سلام بچه های همدردی و نوپوی عزیز و مهرانا جونم
امشب سر زندادااش شوهرم دعوامون شد یعنی من به شوهرم گفتم مگه فلانی هم پشت ماشین می شینه ؟ گفتش به تو ربطی نداره یعنی فکرکردمن به مسخره می گم .بعد هی اخم وتخم کردوناراحتی کردکه به تو ربطی نداره و تو چه کاره ای و از این حرفا بعد من گفتم مگه اون چه خریه که تو سرش با مندعوا می کنی ؟سیلی زد تو و صورتم و شروع کردبه کتک زدنم.خیلی داغونم به زمین و زمان فحش می داد. خیلی قرص خوردم شایداگه خدادوستم داشته باشه بمیرم حتی شهامت مردنم ندارم . فقط دارم گریه می کنم . خدا دوستم نداره خدا کمکم نمی کنه .می دونم بنده خوبی براش نبودم بچه ها برامدعا کنید دیگه کار از کار گذشته .نمی دونم صبح بیدار بشم یا نه. می ترسم می ترسم .فقط می دونم خیلی بدبختم چون همیشه خودم رو مقصر می دونم می گم اگه اینو نگفته بودم اونم عصبانی نمی شد. اما چرا باید زن داداششو به من ترجیح بده. نزدیک 1 سال بود که دیگه ما دعوای شدید نداشتیم چرا این طوری شد هر چی رشته بودم پنبه شد .حالا اون چیکار می کنه؟طرف منمیاد ؟نه نمی یاد چون خیلی حق به جانبه . باهام بد می شه ؟دیگه دوستم نداره ؟چرا وقتی فکر می کنی همه چی رو به راهه گند زده می شه به زندگیت ؟اصلا زنده می مونم که فردا رو ببینم؟که واکنش اونو ببینم ؟خدایا بهم رحم کن .نمی دونم چرا خوابم نمی یاد؟اصلا چم شده؟دارم از دردمی میرم خدا لعنتش کنه .بچه ها برام دعا کنید.لپ تاب خیس اشک شده.توی این شب تار جز نوشتن برای شما چاره ای نداشتم.منو ببخشید شاید وی قوانین اینجا کار من نمی گنجید .اما خیلی داغون بودم.
- - - Updated - - -
کمکم کنید باید چی کار کنم یلی درمونده وتنهام .از خودم بدم میاد از همسرم بدم می یاد .حس می کنم توی زندونم در و دیوار این خونه داره منو می خوره به کی باید پناه ببرم خدایا جز تو کیو دارم.پدر و مادرم داغون می شن اگه بفهمم .من باید چه خاکی تو سرم بریزم؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)