به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 14
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 13 بهمن 93 [ 16:56]
    تاریخ عضویت
    1392-1-03
    نوشته ها
    77
    امتیاز
    2,228
    سطح
    28
    Points: 2,228, Level: 28
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 72
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    133

    تشکرشده 132 در 52 پست

    Rep Power
    0
    Array

    Pencil کمک کنید تا همسر سابقمو به کلی فراموش کنم

    سلام. بعد از کلی مشاوره حضوری، و همدردی کردن توی این سایت. برای این که همسر سابقمو فراموش کنم و بهش زنگ نزنم، هنوز مشکلم حل نشده. البته بهتر شدم. اما خشم همیشه همراهمه. دیگه به چیزی نمیخندم. با خودم مدام درگیرم. چیزی خوشحالم نمیکنه
    دوست دارم همسر سابقمو تحقیر کنم یا اذیتش کنم. آرزومه که بمیره. چند شب پیش خواب دیدم دارم کورش میکنم و یه احساس خیلی خوبی از این خواب داشتم. مدام دارم نفرینش میکنم. دلم میخواد رابطش با دوست دخترش به هم بخوره و زجر بکشه و بدبخت و بیپول بشه و آبروش همه جا بره.
    نمیتونم فراموشش کنم
    نمیتونم

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 29 اردیبهشت 97 [ 00:12]
    تاریخ عضویت
    1391-8-12
    نوشته ها
    629
    امتیاز
    8,334
    سطح
    61
    Points: 8,334, Level: 61
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 116
    Overall activity: 22.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    662

    تشکرشده 792 در 312 پست

    Rep Power
    74
    Array
    سلام
    نمیدونم همسر سابقتون چیکار کرده و چطوری بوده ولی همین که ازش تنفر دارین فک میکنم خیانت تو کار بوده
    حس شما طبیعیه و این تنفر هم خود به خود حل میشه...فک میکنم شما به زمان نیاز دارین و یه مسافرت حتما اگر میتونین برین. با دوستای صمیمی بیشتر بگذرونین تا این دوران طی بشه. سعی کنین اگر کسی رو نزدیک به خود میبینین درد دل کنین حتما باهاش .

    [size=medium]تنها دو روز در سال هست که نمیتونی هیچ کاری بکنی‌!
    یکی‌ دیروز و یکی‌ فردا .
    [/size]

  3. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دیروز [ 11:57]
    تاریخ عضویت
    1391-6-06
    محل سکونت
    تهــــران
    نوشته ها
    435
    امتیاز
    12,597
    سطح
    73
    Points: 12,597, Level: 73
    Level completed: 37%, Points required for next Level: 253
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,016

    تشکرشده 2,383 در 431 پست

    Rep Power
    62
    Array
    سلام الناز جان!
    عزیزم بعد از طلاق شما 4 مرحله به ترتیب اتفاق میفته و کاملا طبیعیه.انکار ,خشم,غم ونهایتا پذیرش!
    مرحله ی انکار شامل همون تماس های مکرر وبی دلیل شما میشد که خوشحالم تموم شده
    الان شما در مرحله ی خشم قرار داری و این حالات طبیعیه اما میتونی به خودت کمک کنی تا این چرخه راحتتر طی بشه وبدون کمترین آسیبی به مرحله ی پذیرش برسی
    حدود شش تا هفت ماه ممکنه طول بکشه ولی این مراحل هرکدوم باید طی بشه تا به مرحله ی پذیرش برسی.!پس تا اینجا روند رو خوب طی کردی و الان اوضاع خوبه و نشون میده که در آینده به مرحله ی پذیرش میرسی

    حالا برای اینکه راحتتر این مراحل رو طی کنی بهتره اینکارها رو انجام بدی
    از الان به بعد هر شب قبل از خواب مراقبه ی بخشایش انجام بده طبق روند زیر:

