به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 14
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 06 آبان 92 [ 10:58]
    تاریخ عضویت
    1391-12-18
    نوشته ها
    68
    امتیاز
    738
    سطح
    14
    Points: 738, Level: 14
    Level completed: 38%, Points required for next Level: 62
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    76

    تشکرشده 74 در 42 پست

    Rep Power
    0
    Array

    Bow اضطراری(بابام نمیاد خواستگاری واسه داداشم)

    سلام دوستان. امیدوارم حالتون خوب باشه. دوستان ما یه مشکل اضطراری داریم. شنبه قراره بریم یه شهر دیگه واسه خواستگاری برای داداشم اما بابام لحظه آخری بازی در آورده و میگه به من دیر گفتین من نمیام و از این حرفها. از اولش راضی بوده و میگفت هر طور خودتون می خواین. لازم به ذکره این عادت همیشگیشه یعنی چه واسه دخترا خواستگار بیاد چه واسه پسرا بخوایم بریم خواستگاری لحظه آخر همین بازی رو در میاره. کلی بهونه آورد و ما رفعش کردیم حالا هم بهونه نداره میگه من خبر نداشتم شنبه ست و ماه رمضون تموم شده می خوام استراحت کنم. در صورتی که از یکی دو ماه قبل گفتیم کی میریم و کل رمضون هم ایشون در خواب ناز بوده کلا همش به استراحت گذشته. همه میگن بدون بابا بریم چون سر خواستگاری اون داداشم هم همین بازی رو در آورد با اینکه خودش رفت خواستگاری اما بعد از دو سال گفت من راضی نبودم باید به هم بزنید. تا روز عروسی هم می گفت میام به هم میزنم. اما با هزار تا پا در میونی اومد و رقصشم کرد و جلوی فامیلاش چند قطره اشک هم ریخت (فیلمش بود). با این بابا نه ما می تونیم شوهر کنیم نه داداشامون زن بگیرن. دلمون خونه تو رو خدا بگین چیکار کنیم؟؟

  2. #2
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 06 آبان 92 [ 10:58]
    تاریخ عضویت
    1391-12-18
    نوشته ها
    68
    امتیاز
    738
    سطح
    14
    Points: 738, Level: 14
    Level completed: 38%, Points required for next Level: 62
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    76

    تشکرشده 74 در 42 پست

    Rep Power
    0
    Array
    چرا فقط می بینین و چیزی نمی گین؟ ما وقت نداریم شنبه باید بریم. چرا کسی چیزی نمی گه؟ خوبه نوشتم اضطراری. اینم مثل بقیه تاپیکها ممنون که انقدر همدردی و راهنمایی می کنین. دستتون درد نکنه. فقط هر کی آشناست سه سوته تاپیکهاشو جواب میدین. هر دفعه میام دلمو میشکنین.

  3. کاربر روبرو از پست مفید ندای درون تشکرکرده است .

    roseflower (پنجشنبه 17 مرداد 92)

  4. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 24 تیر 94 [ 05:14]
    تاریخ عضویت
    1391-10-04
    نوشته ها
    284
    امتیاز
    3,610
    سطح
    37
    Points: 3,610, Level: 37
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 40
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    517

    تشکرشده 294 در 168 پست

    Rep Power
    40
    Array
    عزیزم چون نوشتی اضطراری میایم میبینیم اما خب راهی به ذهنمون نمیرسه

    ببخشیدا ولی خب دلیل این همه لجبازی چیه؟

  5. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 06 آبان 92 [ 10:58]
    تاریخ عضویت
    1391-12-18
    نوشته ها
    68
    امتیاز
    738
    سطح
    14
    Points: 738, Level: 14
    Level completed: 38%, Points required for next Level: 62
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    76

    تشکرشده 74 در 42 پست

    Rep Power
    0
    Array
    پس این همه کارشناس اینجا چی کار می کنن؟ همشون بچه دارن و سرشون شلوغه؟؟ اگه واقعا نمی تونن کمک کنن چرا همچین سایتی درست کردن؟ مشکلات زیادی اینجا مطرح میشه و همه نظر میدن (در مورد تاپیکهای بخصوصی). من و خیلی از آدمهای دیگه به امید همین کارشناسا میایم چون دستمون به جای دیگه بند نیست و واقعا از این همه تبعیض دلم شکسته. اینجا هم پارتی بازی آخه؟؟
    من نمی دونم باید از کجا شروع کنم. داستان زندگیمو بگم. آخه هیچکی نمیاد حداقل بگه من چیو توضیح بدم که راهنمایی کنن.
    بابای من فقط دلش می خواد همه جلوش خم و راست بگن و چشم بگن. داره لج می کنه و می خواد ما بریم بهش التماس کنیم. می خواد نشون بده اگه اون نخواد ما هیچ کاری نمی تونیم بکنیم. همیشه دعوا کرده کتک زده هر کاری دوست داشته کرده اما این ما بودیم که کوتاه اومدیم و معذرت خواهی کردیم واسه کار نکرده. بابای من یه آدم خودخواهه. در ظاهر آدم نماز خون و قرآن خون و مسجد بروئیه اما این فقط ظاهرشه. بساط منقل و وافورش همیشه پهنه حتی شبهای قدر و تاسوعا عاشورا هم اول میکشه بعد میره مسجد. بیرون با همه خوبه و یه آدم نمازخون میشناسنش اما ما دلمون خونه از دستش. دیگه خسته شدیم بسکه کوتاه اومدیم. سر خواستگاری من دلمو خون کرد تا لحظه آخر نمیخواست بیاد. همچین مواقعی یادش میاد مثلا چرا دو سال پیش فلان حرفو زدی. منتظر میمونه هر جا کارت گیر باشه ضدحال می زنه. با همچین آدمی چیکار کنیم ما؟ بدون اون بریم؟ اونها پیش خودشون چی فکر می کنن؟؟

