به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 7 1234567 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 67
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 شهریور 92 [ 12:42]
    تاریخ عضویت
    1392-2-16
    نوشته ها
    59
    امتیاز
    493
    سطح
    9
    Points: 493, Level: 9
    Level completed: 86%, Points required for next Level: 7
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    105

    تشکرشده 31 در 24 پست

    Rep Power
    0
    Array

    من هنوز تو شوک هستم

    سلام
    تایپیک قبلی رو الان نمیتونم ادامه بدم چونکه مسئله ای برام پیش اومده که کلا اون مسائلو فراموش کردمو مهم نیستن .من دارم ازدواج میکنم اما با یه پسر 30ساله...10سال اختلاف سنی داریم...پسر و خانوادش از اشناهامون هستند.پدرش تو دوران دانشجویی با بابام تو انگلیس یه دانشگاه بودن از اون موقع تا الان دوست هستند یعنی 25سال بابام دقیق کل خانوادشون رو میشناسه.تا قبل درخواست اونا بابام با ازدواجم شدیدا مخالف بود چون 20سالمه.ولی الان برعکس شدیدا موافقه میگه چون اشناس و میدونم مورد بسیار خوب و مناسبی هست.ایشون دارن تخصص میخوننو 30سالشونه ولی من 20سالمه و فقط یه سال از درسم گذشته.هفته بعد عروسی خواهرمه و میخوان اون موقع نامزد بشیم من دیروز وقتی پیششون نشسته بودم حس کردم بابامه.از نظر قیافه نه قیافه ش اصلا به 30نمیخوره به 27.28میخوره ولی من هر بار نگاشون میکردم حس میکردم به جای سرشون عدد 30رو میبینم.خیلی مهربونه ولی من از بابام گله دارم چرا تا چند روز پیش میگفت ابدا ازدواج نه.ولی این چون پسر دوستشه میگه حتما.من با اقا پسر مشکلی ندارم ادم خوبیه ولی حس بدی بهم دست داده.یه حس خیلی بد

    - - - Updated - - -

    چرا من باید تو 20سالگی ازدواج کنم ولی خواهرم تو 30سالگی.چرا تا دیروز بچه فرضم میکردنو الان به این نتیجه رسیدن که دیگه بچه نیستم.چرا دیروز وقتی پیشش نشسته بودم حس کردم جوون نیست.حس کردم بچه شم...

    - - - Updated - - -

    چرا بابام به همکلاسیم جواب رد دادو به پسر دوستش جواب مثبت.....فقط چون دوستشه...مگه من بیسکوییتم

    - - - Updated - - -

    چرا تا دیروز میگفتن ازدواج کنی از درسات می مونی.ولی الان میگن نه فرقی نمیکنه

  2. #2
    Banned
    آخرین بازدید
    شنبه 19 دی 94 [ 18:27]
    تاریخ عضویت
    1390-10-12
    نوشته ها
    633
    امتیاز
    6,328
    سطح
    51
    Points: 6,328, Level: 51
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 22
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    2,084

    تشکرشده 1,278 در 497 پست

    Rep Power
    0
    Array
    lمطمئن باش که پدر و مادر جز خیر بچه هاشون چیز دیگه ای نمیخوان . الان هم مطمئن باش چون دیدن موقعیت خوبیه و شما شاد باهاش خوشبخت بشید دارن بهتون میگن . من در جریان تاپیک های قبلیتون نیستم ، ولی مطمئن باش که حتما هم کلاسیت مناسبت برای ازدواج نبوده که پدرتون کم سنی شما رو بهانه کردن .
    باور کن پدر و مادرها یم چیزایی میدونن که شما اگر به حرفشون اعتماد کنید ، چند سال دیگه متوجه میشید که دلسوزتر از پدر و مادر برای شما توی این دنیا هیچ کس نیست ، حتی خودت .

  3. 7 کاربر از پست مفید tamanaye man تشکرکرده اند .

