سلام. نمیدونم از کجا شروع کنم شاید بهتر باشه از روز اول نامزدیمون شروع کنم که با شوهرم رفتیم بیرون براش پیام اومد منم اتفاقی یه قسمتشو دیدم و کاملا مشخص بود که از طرف یه دختره چون محتویاتش این بود: دلت برام تنگ نشده ...وقتی ازش پرسیدم کی پیام داده قسم خورد یکی از کارگراشه پولش عقب افتاده یکم منو فحش داده نمیخوام تو فحشاشو بخونی!!! وقتی دیدم به دروغ به این راحتی به قران قسم خورد مطمئن شدم که یه پنهونکاری این وسط هست.نتونستم تحمل کنم زدم زیر گریه و گفتم توروخدا جلوی من قرانو قسم نخور من پیامتو دیدم .گوشیشو با گریه گرفتم و زنگ زدم به شماره ای که پیام داده بود یه دختر بود بهش گفتم من زنشم دختره قطع کرد شوهرم قسم خورد که منو با دنیا عوض نمیکنه و اون دختر مربوط به دوران مجردیشه و چون خبر نداشته ازدواج کرده اس داده..بهم قول داد که دیگه باهاش رابطه نداشته باشه ...ماه اول ازدواجمون من یکم پول پس انداز کرده بودم یهو دیدم نیست فهمیدم کار شوهرمه ازش خیلی اروم پسیدم تو پولو برداشتی گفت نه قسم خورد به عالمو ادم که برنداشته درحالی که مطمئن بودم کار خودشه بی اعتماد شدم بهش نه به خاطر پول نه .. به خاطر قسمای دروغش..یکم بعدش حسابم یهو صفر شده بود ازش پرسیدم گفت اره تو فلان بانک هرماه پول میریزم این ماه کم اوردم از حساب تو برداشتم ولی یادم رفته بهت بگم چند بار این قضیه تکرار شد ولی من هیچوقت به خودم اجازه ندادم کارتامو ازم قایم کنم همیشه دست خودش بود میخواستم هروقت که بخواد ازدانه ازحسابم برداشت کنه که کارش به دزدی نکشه ولی هنوزم برام سواله این پولا چیشد اونم تو شرایطی که من برای خودم کوچکترین چیزی نمیخریدم که پس انداز کنم شوهرم با چه وجدانی دلش اومد پولیو که من از خرج خودم زدم بدزده من که حتی زلاهامو بهش دادم که پول کم نیاره...چرا؟؟؟ بعد یه مدت گفت عابر بانکت گم شده.. بیخیال پولی که دوباره توش ریخته بودمو گفت بزار پس انداز بمونه حالام که کارت نیست اونو خرج نمیکنیم که بمونه واسه روز مبادا!!!حدس زدم کار خودشه ولی قسم خورد به خدا و پیغمبر که کارتم گم شده.. گفتم به روش نزنم بهش فرصت بدم...چند ماه گذشت همچنان پولا از حسابم کم میشدو من به روش نمیزدم امیدوار بودم یه جای کار خجالت میکشه...اخرش گفتم خواهش میکنم راستشو بگو گگفت گم شده گفتم خیلی پستی من از اول میدونستم دست توئه داری ازش استفاده میکنی ولی نرفتم درخواست کارت بدم چون فکر میکردم یه جای کار خجالت میکشی چند روز باهاش قهر بودم داشت دیوونه میشد مدام گریه و زاری میکرد که منو ببخش...غلط کردم ولی هیچوقت نگفت این پولا کجا رفت اونم تو شرایطی که بعضی وقتا حتی پول نداشتیم مواد خوراکی بخریم...بعد از کلی گریه و التماس بخشیدمش دزدی پول دیگه تموم شد گرچه دیگه بهش اعتماد نداشتم ازش بدم اومده بود هرچقد اون محبت میکرد من بیشتر متنفر میشدم نمیتونستم با مردی که به دروغ با قران قسم میخوره رابطه جنسی داشته باشم ..مدتی گذشت چند بار امتحانش کردمو دیدم دیگه دزدی پول تموم شد...در همه حال شدید بهم ابراز علاقه میکنه قهر کردن من دیوونش میکنه...به خاطر من با خانوادش کلی جنگید تا بامن ا زدواج کنه میگه راحت به دستت نیاوردم که راحت از دستت بدم....ولی درست وقتی که اعتمادم بهش رگشت فهمیدم با یه دختری رابطه داره تحقیق که کردم فهمیدم همون دختریه که روز اول نامزدیمون اس داده بود... وقتی به شوهرم گفتم قسم خورد هیچی در کار نیست ایندفعه دیگه زذم به سیم اخر کلی دادو بیداد کردم گفتم چرا منو خر فرض میکنی هربار که دروغ میگی و به دروغ قسم میخوری ازت متنفر میشم بدجور داغون بودم زنگ زدم به دختره گفتم واسه چی با شوهرم رابطه داری شاخ دراورد نمیدونست شوهر من متاهله..شوهرمم گفت اون خبر نداره من زن دارم..گفتم من خودم روز اول بهش گفتم گفت بعدش من بهش گفتم که اون خواهرم بود خواست منو اذیت کنه...خلاصه شوهرم گفت به خاطر اینکه به اون دختر بدهی داره باهاش رابطه داره تا اون دختر پولاشو نخواد منم کلی گریه و زاری کردم خواستم جدا شم یا خودکشی کنم قول داد دیگه باهاش کات کنه دختره هم وقتی فهمید اون زن داره ظاهرش ازشوهرم متنفر شدو باهاش کات کرد.فقط مرتب نفرین میکرد میگفت اون پولا از گلوت پایین نمیره......بعد اون بازم ازشوهرم دلسرد شدم ولی تو ظاهر بهش بیشتر محبت کردم اینبار اون رابطه جنسیشو کلا قطع کرد میگفت حس جنسی ندارم ولی بیشتر از قبل ادعای عاشقی میکرد و بیشتر از قبل بهم میگفت دوست دارم تمام تلاشش این بودکه مبادا ناراحتم کنه..ولی دو روز پیش دوباره وقتی بهش اس دادم که زودتر بیا پیشم دلم برا تنگ شده (چون اخیرا یه شهر دیگه کار میکنه) دیدم یه اس اومد که معلوم شد با یکی دیگه داشته اس بازی میکرده و اون لحظه من پیام میدم و اون اشتباهی پیامی که واسه اون میفرستاده رو واسه من فرستاده چون اسم اون دختر توش بود....داغون شدم بهش اس دادم که خیلی پستی طنگ طد کلی گریه و زاری که اشتباه برداشت کردی و کلی چیزایی که بازم میدونم دروغه باهاش قهر کردم ولی اینقدر اس دادو زنگ زد که جوابشو دادم یه روزم کلا با گریه گذشت اطش متنفر شدم ولی نمیخوام ازش فاصله عاطفی بگیرم که این دختره راحت هرکاری خواست بکنه... دارم دق میکنم همش دنبال بهونم گریه کنم دیروز خودشم زذ زیر گریه میگه من یه تار موی تورو به اون نمیذم تو اشتباه میکنی از اونروز ذوباره ابراز علاقش چندین برابر شده ولی من متنفر شدم با زور جوابشو میدم تو باطن نمیخوام صداشو بشنوم......ببخشید طولانی شد شما بگین من چیکار کنم؟ چه رفتاری نشون بدم؟ زندگیمو دوست دارم
علاقه مندی ها (Bookmarks)