سلام اقای مشاور
من هم خسته ام هم تنها هم ناامید دیگه هیچی نمی خوام اصلا زندگی نمی خوام من از زندگیم خسته شدم پشیمونم کاش ازدواج نمی کردم از رفتارهای غلط شوهرم خسته شدم از مادرش خسته شدم هرچی کوتاه میام هیچی نمی گم بدتر میشه
سلام اقای مشاور
من هم خسته ام هم تنها هم ناامید دیگه هیچی نمی خوام اصلا زندگی نمی خوام من از زندگیم خسته شدم پشیمونم کاش ازدواج نمی کردم از رفتارهای غلط شوهرم خسته شدم از مادرش خسته شدم هرچی کوتاه میام هیچی نمی گم بدتر میشه
تشکرشده 211 در 131 پست
بهار جان سلام خیلی خوش اومدی!
عزیزم چی تو رو اینقدر ناراحت کرده!؟
اول یه سر به بخشهای دیگه سایت بزن تا ببینی این فقط تو نیستی که توی زندگیت مشکل داری بعد هر موقع آرومتر شدی بیار تعریف کن ببینیم چی باعث شده قلب و روح لطیف تو این همه رنجیده بشه!تا بهتر بتونیم با هم حلش کنیم!موافقی؟
از زندگیم خسته شدم من هنوز عقدی هستم ولی خیلی زیاد با شوهرم مشکل دارم قبلا خیلی باهم خوب بودیم ولی هرچی بیشتر می گذره بدتر می شه دیگه خسته شدم نمی دونم چیکار کنم چه جوری رفتار کنم با شوهری که همش حرف مادرش واسش ملاکه نمی خوام به حرف من گوش بده فقط می خوام خودش فکر کنه وقضاوت کنه ولی نمیتونه فکر کنه نمی تونه تصمیم بگیره همش از مادرش اجازه می گیره از مادرش کمک می خواد همه حرفهایی که بین من و خودشه را به مامانش می گه مامانش هم دخالتش بیشتر و بیشتر می شه و مشکلات کوچیک ما را انقدر بزرگ می کنه که دیگه حل شدنی نیست به مامانش گفتم ولی اون قبول نمی کنه می گه اگه من نبودم تا حالا از هم جدا شده بودین نمی فهمه چی می گه و چیکار می کنه رفتارهای غلط دیگران با همسرانشان را خوب جلوه می ده و به خورد پسرش می ده اونم اصلا فکر نمی کنه می گه هرچی مامانش می گه درسته اصلا حالیش نیست شما بگین من چیکار کنم ؟
bahare tanha (پنجشنبه 03 اردیبهشت 88)
تشکرشده 37,047 در 6,993 پست
سلام bahare tanha
به كلبه همدردي خوش اومدي
معمولا وقتي خانمي متوجه مي شود كه شوهرش از والدينش حرف شنوي داره و وابسته هست، سعي مي كنه با گفتگو و ارائه نظر به شوهرش او را متوجه كند. در حاليكه اگر توقع داريد شوهرتون به جاي دنباله روي از خانواده مستقل باشد ، نبايد تصور كنيد با گوش كردن به حرف شما مشكلش حل مي شود.
در واقع شما مي خواهيد كمتر تاثير پذير باشد. پس بايد كاري كنيد كه از خود شما هم كمتر تاثير بگيرد.
لذا در اين گونه موارد بايد صبور باشيم... و با شناسايي صفات مثبت همسرمان و برجسته كردن آن و دادن آگاهي او را متوجه قدرتش بكنيم.
اين كار زمان بيشتري را مي برد ليكن سازنده تر است.
يعني شما كاري به مادرش نداشته باشيد، بحث و دعوا و درگيري نكنيد. و او را راهنمايي و نصيحت نكنيد و ...
صرفا سعي كنيد نقاط مثبت شخصيتي ايشون را بشناسيد و مرتب بازخورد مثبت بدهيد.