    نقل قول نوشته اصلی توسط sci
    مراقبه بخشش: ( اين مراقبه رو هر شب قبل از خواب ( قبل از نيمه شب) انجام دهيد)
    در يك اتاق با نور كم روز زمين (نه تخت) دراز بكشيد. سعي كنيد اتاق رو با نور دو شمع روشن كنيد/ موسيقي بي كلامي بگذاريد پخش شود/ چشمانتان را ببنديد/ سه بار بشيوه بالا نفس عميق بكشيد/ يك صندلي در مقابلتون تصور كنيد/ صندلي خالي/ به صندلي دقت كنيد و سعي كنيد جنس آنرا تشخيص دهيد/ چوبي/ آهني/ رويه آن چيست؟؟/ سپس براي اولين بار همسرتون رو روي صندلي تصور كنيد/ خوب به ايشون نگاه كنيد/ فرم چهره/ لباسي كه پوشيده اند/ تمام اجزاي بدن ايشون رو نگاه كنيد و سعي كنيد دقيق نگاهشون كنيد/ حالا شما 2 دقيقه وقت داريد كه به ايشون حرفهاتون رو بزنيد/ در نهايت بهشون بگيد كه من شما رو بخشيدم و رها كردم! بگذاريد صندلي خالي شود/ چشمانتان رو باز نكنيد/ همين كار رو با خودتون هم انجام دهيد يعني در پايان خودتون رو روي صندلي بنشانيد و حرف هاتون رو به خودتون بزنيد!
    گفتن جمله پاياني با صداي بلند : "من شما رو بخشيدم و رها كردم." بسيار مهم است
    بخش مهم : بعد از انجام مراقبه فورا بلند شويد و چراغ اتاق رو روشن كنيد و موسيقي رو قطع كنيد و به كار ديگري مشغول شويد!
    به افکارت استپ نده و بذار بیان و برن واگه مدت زمان مشغول شدن ذهنت با افکار آزاردهنده بیشتر از دو دقیقه شد طبق روند زیر عمل کن
    نقل قول نوشته اصلی توسط sci;
    هرگاه فكرهاي آسيب زا سراغتون اومدن،‌ به اون فكرها اجازه بدهيد مثل كانالهاي تلويزيون كه سريع عوض مي كنيد بيان و بروند... اصلا در مقابل فكرها مقابله نكنيد! خودتون رو سرزنش نكنيد كه نبايد اين فكرها رو بكنم! بگذاريد وارد مغزتون بشوند و بروند... اما فرصت زيادي به اونها ندهيد و بگذاريد تغيير كنند....كل اين فكرها نبايد بيش از 2 دقيقه مزاحم شما باشند! خب اگر بيشتر شد چه كنيد!؟؟؟!‌ يك دفترچه تهيه كنيد با جلد قرمز: اگر فكري بيش از دو دقيقه مزاحم شما شد رو در اون دفتر بنويسيد... هر چه دوست داريد و فكر مي كنيد رو بنويسيد... بدون اينكه به ادبياتش فكر كنيد! و بعد از اون دو دقيقه و يا يادداشت كردن،‌ سه بار نفس عميق بكشيد و تا جايي كه ممكنه ريه ها رو پر كنيد! هنگام نفس كشيدن فقط به شيون نفس كشيدنتون فكر كنيد و مسيري كه هوا وارد بدنتون مي شه رو دنبال كنيد! ضمنا زمان يادداشت بسيار فوري باشد! يعني نگذاريد فكرها دائمي شوند... در جا يادداشت كنيد! وقتي يادداشت كرديد با صداي بلند بگوييد ( مي بندمش) و دفترچه رو ببنديد! اين دفتر قرمز دو قانون مهم داره! اولين قانون اينه كه شما هرگز اجازه نداريد اون رو به كسي نشون بدهيد/ دومين قانون: هرگز اجازه نداريد به سمت نوشته هاي قبلي اون رو ورق بزنيد و نوشته هاي قبلي رو بخونيد!
    !
    بعد از نوشتن افکارت برای ساکت کردن گفت و گوی درونت که از منتقد درونیت ناشی میشه.از تمرینات تنفس استفاده کن
    نقل قول نوشته اصلی توسط sci
    - چشمانتان را ببنديد/ يك نور رنگي از رنگ مورد علاقه خودتون رو در نظر بگيريد/ با دو شماره نور رنگي رو طي يك نفس عميق به داخل بدنتان جاري كنيد و ريه ها رو پر كنيد/ فكر كنيد كه اين نور به تمام قسمتهاي بدنتون مي رسه و نور رو دنبال كنيد تا به همه وجودتون برسه... از سر شروع كنيد و تا پاها اون رو هدايت كنيد/ اين بخش كه نفس رو نگه مي داريد چهار شماره طول مي كشه/ شايد در يك بار تنفس نتوانيد اون نور رو به همه اعضا برسونيد... اما طي 5 با تنفس اين نور رو به همه بدنتون برسونيد بطوريكه بعد از تمرين تنفس متوجه شويد كه بدنتون نوراني شده/ سپس طي يك شماره نورهاي سياه و بد رو از بدنتون خارج كنيد!!! با يك بازدم قوي!
    در طی هفته 2-3 بار استخر برو و شنا کن , به آرامشت کمک زیادی میکنه
    راستی علایق هنری ای هم داری؟در چه زمینه ای؟
    میتونی تایپیک های مشاوره تخصصی من و آقای sciرو هم بخونی.مشکل اصلی من هم پذیرش اتفاقی بود که برام افتاده بود
    موفق باشی
    ویرایش توسط taraneh89 : شنبه 05 مرداد 92 در ساعت 16:02