    **سهیل ** (یکشنبه 13 مرداد 92), faghat-KHODA (یکشنبه 13 مرداد 92), gheryeh (یکشنبه 13 مرداد 92), mehdihn (یکشنبه 13 مرداد 92), mohammad6599 (دوشنبه 14 مرداد 92), roseflower (دوشنبه 14 مرداد 92), ویدا@ (یکشنبه 13 مرداد 92)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 شهریور 92 [ 12:42]
    تاریخ عضویت
    1392-2-16
    نوشته ها
    59
    امتیاز
    493
    سطح
    9
    Points: 493, Level: 9
    Level completed: 86%, Points required for next Level: 7
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    105

    تشکرشده 31 در 24 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط tamanaye man نمایش پست ها
    lمطمئن باش که پدر و مادر جز خیر بچه هاشون چیز دیگه ای نمیخوان . الان هم مطمئن باش چون دیدن موقعیت خوبیه و شما شاد باهاش خوشبخت بشید دارن بهتون میگن . من در جریان تاپیک های قبلیتون نیستم ، ولی مطمئن باش که حتما هم کلاسیت مناسبت برای ازدواج نبوده که پدرتون کم سنی شما رو بهانه کردن .
    باور کن پدر و مادرها یم چیزایی میدونن که شما اگر به حرفشون اعتماد کنید ، چند سال دیگه متوجه میشید که دلسوزتر از پدر و مادر برای شما توی این دنیا هیچ کس نیست ، حتی خودت .
    درسته کاملا قبول دارم.ولی بابام هیچ شناختی در مورد همکلاسیم نداشت حتی اجازه نداد بیان.همون لحظه گفت نه.من نمیدونم همکلاسیم چه جور ادمیه شاید اصلا اگر می اومد جواب من منفی میشد براش .ولی در مورد این اقا مشکلایی که تو پست اول گفتم برام به وجود اومده و باعث شدن حس بدی داشته باشمو استرس داشته باشم

    - - - Updated - - -

    من نمیتونم باور کنم که دارم ازدواج میکنم.چون همیشه مثل یه دختر بچه باهام رفتار میشد که تازه از شیر گرفتنش.نمیگم دوست ندارم دوست دارم ازدواج که چیز بدی نیست ولی من حس میکنم خیلی بچه م.اونروز که باهاشون حرف میزدم بهشون گفتم که من حس میکنم بچه م ولی شما 30سالتونه من از ازدواج بدم میومد تو جواب میخندیدو میگفت تو این سن عادیه میگذره کم کم متوجه میشی منم این دورانو گذروندم.

  5. کاربر روبرو از پست مفید gheryeh تشکرکرده است .

    **سهیل ** (یکشنبه 13 مرداد 92)

  6. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 13 مرداد 92 [ 22:48]
    تاریخ عضویت
    1392-5-13
    نوشته ها
    1
    امتیاز
    2
    سطح
    1
    Points: 2, Level: 1
    Level completed: 3%, Points required for next Level: 48
    Overall activity: 0%
    تشکرها
    0
    تشکرشده 3 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    با سلام دوست عزیزم
    منم در جریان تاپیک های قبلی شما نیستم .ولی به نظرم شما تا حدودی حق داری .پدرت باید حداقل اجازه می داد تا اون پسر به خواستگاریت بیاد شاید به قول خودت جوابت منفی بود . تو حق داشتی با خواستگارت حداقل یک جلسه صحبت کنی . این کارشون خودخواهانه بود ولو اینکه پدر هستند ! در مورد خواهرتون که می گی 30 سالگی باید بگم ای کاش من جای شما بودم. من 32 سالمه از 17 سالگی خواستگار داشتم ولی پدرم نمی ذاشت حتی بیان ! آنچنان داد و بیداد می کرد که نپرس ! کلا آدم ظالم و خودخواهی هست که خون ما رو توی شیشه کرده . پس اگه می بینی خوبه یه کم باهاش مراودت داشته باش ولی عجول نباش اگه دیدی به دلت نمی شینه و ازش خوشت نمیاد و مهم تر از هم اخلاقش باهات جور نیست مخالفت خودت رو اعلام کن. زندگی بازی نیست عزیزم امیدوارم خدا بهت کمک کنه

  7. 3 کاربر از پست مفید آهو ناز تشکرکرده اند .

