سلام
من یه مشکلی دارم و میخوام که شما کمکم کنید سه سال پیش من با یه آقا پسری آشنا شدم که خواهر نداشت وقرار شد که من براش یه خواهر بشم البته باید اینو هم بگم که ما اتفاقی توی چت باهم آشنا شدیم الان وقتی اسم چت رو میارم احساس عذاب وجدان دارم چون واقعا روی این رابطه اسم اینترنتی گذاشتن...بی انصافیه اما میخوام همه چیزو بگم توی این مدت واقعا براش یه خواهر بودم و خوب خیلی صمیمی بودیم البته این رابطه زود از اینترنت قطع شد و ما فقط و فقط ارتباط تلفنی داشتیم این مدت خیلی زیاد روی هم شناخت پیدا کردیم از عقاید و خانواده و...تا وضع تحصیلی و...اخلاق و رفتار ...و خوب واقعا خیلی خیلی از نظر رفتار و عقیده تفاهم داشتیم البته خانواده های ما با هم متفاوتن اون یه خانواده ی مذهبی داره اما خانواده ی من در عین پایبندی باهاشون متفاوتن اما من از نظر فکری به خانواده ی اون نزدیکم.من به اون به چشم برادر نگاه میکردم با هم درددل میکردیم تنهایی همدیگرو پر میکردیم تا اینکه حدود 5ماه پیش با کلی مقدمه چینی به من گفت که دوستم داره من نمیدونستم چیکار بکنم احساس گناه میکردم بهش گفتم که حتما من کاری کردم که درست نبوده و از حالت خواهر بودن فاصله گرفتم ولی بهم گفت که اصلا دلیلش این نیست تو خواهر خوبی بودی ولی حالا از یه خواهر برام بیشتر شدی عزیز تر شدی...بهم گفت که خیلی با خودش کلنجار رفته تا اینو بهم نگه اما نتونسته گفت میترسیده ولش کنم و برم...گفت که چند ماهی میشه که این احساس رو به من پیدا کرده اما نمیخواسته بگه بلکه از بین بره اما...بهم گفت که این مسئله توی دانشگاه روی درسش خیلی اثر گذاشته و من میدونستم که مکررا درساشو میوفته و از نظر روحی خیلی خرابه .من خیلی فکر کردم اول تصمیم گرفتم از زندگیش برم بیرون اما بعد به عنوان یه خواهر یا کسیکه از تمام دردها و مسئله های اون که هیچکس نمیدونست باخبره و یا شاید علاقه ای که شاید بهش داشتم اما سرکوبش میکردم...برای اینکه مطمئن باشم حقیقتو میگه و هوس و گذرا نیست ازش خواستم این صحبتو فراموش کنیم و اون باز هم چند وقتی صبر کنه و اگه از سرش نپرید یه فکری بکنیم چون خیلی زوده بهش گفتم برا این حرفا خیلی بچه ام و اونم قبول کرد چند ماهی صبر کنه و حالا 5ماهی گذشته و ازم میخواد که جوابی بهش بدم من بهش گفتم که تو که تا حالا منو ندیدی...و اون بهم گفت که منو به خاطر قیافم نمیخواد پس چطور این یه هوسه؟البته من تهران زندگی میکنم و اون کرمان.میگه که میدونه سنگ بزرگی برداشته و خیلی ها باهامون مخالفت میکنن اما همه ی مشکلاتشو قبول میکنه و اگه منم قبول کنم...البته میشه حدس زد و خودشم گفته که خانوادش با دختری که توی شهر به این دوریه اونم تهران!مخالفت میکنن خانواده ی من هم همینطور اما به جز این ما مشکلی با هم نداریم من هم بهش علاقمندم اما اگه این مسئله رو با خانواده در میان بذاریم اسم آشنایی اینترنتی که بیاد همه چیز خراب میشه البته حق هم دارن این آشنایی مشروعی نیست اما رابطه ی ما حقیقتا اونطوری نیست
ببخشید طولانی شد اگه سوالی باشه جواب میدم فقط خواهش میکنم کمکم کنید من به کمکتون نیاز دارم نمیتونم به کسی این موضوع رو بگم بازم ممنونم راهنماییم کنید
علاقه مندی ها (Bookmarks)