  4. 9 کاربر از پست مفید taraneh89 تشکرکرده اند .

    barani (جمعه 11 مرداد 92), Darkness (چهارشنبه 09 مرداد 92), del (یکشنبه 06 مرداد 92), ema1989 (چهارشنبه 09 مرداد 92), Lnaz (دوشنبه 07 مرداد 92), shapoor (شنبه 05 مرداد 92), tamanaye man (شنبه 05 مرداد 92), نازنین آریایی (شنبه 05 مرداد 92), بی دل (شنبه 05 مرداد 92)

  5. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 13 بهمن 93 [ 16:56]
    تاریخ عضویت
    1392-1-03
    نوشته ها
    77
    امتیاز
    2,228
    سطح
    28
    Points: 2,228, Level: 28
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 72
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    133

    تشکرشده 132 در 52 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط taraneh89 نمایش پست ها
    سلام الناز جان!
    عزیزم بعد از طلاق شما 4 مرحله به ترتیب اتفاق میفته و کاملا طبیعیه.انکار ,خشم,غم ونهایتا پذیرش!
    مرحله ی انکار شامل همون تماس های مکرر وبی دلیل شما میشد که خوشحالم تموم شده
    الان شما در مرحله ی خشم قرار داری و این حالات طبیعیه اما میتونی به خودت کمک کنی تا این چرخه راحتتر طی بشه وبدون کمترین آسیبی به مرحله ی پذیرش برسی
    حدود شش تا هفت ماه ممکنه طول بکشه ولی این مراحل هرکدوم باید طی بشه تا به مرحله ی پذیرش برسی.!پس تا اینجا روند رو خوب طی کردی و الان اوضاع خوبه و نشون میده که در آینده به مرحله ی پذیرش میرسی

    حالا برای اینکه راحتتر این مراحل رو طی کنی بهتره اینکارها رو انجام بدی
    از الان به بعد هر شب قبل از خواب مراقبه ی بخشایش انجام بده طبق روند زیر:


    به افکارت استپ نده و بذار بیان و برن واگه مدت زمان مشغول شدن ذهنت با افکار آزاردهنده بیشتر از دو دقیقه شد طبق روند زیر عمل کن


