به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 10 12345678910 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 92
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 29 اردیبهشت 97 [ 00:12]
    تاریخ عضویت
    1391-8-12
    نوشته ها
    629
    امتیاز
    8,334
    سطح
    61
    Points: 8,334, Level: 61
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 116
    Overall activity: 22.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    662

    تشکرشده 792 در 312 پست

    Rep Power
    74
    Array

    Icon16 از فشارهای عصبی خسته شدم

    سلام مجدد
    توی تاپیک قبلیم از همسرم و رفتاراش و اینا زیاد گفتم ولی اینجا نمیخوام مشکلم رو با اون حل کنم.
    میخوام مشکلم رو با خودم حل کنم . مدتیه واقعا روحیه ضعیفی دارم و خیلی زود عصبی میشم و خیلی خودمو کنترل میکنم که پرخاش نکنم و تا حدی هم موفق میشم ولی همه این فشار ها توی دلم میمونه و باعث میشه حتی گاهی به مردن فکر کنم ولی از خودکشی میترسم و برا همین فقط گاهی ارزوی مرگ میکنم.
    به شدت احساس تنهایی میکنم و واقعا نیاز به همدرد و همدم واقعی دارم با مادرم و کلا با خانوادم نمیتونم درد دل کنم چون نه درک خوبی ازم دارن نه کاری ازشون برمیاد و تازه میگن مقصر خودتی و میخواستی زندگیتو ادامه ندی و... ( به طور کلی محکوم میشم)
    حتی مدتی به این فکر میکردم که بتونم با یه دوست صمیمی درد دل کنم و این کارو هم کردم ولی دوستای دانشگاهی که ازدواج کردن و زن دارن اکثرا میگن مشکلات تو رو تا حدی ما هم داریم ولی اونا روحیشون خیلی خوبه خیلی امیدوارن و خیلی شوق دارن برای زندگی با همسرشون ولی من چی؟ احساس میکنم کسی درکم نمیکنه و به معنی واقعی از زندگی خسته شدم حتی حس حرف زدن با خدا رو هم ندارم خوابم زیاد شده و تنبل شدم (البته توی کارای فکری) اصلا نمیتونم تمرکز کنم روی کاری و فقط پاره وقت کار میکنم که اونم برای پوله و کارشم فکری نیست خیلی.
    از درس خوندن خسته شدم.
    دوس دارم همیشه دورم شلوغ باشه و به هیچی فکر نکنم وقتی تنهام واقعا کلافه ام و با خودم حرف میزنم. با خانمم اصلا نمیتونم درد دل کنم چون نه درست گوش میده نه درست همدردی میکنه باهام. چند روزی میخواستم توی چت روم ها کسیو واسه درد دل کردن پیدا کنم ولی دیدم این کار هم درست نیست. هر روز دارم تنها تر میشم و خسته تر و اینو دیگه خانوادمم فهمیدن ولی اونا هم خیلی بهم کاری ندارن. ظاهرمو خوب جلوه میدم و همیشه شوخ طبعیمو حفظ میکنم ولی درونم داغونه.
    خیلی راه های مختلف رو امتحان کردم واسه رها شدن از این وضع و اوضاع روحی ولی نمیشه.... نه ایمان قوی دارم نه حس با خدا حرف زدنو...
    قبل ازدواج با دختری اشنا بودم بعضی وقتا به سرم میزنه که بهش پیام بدم و حداقل یکمی یه نفر درکم کنه و میدونم حالمو بهتر میکنه حداقل موقتی . قصدم خیانت نیست فقط میخوام از این حالت روانی بیرون بیام.
    5 روزه هیچ ارتباطی با خانمم ندارم و نمیخوامم داشته باشم و حتی نمیخوام باهاش حرف بزنم چون حالمو خرابتر میکنه دیدنش...
    حتی اشک هم نمیتونم بریزم و تو اوج ناراحتی فقط ساکت میشینم یا اگه بتونم میخوابم

    [size=medium]تنها دو روز در سال هست که نمیتونی هیچ کاری بکنی‌!
    یکی‌ دیروز و یکی‌ فردا .
    [/size]

  2. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 03 مهر 94 [ 16:31]
    تاریخ عضویت
    1391-10-27
    نوشته ها
    991
    امتیاز
    7,073
    سطح
    55
    Points: 7,073, Level: 55
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 77
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    2,771

