طلاق بگیرم

    من خانمی 25 ساله هستم...تازمانی که دانشجوبودم خواستگارهای زیادی داشتم اماهردفعه به دلایلی مثه کوتاه بودن قد،لاغربودن بیش ازحد،کچل بودن،نداشتن آینده مشخص و و وبه دلایل مختلف خواستگارامو رد میکردم ..تااینکه به آخرای تحصیلم رسیدم..تابستون سال آخربودکه چندتاخواستگارواسم اومد ولی یا بدلیلی مادرم رد میکرد یاپدرم..تاخودم دراتوبوس باخانومی آشناشدم...این خانم منو واسه پسرش خواستگاری کرد...منم ازاخلاقای خانمه بدم نیومدوکنجکاو شدم که بدونم یه همچین مادرخوبی چه پسری داره..باتوجه به تجربه دانشجوییم تصمیم گرفته بودم ازدواج سنتی بکنم..خلاصه اون خانم ساکن یه شهردیگه بودن که فاصلشون تاشهرما یه دوساعتی میشد..برای مراسم خواستگاری من شماره خونمونو دادم وایشون هم تماس گرفتن ومادرم راضی شدکه به خواستگاریم بیان..یه مادر چادری بایه پدرجبهه رفته بایه پسری که ریش گذاشته...ماخانواده ی مذهبی وسرشناسی هستیم وبه این مسائل خیلی اهمیت میدیم..اما سه نکته ی منفی توی خواستگاری من وجود داشت که من وخانوادم اصلا بهش توجه نکردیم..
    .1)خواستگارمن درحالی که ریش مذهبی گذاشته بود وادعای اینو داشت که حوزه چندسال درس خونده اماموهاشو مدل های پسرونه که به فرم ریشش زیاد جوردرنمیومد زده بود
    2)خواهرخواستگارم تیپی زده بود که نه با فرهنگه ما ونه با اون چیزی که خودشون معرفی کرده بودن جور در نمی اومد و البته خواهرش ازقبل طلاق گرفته بود
    3)درحالی که ادعای پولداریشون میشد وهزینه ای که برای خواستگاری کرده بودن خیلی بالا بوداماماشینی که باهاش اومده بودن یاطرز صحبت کردنشون یاطرز بلندشدن ونشستنشون یه مقدار باجایگاهی که گفته بودن متفاوت بود.

    خلاصه ما یه ماه نامزد کردیم بدون تحقیق بدون شناخت...بعضی وقتاپدرومادر هابه بچه هاشون خیانت هایی میکنن که دشمن نمیکنه ...دوره ی نامزدی من یه ماهه بودو درطول این دوره فقط ازطریق تلفن باهاش درارتباط بودم وفقط یه بار ازنزدیک باهاش درارتباط بودم وهیچ رفت وآمدخانوادگی بین ماصورت نگرفت تاعقد...عقدهم اونامراسم گرفتن وکم کم پای من به زندگیشون بازشد...
    الان بعدازدوسال فهمیدم بی عشق بی احساس فقط از حرف های سطحی آدم های دور وبرم باکسی عقدکردم که اختلال شخصیت داره که ازشب تاصبح سردرد عصبی داره ...باباش ورشکست خورده وگهگاهی برای بستن دهن کسی یا گول زدن آدمای ساده ای مثه من وخانوادم چندتیکه ازطلاهای مامان نامزدم فروخته میشه تا همه بگن پولداره...فهمیدم نامزدم توبچگی باموتورتصادف کرده وازناحیه ی سردچارآسیب شده وتوانجام بعضی کارهاش تعادل درست وحسابی نداره...فوق العاده عصبی وتنده ودریک کلام زندگی رو زهر کرده برای من
    قلیون میکشه.نماز نمیخونه .یه خانواده متلاشی هستن که فرزندسالاری حاکمه روی اونها.تنش توی خانوادشون زیاده.به بداخلاقی توفامیل معروفه.خواهرشم مشکل داشته ازدواجش به طلاق ختم شده...والان من درحالیکه قرار بود این ماه سرزندگی خودم برم..بی جشن وبی عروسی قیدکل این زندگی رو زدم...تاحداقل خودمو گول نزده باشم
    اینو نوشتم فقط واسه اینکه اگه میخواین ازدواج کنین عجله نکنین...صبروتحقیق و ریزبینی بهترین کلیدهای یه زندگی موفقه...ازآرمان هاتون کوتاه نیاین چون هیچ کس بخاطر شما ازآرمانهاش کوتاه نمیاد

  2. کاربر روبرو از پست مفید fatima86 تشکرکرده است .

    omid65 (سه شنبه 22 مرداد 92)

  3. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 26 خرداد 93 [ 19:00]
    تاریخ عضویت
    1392-5-03
    نوشته ها
    124
    امتیاز
    1,016
    سطح
    17
    Points: 1,016, Level: 17
    Level completed: 16%, Points required for next Level: 84
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdrive3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1,066

    تشکرشده 121 در 62 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    شرایط سختیه درک میکنم!
    خوبه که به این شناخت رسیدین - اگه میرفتین سر زندگی و خونه شوهر و بعد متجه اینا میشدین چی میشد؟؟؟!!