در واقع تقويت عزت نفس شوهرتون ، نشان دادن علاقه و پرهيز ار رنجش و ناراحتي و عصبانيت و قهر و برخوردهاي مكرر، موجب مي شود كه همسرتان كم كم اعتماد به نفس بالايي پيدا كند و در تصميم گيري مستقل عمل نمايد.
لطفا سئوالات انجمن مشاوره خانواده ، زير شاخه اختلاف با خانواده همسر را به دقت مطالعه كنيد و جوابها را به كار گيريد، مواردي مشابه شما قبلا زياد بوده است.
مدیرهمدردی (پنجشنبه 03 اردیبهشت 88)
تشکرشده 498 در 242 پست
خیلی ممنون آقای سنگتراشان
واقعا" همین جوریه که شما میگین ولی گاهی اینقدر به آدم فشار میاد که آدم ناچاره غر بزنه ولی چه خوبه که هممون یاد بگیریم ناراحتیمونو تو دلمون نگه داریم یا بنویسیم که نخوایم غر بزنیم
درد من حصار برکه نیست درد من زیستن با ماهیانی است که فکر دریا به ذهنشان خطور
نکرده است\"
ممنون از جوابتون اقای مشاور ولی آخه چه جوری چه نقاط مثبتی من نمی فهمم ؟؟
اون خودش هرکاری می خواد بکنه از خانوادش نمی پرسه هرکاری می خواد با من انجام بده می پرسه هرچی مربوط به زندگی مشترکمونه هرکاری من می خوام انجام بدم از من می ترسه به مامانش اعتماد داره هرچی اون بگه برام انجام می ده هرچی من می گم انجام نمی ده نمی دونم چرا ؟ اصلا بهم اهمیت نمی ده
تشکرشده 210 در 101 پست
سلام بهار جان
از نظر کار و درآمد شوهرتون مشکلی نداره؟
یعنی وابستگیش به خونواده بخاطر مسائل مالیه ؟ اگه این طوریه اگه نظرمخالفی هم با اونا داشته باشه مجبور موافقت کنه و حرف اونا رو گوش کنه چو ن محتاجه باید
این موضوع حل شه...
نه از نظر مالی احتیاجی نداره حتی خودش هم به اونها کمک می کنه ولی پولشو پس انداز نمی کنه تا بتونه خونه بگیره و باباش می خواد واسش خونه بگیره من بهش گفتم رهن کن یا اجاره کن گفتم هرجایی باشه خوبه اشکال نداره ولی می گه نه می خوام راحت باشم اونا هم میخوان خونه سه طبقه بگیرن ولی حاضر نیستد خونه جدا برامون بگیرن اصلا به حرف من گوش نمی ده فقط مادرشو قبول داره من فکر می کنم او احساس می کنه نمی تونه مسئولیت قبول کنه واس همین می خواد کنار خانوادش باشه
اون فکر می کنه چون اونا زحمتشو کشیدن باید پیش اونا باشه و اونا را تنها نذاره در حالیکه هیچ احتیاجی به او نداره او فکر می کنه چون مرد هست باید پیش خانوادش باشه مثل قدیما که زن می رفته خونه مادر شوهر و همش پیش مادر شوهر بوده و واسش کلفتی می کرده می خواد منم اینجوری باشم
تشکرشده 28 در 23 پست
عزیزم به نظ من خیلی ناراحت هستی و یک جانبه به قضیه نگاه می کنی
مادر شوهر هم می تونه آدم خوبی باشه
کافیه دیدگاهتو عوض کنی
زندگی کردن در کنار مادر شوهر به معنای کلفتی نیست
من نزدیک 2 سال در کنار مادر شوهرم هستم
و خدارو شکر از طرف اون مشکلی نداشتم
در دوران عقد معمولا ما خانوما فکر می کنیم شوهرامون به مامانشون وابسته هستند
اما این طرز فکر بعد ازدواج عوض می شه
کمی صبور باش
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)