    **سهیل ** (یکشنبه 13 مرداد 92), faghat-KHODA (یکشنبه 13 مرداد 92), gheryeh (دوشنبه 14 مرداد 92)

  8. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 15 مرداد 94 [ 18:26]
    تاریخ عضویت
    1392-1-19
    نوشته ها
    181
    امتیاز
    2,578
    سطح
    30
    Points: 2,578, Level: 30
    Level completed: 86%, Points required for next Level: 22
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    395

    تشکرشده 383 در 145 پست

    Rep Power
    30
    Array
    همکلاسی شما همسن شما بودن دیگه؟
    20 سال برای ازدواج آقا پسرها واقعا سن کمیه معمولا پسرها تو این سن احساساتی هستن ولی شرایط و آمادگی ازدواجو ندارن شاید مخالفت پدرتون با کم سن و سالی ایشون بوده و اینکه شما یک زوج کم سن و سال می شدید که چنین ازدواجی مشکلات خاص خودش رو داره دخترا هم در این سن به شدت احساساتی هستن ولی این سن برای ازدواج دخترا مناسبه چون اگه ازدواج مناسب و عاقلانه ای داشته باشن و طرفشون توانایی مدیریت زندگی رو داشته باشه این شانسو دارن که احساساتشون رو در مسیر کمال زندگیشون به کار ببرند و به آرامش هم برسن
    ولی شما دور از احساس عصبانیت از تصمیم پدرتون ایشون رو بررسی کنید و ببینید می تونید به عنوان همسر بپذیریدش یا نه
    ایشون با معیارهای ذهنی شما مطابقت داره؟
    وقتی با هم حرف می زنید حرفهای هم رو میتونید بفهمید و حال و هوای همدیگه رو می تونید درک کنید؟

  9. کاربر روبرو از پست مفید saraamini تشکرکرده است .

    gheryeh (دوشنبه 14 مرداد 92)

  10. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 01 فروردین 98 [ 02:42]
    تاریخ عضویت
    1391-9-10
    نوشته ها
    485
    امتیاز
    9,513
    سطح
    65
    Points: 9,513, Level: 65
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 137
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    1,478

    تشکرشده 1,276 در 407 پست

    Rep Power
    73
    Array
    سلام
    در اینکه متاسفانه بعضی از خانواده ها توی ازدواج بچه هاشون نظر اونا رو نادیده میگیرن شکی نیست! اما اینم در نظر بگیر که پدرتون با این سن و تجربه نیازی نداشتن که حتما همکلاسیت به خواستگاری بیاد تا متوجه بشن یه پسر 20 ساله ی دانشجو هنوز شرایط مناسب برای ازدواج رو نداره و حداقل به بلوغ کافی برای ازدواج نرسیده!
    و اما در مورد اخیر به شخصه اعتقاد دارم که اختلاف سنی 10 سال وقتی دختر هنوز کمتر از 24 یا 25 سال داره اصلا جالب نیست. در واقع تعجب میکنم از آقایی که به این حرفت که خیلی بچه ام میخنده و میگه عادیه و میگذره! اما اگه واقعا شرایط مناسبی داره و خانوادت هم تائید میکنن و میخوای ازدواج کنی دیگه این "خیلی بچه ام" رو واسه همیشه فراموش کن! زندگی بچه بازی نیست و واقعا نیاز به بلوغ فکری و عملی داره. این شعار نیست پس به جای اینکه وقتت رو به دلخوری از خانوادت بگذرونی و به خودت تلقین کنی که بچه ای حداقل تا فرصت داری سعی کن مهارت های ازدواجو یاد بگیری