  6. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 28 خرداد 99 [ 23:36]
    تاریخ عضویت
    1392-2-20
    نوشته ها
    227
    امتیاز
    7,750
    سطح
    58
    Points: 7,750, Level: 58
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 200
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Recommendation Second ClassVeteranTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    887

    تشکرشده 279 در 146 پست

    Rep Power
    40
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط merida نمایش پست ها
    پس این همه کارشناس اینجا چی کار می کنن؟ همشون بچه دارن و سرشون شلوغه؟؟ اگه واقعا نمی تونن کمک کنن چرا همچین سایتی درست کردن؟ مشکلات زیادی اینجا مطرح میشه و همه نظر میدن (در مورد تاپیکهای بخصوصی). من و خیلی از آدمهای دیگه به امید همین کارشناسا میایم چون دستمون به جای دیگه بند نیست و واقعا از این همه تبعیض دلم شکسته. اینجا هم پارتی بازی آخه؟؟
    من نمی دونم باید از کجا شروع کنم. داستان زندگیمو بگم. آخه هیچکی نمیاد حداقل بگه من چیو توضیح بدم که راهنمایی کنن.
    بابای من فقط دلش می خواد همه جلوش خم و راست بگن و چشم بگن. داره لج می کنه و می خواد ما بریم بهش التماس کنیم. می خواد نشون بده اگه اون نخواد ما هیچ کاری نمی تونیم بکنیم. همیشه دعوا کرده کتک زده هر کاری دوست داشته کرده اما این ما بودیم که کوتاه اومدیم و معذرت خواهی کردیم واسه کار نکرده. بابای من یه آدم خودخواهه. در ظاهر آدم نماز خون و قرآن خون و مسجد بروئیه اما این فقط ظاهرشه. بساط منقل و وافورش همیشه پهنه حتی شبهای قدر و تاسوعا عاشورا هم اول میکشه بعد میره مسجد. بیرون با همه خوبه و یه آدم نمازخون میشناسنش اما ما دلمون خونه از دستش. دیگه خسته شدیم بسکه کوتاه اومدیم. سر خواستگاری من دلمو خون کرد تا لحظه آخر نمیخواست بیاد. همچین مواقعی یادش میاد مثلا چرا دو سال پیش فلان حرفو زدی. منتظر میمونه هر جا کارت گیر باشه ضدحال می زنه. با همچین آدمی چیکار کنیم ما؟ بدون اون بریم؟ اونها پیش خودشون چی فکر می کنن؟؟
    با این چیزایی که شما گفتید اخلاق پدرتون که مسلما بعده این همه سال تغییر نمیکنه

    بنظرم خودتون بهتر میدونید چون کامل میشناسیدش قلقش چیه و چجوریه؟
    از رگ خابش وارد شید و از جایی که نرم میشه وارد بازیش کنید که راضی شه بیاد
    براساس توضیح شما مثلا بگید شما بزرگتری بدون شما نمیشه ، مکه میشه بدون بزرگتر و پدر چسر بریم خاستگاریو اینا و...

    چون جیزه دیکه ای بذهنم نمیرسه باید اعتماد به نفس کاذب بدید و ببرید بالا تا راضی شه بیاد

    امیدوارم مشکلتون حل شه. موفق باشید

  7. کاربر روبرو از پست مفید mercedes62 تشکرکرده است .

    ندای درون (شنبه 19 مرداد 92)

  8. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 06 آبان 92 [ 10:58]
    تاریخ عضویت
    1391-12-18
    نوشته ها
    68
    امتیاز
    738
    سطح
    14
    Points: 738, Level: 14
    Level completed: 38%, Points required for next Level: 62
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    76