    پس باز جا شکرش باقیه و اما:
    تصمیمتون برا طلاق قطعیه؟؟
    خونوادتون در جریان تصمیمتون هستن؟؟
    نظرشون چیه؟؟؟
    الان مشاوره می خواین برا طلاق؟؟ یا برا درست کردن وضعیت ؟؟؟

    - - - Updated - - -

    راستی چرا بعد دوسال فهمیدین اختلال شخصیت داره و ....
    شما خانما که رو این چیزا خیلی حساسین بعد دو سال !!!!

    -----------------------------------------------------------------
    دوستان می یان حتما کمک می کنن

  4. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 23 آذر 98 [ 13:14]
    تاریخ عضویت
    1392-4-28
    نوشته ها
    101
    امتیاز
    5,299
    سطح
    46
    Points: 5,299, Level: 46
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 51
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    109

    تشکرشده 177 در 70 پست

    Rep Power
    22
    Array
    سلام فاطیمای عزیز...یه نکته ای به ذهنم رسید اونم اینه که تو با وجود اونهمه وسواس وسختگیری که گفتی توی دوران دانشجویی داشتی وقتی با این آقا و خانواده ش روبرو شدی کلا ظواهر رو ملاک قرار دادی...مثلا گفتی اون خانم چادری بود و پسره ریش داشت..و نتیجه گرفتی اونا مذهبی هستن!!! درحالیکه ظاهر آدما نباید ملاک قضاوت باشه..همونطور که مدل موهای پسرونه اون آقا یا مدل لباس پوشیدن خواهرش لزوما به معنی منفی بودن نیس...بعدم چرا دوره نامزدی اینقدر کوتاه بوده؟؟؟ حتی اگه خانواده ت میخواستن تو با اینهمه سختگیری و دقتت در موارد قبلی...در مورد این آقا هم نباید کوتاه میومدی و میذاشتی مدت بیشتری نامزد باشین تا بهتر بشناسیش...الانم توی این شرایط اگه از چیزایی که گفتی مطمئنی و اون آقا واقعا مشکل اعصاب داره...به نظرم بهتره که جدا شی...

  5. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 24 دی 93 [ 23:35]
    تاریخ عضویت
    1392-5-18
    نوشته ها
    88
    امتیاز
    1,388
    سطح
    20
    Points: 1,388, Level: 20
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 12
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    9

    تشکرشده 91 در 49 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array
    بعضی وقتا آدم توی یه شرایطی وارد میشه که خودشم دقیقا نمیدونه داره چیکار میکنه...مااصولا رسم نداریم توخانوادمون که به مدت طولانی نامزد باشیم...من اول به خانوادم گفتم یه صیغه محرمیت بخونیم مامانم مخالفت کرد...بعدش گفتم باشه...توی مدتی که نامزد بودیم من دانشگاه یه شهر دیگه بودم توی این مدت که من نامزد بودم...خانوادم به جای اینکه تحقیق بکنن یا برن شهرنامزدم ودرموردش اطلاعات جمع کنن..توخونه نشسته بودن ببینن من باهاش به تفاهم میرسم یانه...درحالیکه من جواب قطعی نمیدادم خانوادم مرتب اصرارمیکردن که سریع جواب بدم وسریع عقدکنیم اگه میخوام..
    میدونی وقتی یه نفرباظاهرتقریبا مذهبی میادجلو ووقتی یه تحقیق محلی سطحی هم ماکردیم وگفتن خانواده سرشناس ومذهبی هستن وخودشون هم ادعای یه همچین چیزی رو داشتن ..کافیه فقط یه مقدارساده باشی خیلی راحت قبول میکنی...
    دور بودن ازخانواده وجو خوابگاه دانشجویی وفرار ازتنهایی من شایدتوی این تصمیم گیری عجولانه تاثیر داشت...قبل از خواستگاری ایشون من به دلیل مشکلات قبلی که گفتم یه مقدارعصبی بودم وخانوادم فکرمیکردن که با ازدواج بهترمیشم..اونا خیلی از واقعیت هاروبه من نگفتن و الا ن که حالاشرایطم بد شده همه میگن من خواستم اینو بگم من خواستم اونو بگم....
    حالا که یه مهرطلاق بیفته روم فکرکنم شرایط روحیم واسشون بهتربشه

  6. کاربر روبرو از پست مفید fatima86 تشکرکرده است .