    تشکرشده 1,881 در 749 پست

    Rep Power
    112
    Array
    سلام دوست عزیز
    این علائمی که بیان کردی نشون میده داری به سمت افسردگی میری و باید این موضوع حل بشه .
    اما در مورد مسائلی برای حل کردنش صحبت کردی که مطمئنا نه تنها حالتون رو بهتر نمی کنه ، بلکه در یک فاصله زمانی کوتاه ، سریعا پرتتون می کنه وسط چاله های زندگی که بیرون اومدن از اون دیگه به سادگی نیست . مسائلی که گفتی اقدام به خودکشی ، صحبت در چت روم ، نماس با دوست دختر قدیمی و .... هستن .
    البته من اینو می دونم که آدم وقتی افسرده باشه ، ممکنه هرکاری کنه تا از اون حالت بیرون بیاد . اما از همین الان بدونین که این راهها سرانجام خوبی ندارن. البته اینو می دونم که خودتون عاقل هستین و اینو تشخیص میدین. چون در نوشته هاتون هم بهش اشاره کردید . اما فقط یه تذکر دوستانه بود .

    اما در مورد برطرف شدن افسردگیتون ، راههای موقت زیادی هست . اماااا تا وقتی یه مشکل به صورت ریشه ای حل نشه ، هر روز شاخ و برگ اون شما رو اذیت می کنه . علت افسردگی شما هم اختلافیه که با همسرتون دارید . البته من الان این اختلاف رو حضور ذهن ندارم. اما امیدوارم بتونید حلش کنید.
    گفتید که تمایل دارید سرتون شلوغ باشه و .... . خب این خیلی خوبه . یعنی شما هنوز به افسردگی نرسیدید و دارید مانع از این کار میشید. نمی دونم تو خانوادتون چقدر از داشتن نعمت بچه های کوچولو برخوردارید. اما اکیدا توصیه می کنم که اگر بچه های کوچیک دارید سعی کنید در روز مدتی سرتون رو گرم اون ها کنید. نتیجه غیر قابل باوره . حتی اگر خودتون هم نخواید ، بچه ها خنده رو به لب های شما میارن. اون ها بمب انرژی هستن.
    می تونید قرارهای دسته جمعی خانوادگی در پارک بذارید و با دوستان و آقایون فامیل بازی های دسته جمعی داشته باشید.
    برای خودتون یه سرگرمی ، چیزی که همیشه آرزو داشتید انجام بدید ، مثل یادگیری یه هنر قرار بدید .
    و خیلی از این کارها که آرامش بهتون برگرده و ذهنتون برای چند ساعتی از تمرکز مداوم به مشکل اختلاف با همسر رها بشه .

    البته بازهم میگم همه اینها موقتیه و باید تلاش کنید که مشکل اصلی رو حل کنید . با این وجود با انجام این کارها و استراحت ذهنتون مسلما می تونید راههای بهتری برای حل مشکل پیدا کنید .
    موفق باشید .

  3. کاربر روبرو از پست مفید asemani تشکرکرده است .

    sookoot (سه شنبه 01 مرداد 92)

  4. #3
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 29 اردیبهشت 97 [ 00:12]
    تاریخ عضویت
    1391-8-12
    نوشته ها
    629
    امتیاز
    8,334
    سطح
    61
    Points: 8,334, Level: 61
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 116
    Overall activity: 22.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    662

    تشکرشده 792 در 312 پست

    Rep Power
    74
    Array
    از صبح تا عصر پای اینترنت میشینم و بی جهت دارم زندگی میکنم...
    میخوام قوی تر بشم ولی واقعا توانم کم شده...
    فعلا با دور شدن از همسرم و کناره گیری ازش به طور مطلق یکمی ارامش گرفتم ولی هنوز غم و غصه داره اذیتم میکنه
    اره میدونم اون کارا موقتیه ولی الان حتی یک دقیقه ارامش هم برام یک دقیقه است...