    تشکرشده 74 در 42 پست

    Rep Power
    0
    Array
    قلق نداره همیشه مامانم باید کلی التماس کنه اونم داد و بیداد تا شاید راضی بشه اما بازم تا لحظه آخر میام نمیام می کنه. الان دیگه مامانم حاضر نیست منت شو بکشه. یکی از داداشا و خواهرام هم میگن بزار نیاد. اما داداشم که قراره بریم خواستگاری و من می گیم که اینطوری زشته. اونها که بابای ما رو نمی شناسن. بعدشم بابام اصلا منطق سرش نمیشه. یعنی تا بخوای باهاش حرف بزنی داد و بیداد می کنه و یه دعوایی راه میندازه. اگه ما بدون اون بریم بد نمیشه؟؟ اگه توضیح بدیم بهشون. تازه چند وقت دیگه قراره واسه خواهرم هم خواستگار بیاد

  9. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 21 دی 93 [ 23:45]
    تاریخ عضویت
    1391-5-23
    نوشته ها
    535
    امتیاز
    3,418
    سطح
    36
    Points: 3,418, Level: 36
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 82
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    573

    تشکرشده 935 در 360 پست

    Rep Power
    65
    Array
    اگرشماراه کارپیداکردیدبه من هم کمک کنیدمن هم دیروزیه تاپیک زدم باعنوان خواستگاری نمیان شمابودیدچیکارمیکردید


  10. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 15 مرداد 94 [ 18:26]
    تاریخ عضویت
    1392-1-19
    نوشته ها
    181
    امتیاز
    2,578
    سطح
    30
    Points: 2,578, Level: 30
    Level completed: 86%, Points required for next Level: 22
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    395

    تشکرشده 383 در 145 پست

    Rep Power
    30
    Array
    یه سوال جلسه خواستگاریتون به چه صورته؟
    ینی دختر و پسر همدیگه رو پسندیدن و همه چی اکیه و جلسه رسمی کردن خواستگاریه یا جلسه اول و باز شدن باب آشنایی؟

  11. کاربر روبرو از پست مفید saraamini تشکرکرده است .

    ندای درون (شنبه 19 مرداد 92)

  12. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 10 فروردین 98 [ 11:48]
    تاریخ عضویت
    1392-1-18
    نوشته ها
    96
    امتیاز
    5,259
    سطح
    46
    Points: 5,259, Level: 46
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 91
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    1,092

    تشکرشده 246 در 78 پست

    Rep Power
    0
    Array
    merida عزیز
    نگران نباش.
    قطعاً اون چیزی اتفاق میوفته که خیر و صلاحتونه.
    به نظر من شمام بهش بگین ماهم نمیریم. مگه میشه بدون شما بابا جان . اصلا اصلا حرف خواستگاری نزنین. خیلی عادی باشین که فکر کنه کنسل کردین .
    داداشتون فقط بگه بابا اگه تو نیای من چی بگم؟ من بدون بابا نمیتونم برم.
    اما در خفا که پدرتون متوجه نشه، کارتونو انجام بدین. برای خواستگاری آماده بشین . بهتره مادرتون فقط صحبت کنه . نه گریه زاری نه منت کشی. بهش بگه خواستگاری پرسته . تو لطف کن بیا.
    ببین این بابا نقطه ضعف شما رو میدونه . میدونه که نیاد بهتون سخت میشه. طوری رفتار کنید تا آخرین روز که انگار نمیخواین برین .
    ممکنه وقتی ببینه همه چیز کنسل شده ، از خر شیطون بیاد پایین و اصلا خودش بگه بیاین بریم خواستگاری.
    اگرم که نه و الا وبلا نمیاد، تا دم آخر صبر کردین و لی بازم نمیاد، خودتون برین. بقیه خانواده همه برین.
    خیلی هم عادی و ریلکس باشین.
    میتونین به خانواده دختر بگین که پدر دوست داشتن بیان ولی آخرین لحظه کار خیلی فوری شد و نیومدن. یا هرچیزی.

    راستش چیز دیگه ای به ذهنم نمیرسه.

    - - - Updated - - -

    راستی میتونین یه بزرگتر دیگه رو دعوت کنین و با خودتون ببرین. مثلا عموی بزرگتر. پدر بزرگ و...
    کسی که بدونه باباتون الکی نمیاد و بتونه جای ایشون تو مجلس باشه.

  13. کاربر روبرو از پست مفید مهربونی... تشکرکرده است .

    ندای درون (شنبه 19 مرداد 92)

  14. #10
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 24 تیر 94 [ 05:14]
    تاریخ عضویت
    1391-10-04
    نوشته ها
    284
    امتیاز
    3,610
    سطح
    37
    Points: 3,610, Level: 37
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 40
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    517

    تشکرشده 294 در 168 پست

    Rep Power
    40
    Array
    بامهربونی موافقم

    اگه نیومد بدون اون برید شاید متوجه بشه که اومدنش براتون مهم نیست و میتونید بدون حضورش هم کارهاروبگذرونید شاید اگه ببینه بهش وابسته نیستین بهتربشه

    - - - Updated - - -

    لحظه اخر رفتن بگید ماداریم میریم اگه شمام بیای خوشحال میشیم اگرم نیومد بدون التماس کردن برید خودتون

  15. کاربر روبرو از پست مفید ساحل75 تشکرکرده است .

    ندای درون (شنبه 19 مرداد 92)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 11:58 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.