میلاد جان
از کجای زندگی برای تو و دوستان بگویم که زندگی شما آییده تمام نمای زندگی خود می باشد که البته با بالارفتن سن ما کمی از سختی و تیزی آن کم شده است و شاید صبر و تحمل من زیاد شده است ولی در مورد زندگی خود عارضم که در طول 11 سال زندگی مشترک که حاصل آن یک دختر ده سال بوده است تاکنون یکبار به گرفتن حکم طلاق توافقی که سه ماه مهلت اجرا دارد انجامید و یکبار نیز بعد از طلاق توافقی 3 ماه جدا از هم بودیم و بچه با من و پدر و مادرم زندگی کرد و بعد از سه ماه با توجه به تمایلش جهت برگشت به زندگی و همچنین بی تابی مداوم بچه و سختی های که با آن درگیر بودم مجددا به رجوع و زندگی دوباره انجامید و الان که حدود 2 سال از آن زمان می گذرد دوباره ما دور از هم زندگی می کنیم و در حالی که او خانه مستقلی گرفته است و من در خانه سابق به زندگی ادامه می دهم و قرار بر طلاق توافق گرفته ایم که در این باره نیز اقدام کردیم که با توجه به اینکه در توافق ما قرار براین بود که او مهریه وحق وحقوق خود را ببخشد و در عوض حضانت بچه را بر عهده بگیرد که در جلسات داوری بعد از اینکه متوجه شد دختر بعد از 9 سالگی خود می تواند انتخاب کند که پیش مادر و یا پدر زندگی کند حانم من زد زیر توافق صورت گرفته و عنوان می کند که فقط در صورتی حاضر به طلاق می باشد که من وکالت کامل محضری فرزندم که در واقع قیمومیت او می باشد به او بدهم که در این زمینه نه من و نه خانواده ام مایل به این کار نیستیم و در حال حاضر در یک بلاتکلیفی به سر می بریم البته من در این مدت 3 بار به دیدن آنها رفته ام و حتی خانمم یکبار برای ماه رمضان کلی غذا درست کرده و برای من آورده است و لی بعد از این همه زندگی هر دو خوب می دانیم که این قطع و وصل کردن یک نرم در زندگی ما می باشد که از یک ابراز علاقه شدید و تمایل شروع و با یک نفرت و بی حرمتی به اتمام می رسد بنابراین هم من و هم همسرم به این نتیجه رسیده ایم که ادامه زندگی بسیار سخت است و انرژی من دیگر به انتها رسیده است و توانی به برگشت به آن زندگی و ادامه را ندارم ولی مابین ما خاطرات شیرین و دوست داستن هم وجود دارد و در حال حاضر در یک حالت بلاتکلیفی می باشیم و هر دو مردد از انجام اقدام قانونی بر علیه یکدیگر از جمله اجرا گذشتن مهریه از جانب او و یا گرفتن رای عدم تمکین از جانب من می باشیم و فقط گاه گاه هم دیگر را تهدید می کنیم در حال حاضر برای من نیز مانند شما شرایط ابهام آمیزی وجود دارد که پنج را ه حل برای من ایجاد کرده است:1- دادن وکالت دخترم و گرفتن طلاق توافقی 2- پیشنهاد پرداخت مهریه بصورت نیم سکه در ماه و سپردن نگهداری دخترم به او 3- ادامه دادن زندگی بصورت جدا از هم ولی عدم طلاق (و من کمک مالی به او بکنم) 4- پیگیری راه حل قانونی و گرفتن عدم تمکین و... 5- پیشنهاد برگشتن به زندگی قبلی و ادامه آن به خاطر بچه
البته این را هم بگویم که خانم من با کمکهایی که بهش کرده ام و همچنین جدیت و پشتکار و روابط عمومی بالا از وضغیت مالی به نسبت مناسبی برخوردار است و می تواند گلیم خود را از آب بیرون بکشد و در حال حاضر نیز از 3 سال قبل و تا دو سال آینده من بابت وام خرید خودرو و یک وام دیگر که ایشان گرفته است ماهانه 500 هزار تومان از حقوق من که ضامنش شده بودم کم می شود. دوستان خوشحال خواهم شد که راهمنایی فرمایید که معتقدم خرد جمعی قطعا به تصمیم گیری بهتر می انجامد
علاقه مندی ها (Bookmarks)