  11. 2 کاربر از پست مفید sara 65 تشکرکرده اند .

    gheryeh (دوشنبه 14 مرداد 92), tamanaye man (دوشنبه 14 مرداد 92)

  12. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 شهریور 92 [ 12:42]
    تاریخ عضویت
    1392-2-16
    نوشته ها
    59
    امتیاز
    493
    سطح
    9
    Points: 493, Level: 9
    Level completed: 86%, Points required for next Level: 7
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    105

    تشکرشده 31 در 24 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط آهو ناز نمایش پست ها
    با سلام دوست عزیزم
    منم در جریان تاپیک های قبلی شما نیستم .ولی به نظرم شما تا حدودی حق داری .پدرت باید حداقل اجازه می داد تا اون پسر به خواستگاریت بیاد شاید به قول خودت جوابت منفی بود . تو حق داشتی با خواستگارت حداقل یک جلسه صحبت کنی . این کارشون خودخواهانه بود ولو اینکه پدر هستند ! در مورد خواهرتون که می گی 30 سالگی باید بگم ای کاش من جای شما بودم. من 32 سالمه از 17 سالگی خواستگار داشتم ولی پدرم نمی ذاشت حتی بیان ! آنچنان داد و بیداد می کرد که نپرس ! کلا آدم ظالم و خودخواهی هست که خون ما رو توی شیشه کرده . پس اگه می بینی خوبه یه کم باهاش مراودت داشته باش ولی عجول نباش اگه دیدی به دلت نمی شینه و ازش خوشت نمیاد و مهم تر از هم اخلاقش باهات جور نیست مخالفت خودت رو اعلام کن. زندگی بازی نیست عزیزم امیدوارم خدا بهت کمک کنه
    حس میکنم بابام خیلی زودتر از اینکه این موضوع مطرح بشه ازش اطلاع داشت.نه اتفاقا بابام خیلی مهربونه حتی نمیتونه گریه منو ببینه گریه کنم اونم گریه میکنه.بابام میگه اونا غریبه بودن این اشناست و یه پسر خوبه.پسر خوبیه مهربونه حتی دیروز چند تا کتاب در این مورد برام خریده میگه بخون رفتارش خوبه به دلم میشینه اونروز رفته بودم بیرون اتفاقا ایشونو دیدم با دوستم بودم اومد یه مالمه ی کوتاهی داشتیم دوستم بعد رفتنش بهم میگه عجب مخ زنیه.منم برگشتم بهش گفتم البته به شوخی گفتم نه ببین این الان نامزد منه حق نداری در موردش اینطوری حرف بزنی حتی اگه داره مخ منو میزنه.حق نداری این حرفو بزنی.ولی اون مخ زن نیست فقط خیلی مهربونه مثل بابام.

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط saraamini نمایش پست ها
    همکلاسی شما همسن شما بودن دیگه؟
    20 سال برای ازدواج آقا پسرها واقعا سن کمیه معمولا پسرها تو این سن احساساتی هستن ولی شرایط و آمادگی ازدواجو ندارن شاید مخالفت پدرتون با کم سن و سالی ایشون بوده و اینکه شما یک زوج کم سن و سال می شدید که چنین ازدواجی مشکلات خاص خودش رو داره دخترا هم در این سن به شدت احساساتی هستن ولی این سن برای ازدواج دخترا مناسبه چون اگه ازدواج مناسب و عاقلانه ای داشته باشن و طرفشون توانایی مدیریت زندگی رو داشته باشه این شانسو دارن که احساساتشون رو در مسیر کمال زندگیشون به کار ببرند و به آرامش هم برسن
    ولی شما دور از احساس عصبانیت از تصمیم پدرتون ایشون رو بررسی کنید و ببینید می تونید به عنوان همسر بپذیریدش یا نه
    ایشون با معیارهای ذهنی شما مطابقت داره؟
    وقتی با هم حرف می زنید حرفهای هم رو میتونید بفهمید و حال و هوای همدیگه رو می تونید درک کنید؟
    نه دو سال ازم بزرگتر بودن.تا به امروز بله چیز بدی ازش ندیدم.ادم پخته ایه
    من هر چی میگم در مورد حال خودم بقیه شو خودش میگه و میگه منم اون دوران این حسارو داشتم میگذره.ادامه ی همه ی حرفامو راحت حدس میزنه.بهم میگه منطقی هستی قانع هستی انقدر حرفاتو دلت ساده و پاکه که ادم میخواد بشینه فقط به حرفات گوش بده.اون منو درک میکنه اینکه من درکش میکنم یا همین الان پیام دادم ازش پرسیدم جواب داد مینویسم