    [size=medium]تنها دو روز در سال هست که نمیتونی هیچ کاری بکنی‌!
    یکی‌ دیروز و یکی‌ فردا .
    [/size]

  5. #4
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 29 اردیبهشت 97 [ 00:12]
    تاریخ عضویت
    1391-8-12
    نوشته ها
    629
    امتیاز
    8,334
    سطح
    61
    Points: 8,334, Level: 61
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 116
    Overall activity: 22.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    662

    تشکرشده 792 در 312 پست

    Rep Power
    74
    Array
    چند تا تاپیک اینجا در مورد خیانت خوندم و همیشه ازین میترسم که روزی خانمم بهم خیانت کنه چون شرایطش رو داره نه خیلی منو دوست داره نه ....
    چقد دنیای کثیفی شده

    [size=medium]تنها دو روز در سال هست که نمیتونی هیچ کاری بکنی‌!
    یکی‌ دیروز و یکی‌ فردا .
    [/size]

  6. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 04 دی 99 [ 14:51]
    تاریخ عضویت
    1392-1-05
    نوشته ها
    64
    امتیاز
    7,438
    سطح
    57
    Points: 7,438, Level: 57
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 112
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    531

    تشکرشده 81 در 42 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام

    بار نشستید یجا و دارید به این چیزا فکر می کنید که آیا چند سال دیگه همسرم بهم خیانت می کنه یا نه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    ببینید الان شرایط هر دوتون یکسانه اما راجب کارای خودتونم فکر کنید همین فکرا که دوباره پیام بدم به اون دختر خانم .. شاید آرامش پیدا کنم .. شما دارید آرامشو تو خارج از محیط خانواده ای که دارید دنبالش می گردید آیا این حقو به خودتون می دید!!!! فکر کردین به اینکه شاید همین کارایی که فکر انجام دادنش به ذهن شما اومده همیناااااا باعث شده همش بشینید فکر کنید که نکنه بعدا همسرم خیانت کنه .....


    تو اون تاپیکتون می گید من حتی دوست دارمای همسرمم باورر ندارم

    خوب اونم داره محبت می کنه اما باز شما بخاطر اون حرفایی که زد شده قبلا محبتشونو باور ندارید بگید ایشون پس چطور محبت کنه که شما باورش کنید ؟؟؟؟؟؟

    شما هر دوتون همدیگرو دوست دارید فقط نمی دونید باید چطوری باهم حرفاتونو بزنید ...

    هر دوی شما نیاز به اعتماد از سمت هم دارید نه فقط شما آقای محمد همسرتونم به این اعتماد نیاز داره !!!!!!!

    می دونم شرایط روحیتون بهم ریخته اما تا کی می خواید همینطوری روزاتونو خراب کنید من هر چی هم حرف بزنم تا وقتی که خوووووودتونم نخواید همینه مگه اینکه خووودتونم بخواید همه چی را درست کنید ...
    به خودتون زمان بدید دوروز کامل را برید با دوستتاتون یا نمی دونم شنا ورزش ... که می تونه ذهنتونو دور کنه از همه ی فکر و خیالا انجام بدید ...

    همسرتونم وقتی اون مدلی اس ام اس زدن شاید یکم مغرورن اما ایشونم یه قدم امدن پس شما هم باید یه قدم ... یکاری انجام بدید که اونم بفهمه شما می خواید اون باشه ...
    همونطور که تو اون تاپیکتون گفتید همسرتون یکم وغرورن اما با همون یکم غرورشون خواستن به شما پیام بدن ...شما هم یه کوچولو البته مغرور نیستید اما می خواید نقش مغرورارو بازی کنید ... یعنی شما هم یه حرکتی بکنید..

    اما سعی کنید اینبار تو رابطه اتون محکمتر باشید و اون چیزایی که بفکرم رسید اگر خودتون صلاح دیدید انجام بدید..

    ببخشید اگه تند صحبت کردم فقط امیدوارم زودتر به اون آرامشی که می خواید خودتون برسید







    ویرایش توسط sookoot : سه شنبه 01 مرداد 92 در ساعت 14:44

  7. کاربر روبرو از پست مفید sookoot تشکرکرده است .

    asemani (سه شنبه 01 مرداد 92)

  8. #6
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 29 اردیبهشت 97 [ 00:12]
    تاریخ عضویت
    1391-8-12
    نوشته ها
    629
    امتیاز
    8,334
    سطح
    61
    Points: 8,334, Level: 61
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 116
    Overall activity: 22.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    662

    تشکرشده 792 در 312 پست

    Rep Power
    74
    Array
    درست میگی سکوت عزیز ولی..
    امروز ازم خواست افطاری برم خونشون ولی خداییش خسته شدم از این قهر و اشتی کردناش خیلی خنده داره که نه احوالی نه حالی میپرسه یهو میگه بیا به نظر من که عجیبه!!!!
    منم گفتم تا وقتی به عشقت ایمان نداشته باشم نه باهات بیرون میام نه کنارت میمونم و اونم گیر داده بود که پس چرا طلاقم نمیدی از مهریه میترسی؟ منم هیچی نگفتم و سکوت...
    یه کلام نگفت دوستت دارم تا لااقل یکمی... با اینکه من با وجود عصبانیتم ازش بهش این جمله رو گفتم