    بعد از نوشتن افکارت برای ساکت کردن گفت و گوی درونت که از منتقد درونیت ناشی میشه.از تمرینات تنفس استفاده کن

    در طی هفته 2-3 بار استخر برو و شنا کن , به آرامشت کمک زیادی میکنه
    راستی علایق هنری ای هم داری؟در چه زمینه ای؟
    میتونی تایپیک های مشاوره تخصصی من و آقای sciرو هم بخونی.مشکل اصلی من هم پذیرش اتفاقی بود که برام افتاده بود
    موفق باشی
    سلام ترانه جان
    واقعا دارم خوب پیش میرم عزیزم؟ همیشه احساسم سرکوبم میکنه و بهم یاد آور میشه که خیلی ضعیفم و برای خودم احترام قائل نیستم که اجازه دادم زندگیم به اینجا برسه. میدونی چی ناراحتم میکنه؟ این که همسرم الان با دختری هست که هیچ نکته مثبتی نسبت به من نداشت که بتونم دلیل رفتنشو هضم کنم. نه ظاهر، نه تحصیلات، نه خانواده، نه حتی محبت و قناعت و حس دوست داشتن! انگار این مرد یه دفعه جادو شد و یه دختر بی سرو پا رو به زندگی مشترکش ترجیح داد. الانم خوشه با اون و همین اذیتم میکنه. دردم اینجاست که زندگیمو به یه دختر خیابونی باختم!
    ممنونم از نوشته هات خیلی آرومم کرد. مخصوصا مراقبه‌ی بخشایش. بهش احتیاج داشتم. چون نیاز دارم همسرم بشینه رو به روم و باهاش حرف بزنم. این مراقبه کمکم کرد یه کم از درد و رنجم کم بشه.

    در حال حاضر وضعیت روحیم خیلی بالا پایینه و ورزش کردن و حتی انجام کارهای شخصیم انرژی ازم میگیره که ندارم. میدونم باید خودمو مجبور کنم تا این انرژی برگرده.
    در مورد علائق هنری پرسیدی. راستی من خیلی به طراحی لباس علاقه دارم. قبل از ازدواجم کلاسهای خیاطی و طزاحی لباس رو تا یه مرحله‌ای رفتم ولی ادامه ندادم. یعنی به نظرت الان وقتشه که با این همه دغدغه قکری و کمبود انرژی دوباره شروع کنم؟

  6. 2 کاربر از پست مفید Lnaz تشکرکرده اند .

    barani (جمعه 11 مرداد 92), taraneh89 (سه شنبه 08 مرداد 92)

  7. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 11 خرداد 93 [ 13:17]
    تاریخ عضویت
    1392-1-05
    نوشته ها
    149
    امتیاز
    1,443
    سطح
    21
    Points: 1,443, Level: 21
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 57
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    182

    تشکرشده 105 در 70 پست

    Rep Power
    0
    Array
    قوی ترین آدم ها همیشه کسانی نیستند که پیروز می شوند ،
    بلکه آنهایی هستند که وقتی می بازند تسلیم نمیشوند.


  8. 5 کاربر از پست مفید m_eros تشکرکرده اند .

    barani (جمعه 11 مرداد 92), ema1989 (چهارشنبه 09 مرداد 92), Lnaz (چهارشنبه 09 مرداد 92), shapoor (چهارشنبه 09 مرداد 92), مهرانا9 (جمعه 11 مرداد 92)

  9. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 آذر 94 [ 23:23]
    تاریخ عضویت
    1392-3-07
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    312
    امتیاز
    3,323
    سطح
    35
    Points: 3,323, Level: 35
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 27
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    1,117

    تشکرشده 633 در 254 پست

    Rep Power
    42
    Array
    سلام الناز خانم عزیز

    این تاپیکو تازه پیدا کردم شبیه به ماجرای شماست شاید راهنمایی های توش بتونه به شما کمک کنه ولی بیشتر به خاطر گذاشتم چون فکر کنم خوندن مطالب یه همدردی واقعی کمی درد شما رو هم تسکین بده.
    شوهر من با چند تا دختر رابطه داره!

