به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 2 , از مجموع 2
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 22 آبان 93 [ 14:29]
    تاریخ عضویت
    1392-1-21
    نوشته ها
    14
    امتیاز
    1,279
    سطح
    19
    Points: 1,279, Level: 19
    Level completed: 79%, Points required for next Level: 21
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 5 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array

    Gadid حساسیت بیجا و گاهی بجا به شوهرم کمک::

    سلام به همگی.من خیلی وقته که عضو این سایتم ولی کم مطلب ارسال کردم برا همین شاید خوب نشناسینم.من 20 سالمه و همسرم 28 سالشه و من یه دختر 2 ساله ام دارم که ناخواسته باردار شدم بماند چندبار برا سقط رفتم دکتر ولی جرات نکردو و خیلی محدودیت های دیگه که دخترم برام به وجود اورده.نمیدونم چرا به شوهرم خیلی حساسم البته این حساسیت خیلی خیلی کم شده و بازم داغونم میکنه.ماکه تازه نامزد کرده بودیم یه شب شوشو خونه ما بود هی به یکی اس میداد من گفتم کیه گفت دارم جوابه یکی رو میدم! خلاصه شوهرم که رفت دستاشو بشوره من گوشیشو نگاه کردم دیدم با دختر داییشه .این دختر دایی از ازدواج شوهرم ناراحته البته شوهرم قبلا ازش خواستگاری کرده بود که اونم ج نه داده بود و شوهرمم اومده بود سراغ من و بعد کلی رفت و امد بابام راضی شد اخه من سال دبیرستان بودم و برا ماهم تحصیل خیلی مهمه.خلاصه من تو نامزدی دیپلممو گرفتم و اومدم خونه خودم و فوریم بچه دار شدم وقتی بچه ام کوچیک بود با کمک شوهرم که بچه رو نگه میداشت من رفتم گواهینامه امو گرفتم چون دوست دارم تو هر زمینه ای اطلاعات داشته باشم .بعدش شوهرم که دانشجو بود و هست هیچ حرفی از درس من نزد!منم داشتم دیوونه میشدم اصلا نمیتونستم تحمل کنم که بره دانشگاه و من خونه بچه داری و اشپزی کنم برات یعنی دذرواقع خودمو فدای پیشرفتش کنم که اخر سرم یه منتی بهم بزنه خلاصه هر وقت شوهرم کلاس داشت خونه ما جنگ بود و چون ما هردو از خانواده مذهبی هستیم تحمل اینکه شوهرم بره با دخترا درس بخونه برام سخت بود اخه من همش خونه خسته میشدو و باتوجه به سن کم و بچه داری واقعا وقتی برای خودم نمیموند که برسم و از اینکه شوهرم دخترای مرتب و ارایش کرده رو میدید عصبی میشدم تا اینکه تصمیم گرفتم ادانمه بدم که شوهرم هزینه هارو کشید وسط و چون بابام گفته بود هزینه ها کمکمون میکنه راضی شد البته نذاشت بابام یه گرون بده و من رفتم پیش دانشگاهی ثبت نام کردو و این 6 ماهو بازور خوندم البته همه درسامو پاس کردم ولی چون بچه داشتم برام سخت بود هرزوز چندهزار میدادم ازانس و دخترمو میرسوندم به مامکانم تا نگه داره و چون مامانم هم برا خودش کار داشت و نمیشد همیشه بدم من دخترموبردم مهد اونجام هروقت میومد خونه میدیدم از یکی از بچه های مهد سرماخورده و کارم درمیومد.یا مثلا اصلا اونجا غذل نمیخورد و لاغر میشد و اونجام گریه میکرد خیلی رفتم پیشش موندم تا عادت منه ولی نشد خلاصه من پیشو تموم کردم و بازور کنکور دادم وچون تمام دروس دوم سوم فراموشم شده بودو من کلاسی ام نرفته بودم قبول نشدم الان شوهرم میگه 2 سال صبرکن من لیسانسمو بگیرم بعد شروع کن چون هزینه ها بالاسو چون همسرم سیاست مدارههههههههههه میترسم بعد چندسال کاری کنه که خودم سست شم و نرم و با این حرفایی که میزنه دوباره حساسیت من به دانشگاه کوفتیش و شروع شده ناگفته نماند که یبار دیدم تو گوشیش اسم 2 نفر جدیدا سیو شده زنگ زدم دیدم همکلاسه دخترن منم ناراحت شدم و قشقرق بپاکردم و شوهرمم پاکشون کرد بعد چند وقت دیدم همونارو با اسم یه استاد سیو کرده و اینبار شوهرم واقعاشیمون شد و دیگه هیچ وقت ندیدم تکرار بشه.نمیدونم چرا این روزا همه چی رو به درسم ربط میدم و عقده ای شدم مثلا احساس میکنم از ازدواجمپشیمونم .از مامانم دلگیرم که منو با مسایل زناشویی خوب اشنا نکرده بود و من زود باردارشدم.یا مثلا نمیتونم به شوهرم محبت کنم همش باهاش جنگ دارم و حتی مثلا وقتی میبینم داره یه چیزی میخوره انگار دارن خفه ام میکنن حرص میخورم شبا کلی گریه میکنم که چرا خر شدم و ازدواج کردم البته یه نقاطی ام هست باید بگم تا شوشو رو خوب بشناسین1-ادم مذهبی هستش نماز روزه اش ترک نمیشه و خیلی محرم نامحرم سرش میشه2-هرجا بخوام برم نه نمیگه حتی دخترمونم نگه میداره و من مهمونی دکتر و ... میرم3-دست و دلبازه هم تو خرید هم تو پول دادن4-جلوی خانواده اش همیشه هوامو داشته و درکم کرده5-تو کارای خونه گه گاهی کمکم میکنه و ظرف میشوره و جارو میکشه.ولی اخلاق های منفی ام داره مثلا1-از سرکار که میاد چندین ساعت میخوابه چون کارش شیفتیه مثلا 7 ساعت میخوابه!2-زود عصبی میشه 3-وقتی یه بحثی خوشش نیاد زود از کوره درمیره و تا اخر نمیمونه4-محبتشو بروز نمیده میگه دوست دارم با عملم نشون بدم منم میگم محبت تنها خوردن و خوابیدن و زندگی راحت نیس که زبانی برام مهم تره ولی میگه اونا بچه بازیه! حالا کمکم کنین تا چطوری راضی اش کنم؟چطوری بهش محبت منم واقعا بلد نیستم! چطوری به خودم برسم چون وقتی زیاد ارایش میکنم پوستم خراب میشه ممنون از همگی