    [size=medium]تنها دو روز در سال هست که نمیتونی هیچ کاری بکنی‌!
    یکی‌ دیروز و یکی‌ فردا .
    [/size]

  9. #7
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 03 مهر 94 [ 16:31]
    تاریخ عضویت
    1391-10-27
    نوشته ها
    991
    امتیاز
    7,073
    سطح
    55
    Points: 7,073, Level: 55
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 77
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    2,771

    تشکرشده 1,881 در 749 پست

    Rep Power
    112
    Array
    عشق قربانی مظلوم غرور است هنوز

    آقا محمد چرا قبول نکردی که بری خونشون ؟ دوست داشتن زبونی به چه دردی می خوره ؟ در عمل نشون بده . اون میخواد از عشقت مطمئن بشه پسر خوب . میگه از مهریه می ترسی که طلاقم نمیدی ؟ که تو بگی نه . من از نبودن تو می ترسم.



    - - - Updated - - -

    سکوتت یعنی آره . یعنی من از مهریه می ترسم. وگرنه طلاقت رو می دادم . این ترجمه ی سکوت توئه

    - - - Updated - - -

    سکوتت یعنی آره . یعنی من از مهریه می ترسم. وگرنه طلاقت رو می دادم . این ترجمه ی سکوت توئه

    - - - Updated - - -

    تا باهاش حرف نزنی و کنارش نباشی چطور می فهمی که عاشقته ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

  10. 2 کاربر از پست مفید asemani تشکرکرده اند .

    mohammad2012 (چهارشنبه 02 مرداد 92), sookoot (چهارشنبه 02 مرداد 92)

  11. #8
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 29 اردیبهشت 97 [ 00:12]
    تاریخ عضویت
    1391-8-12
    نوشته ها
    629
    امتیاز
    8,334
    سطح
    61
    Points: 8,334, Level: 61
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 116
    Overall activity: 22.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    662

    تشکرشده 792 در 312 پست

    Rep Power
    74
    Array
    11 lماه کنارش بودم... ازش خواستم بریم بیرون صحبت کنیم ولی فک نمیکنم قبول کنه...
    خوب من از شما میپرسم اون چطوری باید ثابت کنه؟ نکنه تا اخر عمر باید من ثابت کنم بهش که عاشقشم..؟؟
    وقتی میام میخونم که خانمه بعد ازدواج با یکی دیگه بوده و گفته تازه فهمیدم که عشق چیه و ... چطوری میتونم به این دختری که تکلیفش با خودش هنوز معلوم نیست مشخص کنم.
    بعدشم بعد این همه مدتی که پیام ندادم فقط غر زد و نگفت اصلا زنده بودی یا نه

    [size=medium]تنها دو روز در سال هست که نمیتونی هیچ کاری بکنی‌!
    یکی‌ دیروز و یکی‌ فردا .
    [/size]

  12. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 04 دی 99 [ 14:51]
    تاریخ عضویت
    1392-1-05
    نوشته ها
    64
    امتیاز
    7,438
    سطح
    57
    Points: 7,438, Level: 57
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 112
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    531

    تشکرشده 81 در 42 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط mohammad2012 نمایش پست ها
    درست میگی سکوت عزیز ولی..
    امروز ازم خواست افطاری برم خونشون ولی خداییش خسته شدم از این قهر و اشتی کردناش خیلی خنده داره که نه احوالی نه حالی میپرسه یهو میگه بیا به نظر من که عجیبه!!!!
    منم گفتم تا وقتی به عشقت ایمان نداشته باشم نه باهات بیرون میام نه کنارت میمونم و اونم گیر داده بود که پس چرا طلاقم نمیدی از مهریه میترسی؟ منم هیچی نگفتم و سکوت...
    یه کلام نگفت دوستت دارم تا لااقل یکمی... با اینکه من با وجود عصبانیتم ازش بهش این جمله رو گفتم
    ولی چی ؟؟؟؟؟؟

    اینکه خیلی عالیه باز ایشون پیام داده داره با یه زبون دیگه ازتون دعوت می کنه باهاش حرف بزنین ...
    اون حرفشونم راجب طلاق .........گفتم بهتون شما هر دوتون به این اعتماد دوست داشتن از هم دیگه نیاز دارید .........چرا با این لحن اینو گفیتن بنظرتون جمله بهتری نبود ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟جای اون نوشته بگید آقای محمد مگه دنبال آرامش نیستین مگه نمی خواید رابطه اتون بهتر شه پس چرا آخه .... یکی باید شروع کنه به درست کردن این رابطه تا اونیکی هم یاد بگیره ... جتی راجب حرفای قبلمم فکر نکردین ....