  10. کاربر روبرو از پست مفید shapoor تشکرکرده است .

    Lnaz (چهارشنبه 09 مرداد 92)

  11. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 13 بهمن 93 [ 16:56]
    تاریخ عضویت
    1392-1-03
    نوشته ها
    77
    امتیاز
    2,228
    سطح
    28
    Points: 2,228, Level: 28
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 72
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    133

    تشکرشده 132 در 52 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط @@@ نمایش پست ها
    سلام الناز خانم عزیز

    این تاپیکو تازه پیدا کردم شبیه به ماجرای شماست شاید راهنمایی های توش بتونه به شما کمک کنه ولی بیشتر به خاطر گذاشتم چون فکر کنم خوندن مطالب یه همدردی واقعی کمی درد شما رو هم تسکین بده.
    شوهر من با چند تا دختر رابطه داره!
    @@@ عزیز ممنونم ازت. خدا منو خودش هدایت کنه. بس که افسرده شدم میشینم فکر و خیال می‌کنم که اگه شوهرم برگرده دیگه ادب شده منم سر عقل اومدم نمیذارم دوباره اتفاقهای ناجور بیفته. بس که خوشبینی خریت گونه دارم. مرسی که همیشه میای بهم سر میزنی. به خدا خودمم خندم میگیره از بعضی از رفتارهام اینقدر که شوهر سابقم اعتماد به نفسش خوبه ماشالله من همش فکر میکنم هر بدبختی پیش اومد تقصیر من بود.
    شب احیا برداشته واسه من اس ام اس زده که دعا کردم حالت خوب بشه و یه آدمی که قابلت باشه سر راهت قرار بگیره انگار من مریض بودم که حالم خوب شه یا کشته مرده دعای اونم که شوهر گیرم بیاد

  12. 2 کاربر از پست مفید Lnaz تشکرکرده اند .

    barani (جمعه 11 مرداد 92), shabe niloofari (پنجشنبه 10 مرداد 92)

  13. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دیروز [ 11:57]
    تاریخ عضویت
    1391-6-06
    محل سکونت
    تهــــران
    نوشته ها
    435
    امتیاز
    12,597
    سطح
    73
    Points: 12,597, Level: 73
    Level completed: 37%, Points required for next Level: 253
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,016

    تشکرشده 2,383 در 431 پست

    Rep Power
    62
    Array
    سلام
    الناز جان!این یه روال طبیعیه و مدت زمان مشخصی طول میکشه تا ذهنت به آرامش برسه , توقع زیادیه اگه بخوای یه دفعه همه چی رو فراموش کنی اما باید به خودت کمک کنی که این غصه ها رو کنار بذاری و کمترین آسیب رو ببینی
    پس به خودت کمک کن و فکر وخیال رو کنار بذار!
    خودتو سرزنش نکن!
    گفت و گوی درونت زیاده و بهترین راه برای کم شدن گفت وگوی درونت وآرام کردن ذهنت تکنیک تنفسه که تو نقل قولی که از جناب sciتو پست قبلیم گذاشتم کاملا توضیح داده شده
    مراقبه ی بخشایش رو برای خودت هم باید انجام بدی!مدت زمان مراقبه هم نباید بیشتر از حدی که جنابsci نوشتن باشه و نباید تبدیل به بستر برای خیال پردازی بشه!!مراقبه به این خاطر انجام میشه که ببخشی و آروم بشی!همین
    برای فعالیت های هنری و ورزشی هم یه همراه و یه دوست پیدا کن.با همراهی یه دوست ورزش کردن برات شیرین تر میشه
    تو این مراحل هدف اصلیت باید حفظ آرامش و سلامت روانت باشه
    در کنار همه ی این ها باید تو این مراحل مراجعه به مشاور داشته باشی تا این دوران رو سریعترو بدون آسیب های روحی طی کنی.!
    تایپیک زیر را بخون.با فاصله ی کمی از طلاقش به خاطر پیگیری ها و مشاوره های حضوری و تلاشش حالش خوب شده :