    پسرایرونی (شنبه 19 مرداد 92)

  7. #5
    Banned
    آخرین بازدید
    شنبه 19 دی 94 [ 18:27]
    تاریخ عضویت
    1390-10-12
    نوشته ها
    633
    امتیاز
    6,328
    سطح
    51
    Points: 6,328, Level: 51
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 22
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    2,084

    تشکرشده 1,278 در 497 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خیلی به ظاهر بیشتر از باطن توجه کردی . الان هم به جای اینکه به طلاق فکر کنی ، یک تاپیک بزن و در مورد مشکلاتت صحبت کن و سعی کن حلشون کنی ، انشا ا... که درست میشه ، اگر تمام تلاشت رو کردی و درست نشد بعد به طلاق فکر کن ، طلاق آخرین راهه ، نباید به عنوان بهترین راه و ساده ترین راه در نظرش بگیری ، چون طلاق هم مشکلات خاص خودش رو داره .

  8. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 24 دی 93 [ 23:35]
    تاریخ عضویت
    1392-5-18
    نوشته ها
    88
    امتیاز
    1,388
    سطح
    20
    Points: 1,388, Level: 20
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 12
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    9

    تشکرشده 91 در 49 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array
    شوهرمن توبچگی باموتورتصادف کرده وازسرآسیب دیده..البته توی روابط اجتماعی اینو حس نمیکنی فقط وقتی باهاش زندگی کنی اینو میفهمی...مثلا اگه سواریه تاب معمولی بشه سرگیجه وحالت تهوع میگیره...ومن این مساله روبعدعقدم متوجه شدم...مدام سردرد داره همیشه تایه بحث کوچیک میشه سریع سردرد میگیره وقرمز میشه وچشماش تارمیبینه..بعدنمیتونه تعادلش روحفظ کنه وباید بخوابه...آدم تنبل ومسئولیت ناپذیریه..چه ازنظرفکری وچه ازنظرجسمی...اگه بخوادچهارتاعدد رو جمع بزنه میگه بیا برام اینکار رو بکن
    توی یه خانواده پرتنش بزرگ شده که فرزندسالاری به صورت مطلق حاکمه ...علنا حضورپدرومادر به صورت والدین حس نمیشه....به پدرومادرشون توهین میکنن وفحش میدن حتی جلوی من که عروسشون هستم...توخونه فقط پدرومادر نماز میخونن وبچه ها نماز که هیچ روزه هم نمیگیرن...به من خبلی زور میگه واسه یه تازه عروس خیلی سخته که بعداز دوسه ماه که خونه نامزدش میره بااتاق کثیف وشلخته نامزدش ولباس های کثیف واتونکشیده ی اون مواجه بشه...من باید توی دوران عقدتمام کارهای شخصیش رو وقتی به خونشون میرم انجام بدم...و اون اینها رو وظیفه من میدونه ...توی هوش وظاهرو روابط اجتماعی و مقبولیت جامعه من از اون بالاترم واین واسه من خیلی سخته

  9. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 10 آذر 96 [ 14:14]
    تاریخ عضویت
    1390-5-17
    نوشته ها
    124
    امتیاز
    6,334
    سطح
    51
    Points: 6,334, Level: 51
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 16
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    36

    تشکرشده 86 در 41 پست

    Rep Power
    25
    Array
    سلام فاطیما جان ممنون از این که به تایپیک من سر زدی . تو هنوز عقدی و من یکسال دیگه تو هستم و الان هم شدیدا سر این عقیده هستم که جلوی اشتباه رو از هرجا بگیری سود و منفعته . دوستانی که طلاق را پیشنهاد نمی کنن و مدام می گن صبر کن درستش کن و ... ولی یه چیزهایی واقعا درست نشدنی است .مثل طرز زندگی و عادات خانوادگی . نحوه بزرگ شدن رفتار و نحوه بیان و اعتقادات و عقاید شخصی .اینا هیچ وقت عوض نمی شن من بهت نمی گم طلاق بگیر حداقل این رو می گم زود نرو سر زندگی بزار چند ماهی بگذره باهاش حرف بزن . بزار دقیقا بدونه تو چه انتظاراتی ازش داری اما اگه دیدی درست نشدنیه هیچ وقت وارد زندگی نشو

  10. کاربر روبرو از پست مفید rahaaaaaaa تشکرکرده است .

    پسرایرونی (شنبه 19 مرداد 92)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 19:02 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.