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط sara 65 نمایش پست ها
    سلام
    در اینکه متاسفانه بعضی از خانواده ها توی ازدواج بچه هاشون نظر اونا رو نادیده میگیرن شکی نیست! اما اینم در نظر بگیر که پدرتون با این سن و تجربه نیازی نداشتن که حتما همکلاسیت به خواستگاری بیاد تا متوجه بشن یه پسر 20 ساله ی دانشجو هنوز شرایط مناسب برای ازدواج رو نداره و حداقل به بلوغ کافی برای ازدواج نرسیده!
    و اما در مورد اخیر به شخصه اعتقاد دارم که اختلاف سنی 10 سال وقتی دختر هنوز کمتر از 24 یا 25 سال داره اصلا جالب نیست. در واقع تعجب میکنم از آقایی که به این حرفت که خیلی بچه ام میخنده و میگه عادیه و میگذره! اما اگه واقعا شرایط مناسبی داره و خانوادت هم تائید میکنن و میخوای ازدواج کنی دیگه این "خیلی بچه ام" رو واسه همیشه فراموش کن! زندگی بچه بازی نیست و واقعا نیاز به بلوغ فکری و عملی داره. این شعار نیست پس به جای اینکه وقتت رو به دلخوری از خانوادت بگذرونی و به خودت تلقین کنی که بچه ای حداقل تا فرصت داری سعی کن مهارت های ازدواجو یاد بگیری
    بلوغ فکر و عملی....نمیدونم بهش رسیدم یا نه...جالب نیست؟نمیدونم...شاید
    ولی از الان شروع کردم دارم کتاب در این زمینه رو میخونم.دیشب هم کلا بیدار بودم یه عالمه فایل صوتی دانلود کردم تا تا حدودی بفهمم که چیکار باید کرد.خودش هم تو این زمینه یه عالمه کتاب داره و خونده زیر بعضی مطالبش خط کشیده ...

  13. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 09 دی 93 [ 23:27]
    تاریخ عضویت
    1392-5-07
    نوشته ها
    41
    امتیاز
    1,146
    سطح
    18
    Points: 1,146, Level: 18
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 54
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 38 در 22 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    دوستش داری فقط این مهمه آره یا نه؟

  14. کاربر روبرو از پست مفید aroosh تشکرکرده است .

    gheryeh (دوشنبه 14 مرداد 92)

  15. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 شهریور 92 [ 12:42]
    تاریخ عضویت
    1392-2-16
    نوشته ها
    59
    امتیاز
    493
    سطح
    9
    Points: 493, Level: 9
    Level completed: 86%, Points required for next Level: 7
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    105

    تشکرشده 31 در 24 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط aroosh نمایش پست ها
    سلام
    دوستش داری فقط این مهمه آره یا نه؟
    اره دوستش دارم.میشناختمش ولی این چند روز خودشو بیشتر بهم ثابت کرد