    - - - Updated - - -

    خب منم راهنمایی کنید دیگه!پستم براتون مهم نبود؟

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 آذر 94 [ 23:23]
    تاریخ عضویت
    1392-3-07
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    312
    امتیاز
    3,323
    سطح
    35
    Points: 3,323, Level: 35
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 27
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    1,117

    تشکرشده 633 در 254 پست

    Rep Power
    42
    Array
    سلام دوست عزیز.

    ببینید اینکه در معرض دید شوهرتون بودن دختران دانشگاه شما رو آزرده کرده واسه اینه زیادی حساسید. از این حساسیت روی همسرتون دست بردارید. حتما" برا همسرتون حریم خصوصی قائل بشید به هیچ وجه گوشیشو بدون اجازه چک نکنید. ضررشو خودتون می بینید دیدید که اسم دخترا رو با اسم استاد ذخیره کرد واسه همین موضوع بود.اگه الآن پشیمونه بدترین کار مشکوک بودن شماست.

    رو خودتون باید کار کنید اول سعی کنید بهش محبت کنید بعد طلب محبت کنید. چرا وقتی یه چیز می خوره بدتون میاد؟ کار شیفتی سخته خب بعدش آدم به استراحت نیاز داره. خصوصیات مثبت شوهرتون خوبه پس چرا احساس پشیمونی از ازدواج دارید؟ به نظرم منشا این افکارتون واسه اینه که عشق و علاقه تو زندگیتون کمرنگ شده. با محبت کردن شروع کنید. بهش بگید دوسش دارید تا بفهمه بچه بازی نیست و به مرور اون هم به شما محبت می کنه.

    پیشنهاد شوهرتون برا ادامه ی تحصیل خوبه بذارید درسش تموم بشه بچه توی این سن و سال خیلی به مادرش وابسته است و علاقه ی بین مادر و فرزند توی این دوران شکل می گیره. شما جوونید اگه دو سال دیگه صبر کنید و بعد درستونو شروع کنید مشکلی براتون پیش نمیاد در عوض از زندگیتون لذت می برید.


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. حساسیت زنانه
    توسط بادبادک در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: پنجشنبه 08 تیر 96, 00:05
  2. حساسیت به مادر شوهرم
    توسط parnian1 در انجمن اختلاف و دعوا با خانواده همسر
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: چهارشنبه 25 تیر 93, 13:35
  3. چشم چرانی همسرم یا حساسیت من
    توسط بانوی اسفند در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: جمعه 06 تیر 93, 12:18

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 08:19 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.