    تو هم میتونی به این مرحله برسی به شرط اینکه خودت بخوای
    ویرایش توسط taraneh89 : پنجشنبه 10 مرداد 92 در ساعت 10:38

  14. 3 کاربر از پست مفید taraneh89 تشکرکرده اند .

    barani (جمعه 11 مرداد 92), Lnaz (جمعه 11 مرداد 92), shapoor (جمعه 11 مرداد 92)

  15. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 13 بهمن 93 [ 16:56]
    تاریخ عضویت
    1392-1-03
    نوشته ها
    77
    امتیاز
    2,228
    سطح
    28
    Points: 2,228, Level: 28
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 72
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    133

    تشکرشده 132 در 52 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوباره. من اومدم اینجا یه کم درد دل کنم و خودمو خالی کنم. بیحوصله ام، قلبم درد میکنه، دلم گرفته. خیلی دلم گرفته. دلم آغوش همسرمو میخواد. و حرفهای مهربونشو. حیف شد که از دستش دادم و با ناپختگی و خامی نتونستم مشکلاتمو برطرف کنم.
    امروز رفته بودم خرید. دلم خیلی گرفت. زن و شوهرهای جوون و دختر پسرهارو میدیدم که دست تو دست هم اومده بودند گردش. دلم برای روزهایی که همسرم منو میبرد خرید پر کشید. توی آینه فروشگاهها به خودم نگاه میکردم. یه زن سی و دو ساله خسته و افسرده میدیدم. بعد نگاه میکردم به مردم، میخندیدندو زیبا و شاد بودند. پسرهای خوشتیپ و جوون که با دخترهای خوشگل اومده بودند گردش. ولی من چی؟ یه زن افسرده و تنها و کز کرده. حتی دیگه نزدیک ترین دوستامم حوصلمو ندارن. وقتی زن و شوهری رو میدیدم؛ در کنار بچه هاشون اومده بودند خوش بگذرونند گریم میگرفت. از صمیم قلبم خواستم زودتر با یکی آشنا بشم. یکی که دوسش داشته باشم و دوسم داشته باشه و بتونم در کنارش یه زندگی خوب بسازم. خیلی از آینده میترسم من. دلم خیلی گرفته

    - - - Updated - - -

    ترانه من خیلی احساس منفی دارم. تنهایی و بیکاری هم باعث میشه ذهنم درگیر باشه. به خدا هر روز که شروع میشه گریم میگیره که چه جوری روزو به شب برسونم؟

  16. 3 کاربر از پست مفید Lnaz تشکرکرده اند .

    barani (جمعه 11 مرداد 92), Opal (جمعه 29 شهریور 92), shapoor (جمعه 11 مرداد 92)

  17. #10
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 آذر 94 [ 23:23]
    تاریخ عضویت
    1392-3-07
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    312
    امتیاز
    3,323
    سطح
    35
    Points: 3,323, Level: 35
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 27
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    1,117

    تشکرشده 633 در 254 پست

    Rep Power
    42
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Lnaz نمایش پست ها
    از صمیم قلبم خواستم زودتر با یکی آشنا بشم. یکی که دوسش داشته باشم و دوسم داشته باشه و بتونم در کنارش یه زندگی خوب بسازم.
    آخ که چقدر این حرفتون خوشحالم کرد. درسته سرنوشت شما قراره که با یه نفر دیگه رقم بخوره.

    گفته بودید میخواید برای دکترا بخونید منصرف شدید؟

  18. 2 کاربر از پست مفید shapoor تشکرکرده اند .

    barani (جمعه 11 مرداد 92), taraneh89 (جمعه 11 مرداد 92)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 16:01 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.