    - - - Updated - - -

    رفتار و حتی لباس پوشیدن من بچگانه س...چون همیشه میشنیدم که بهم میگفتن بچه ای

  16. #10
    در انتظار تایید ایمیل ثبت نام
    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 93 [ 11:18]
    تاریخ عضویت
    1392-3-26
    نوشته ها
    1,155
    امتیاز
    3,537
    سطح
    37
    Points: 3,537, Level: 37
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 113
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    153

    تشکرشده 2,575 در 920 پست

    Rep Power
    0
    Array
    عزیزم اگر دوستش داری و خانواده اش را می شناسی خوب است. اما یک رکن مهم ازدواج این است که ایشان از نظر جنسی برایت جذابیت داشته باشد. به نظر خودت برایت ارضاء کننده هست ؟ یعنی قیافه اش و هیکلش و کلا رفتارش طوری هست که جذبت کند و دلت بخواهد با ایشان رابطه نزدیک و ... داشته باشی ؟ خیلی مهم است. تو باید بتوانی هم خودت از این نظر ارضاء شوی و هم او را ارضاء کنی.
    نکته دیگر اینکه اینقدر برای نامزدی عجله نکنید و دوره شناخت را طی کنید. ایشان سی ساله و پخته هستند و این حرف شما را کاملا درک می کنند. پس از ایشان بخواهید دوره آشنایی و شناخت را به طور کامل طی کنید و بعد نامزد کنید. اگر خود ایشان مطرح کند بهتر است. چون حرف او را بیشتر می پذیرند. مشاوره قبل از ازدواج هم بروید حتی خودتان اول به تنهایی بروید هم خوب است تا یک ارزیابی از شخصیت خودتان و آمادگی تان برای ازدواج داشته باشد.

    تو دیگر بچه نیستی باز هم می گویم. پس اختیار زندگی ات را به دست بگیر و به جای گله کردن از خانواده ات زندگی ات را در مسیر درست به پیش ببر.

    - - - Updated - - -

    گریه یک نکته ای که هست : تو و آن آقا مال دو نسل متفاوت هستید. شما مال دهه هفتاد و او مال دهه شصت. این دو نسل زندگی کاملا متفاوتی را گذرانده اند و تفکر کاملا متفاوتی دارند. روی این نکته مطالعه کن و حواست را جمع کن. عجله نکن.

    شما داری تعهد به این آقا می دهی. ازدواج تعهد است و مسئولیت. خودت را ارزیابی کن ببین می توانی مسئولیت های یک همسر را برای این آقا انجام دهی؟

    خیلی دقت کن. الان داری نه تنها در مورد زندگی خودت بلکه در مورد زندگی آن آقا تصمیم می گیری. پس نکند یک وقت به خاطر حرف کسی زندگی و خوشبختی این آقا را با مشکل جدی مواجه کنی.

  17. 3 کاربر از پست مفید نوروزیان. تشکرکرده اند .

    asemani (دوشنبه 14 مرداد 92), aysu (شنبه 26 مرداد 92), gheryeh (دوشنبه 14 مرداد 92)


 
صفحه 1 از 7 1234567 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: چهارشنبه 08 اردیبهشت 95, 17:36
  2. نامزدم رفته من تو شکم هنوز
    توسط سمیراه در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 29
    آخرين نوشته: چهارشنبه 14 مرداد 94, 11:28
  3. چرا هر روز از تو دور می‌شوم؟
    توسط ویدا@ در انجمن مقالات و مطالب آموزشی در مورد خانواده
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: یکشنبه 19 آبان 92, 13:34
  4. +تو رو خدا کمکم کنین فقط دوروز وقت دارم
    توسط یسنامها در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 22
    آخرين نوشته: پنجشنبه 05 اردیبهشت 87, 02:59
  5. تو رو خدا کمکم کنین فقط دوروز وقت دارم
    توسط یسنامها در انجمن ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: سه شنبه 20 فروردین 87, 14:56

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 19:49 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.