    لجبازی با کی می کنید !!! با خودتون !! با اون !!! با کی ؟؟؟؟؟؟؟؟

    بازم پیش داوری !!!!!!!!!!!!!!!1میگید ازش خواستم بریم بیرون اما فکر نکنم قبول کنن !!!!!!!!!!

    شما مطمئنید عاشق همسرتونید ؟؟؟؟؟؟؟؟؟ آقا محمد یکم فداکاری !!!! یکم لحنتونو تغییر بدید باور کنید لحن آدم خیلی رو طرفش تاثیر می زاره!!!

  13. کاربر روبرو از پست مفید sookoot تشکرکرده است .

    mohammad2012 (چهارشنبه 02 مرداد 92)

  14. #10
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 29 اردیبهشت 97 [ 00:12]
    تاریخ عضویت
    1391-8-12
    نوشته ها
    629
    امتیاز
    8,334
    سطح
    61
    Points: 8,334, Level: 61
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 116
    Overall activity: 22.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    662

    تشکرشده 792 در 312 پست

    Rep Power
    74
    Array
    دیشب قبول کرد بیاد بیرون صحبت کنیم البته گفت باید نازمو بکشی !!! ولی اشتباه کردم دیشب باهاش بیرون رفتم چون خیلی عصبانی بودم .
    اولش خوب بود و داشتم همونجوری که گفته بودین خواسته هامو بهش میگفتم و اونم گوش میداد در مورد خونه بهش گفتم چون بهم گفته تا وقتی خونه نخری نمیام باهات زندگی کنم (البته من یه ارثی بهم میرسه که میتومم خونه بخرم ولی هنوز که نیست شایدم تا دو سال دیگه هم نرسه بهم) ما قرار عقدمون تا سال دیگه است و گفته من تو خونه اجاره ای و رهنی نمیام حتی یه روز ( با اینکه اول قبول کرده بود) دیشب سر همین مساله باهاش حرف زدم و گفت بخاطر هردومون میگم و اینکه بتونیم زندگی بهتر و راحت تری داشته باشیم و قانعم کرد که بخاطر خودخواهی نیست و اینم گفت که منو تو عاشق هم نبودیم که تا قله قاف هم باهات بیام !!!! ( کلا وقتی کم میاره همیشه همینو میگه حالا انگار بقیه عاشق هم بودن، ینی هر کی سنتی ازدواج کنه اینطوریه؟؟)
    درمورد بی محبتیاش باهاش حرف زدم و گفتم چرا اون روز اینقد ناراحت بودی گفت نپرس! گفتم با کسی بحثت شده گفت اره ولی نپرس کی!!!
    گفتم مث پیر زن پیر مردا تو خیابون راه میریم و مدتیه اصلا دستمو نمیگیری فقط خندید و هیچی نگفت. فقط یه حرفی زد که خیلی بهم برخورد گفت تو با دروغ و نامردی اومدی خواستگاریم. خیلی بهم برخورد ولی اصلا عذرخواهی نکرد و حتی بهش گفتم ازت توقع نداشتم همچین حرفی بزنی ولی گفت حقت بود و حرفمو پس نمیگیرم. منم واقعا عصبانی شدم و نتونستم بازم خیلی کنترل کنم خودمو و گفتم کاش پس با یکی دیگه ازدواج میکردم هر کی بود از تو بهتر بود. بعدم گفتم من با کسی که دوسم نداره نمیتونم زندگی کنم یه کلام بهم نگفت که مگه من دوستت ندارم!! بجاش گفت خوب زندگی نکن مجبور نیستی.
    بعدم یکمی بحث کردیم و گفت میخوای برات یکی دیگه پیدا کنم الان!!! و واقعا بهم برخورد و زدم تو گوشش و گفتم خیلی پستی. هیچی نگفت و فقط گریه کرد! ازش عذر خواهی کردم ولی فقط گفت خفه شو!! رسوندمش خونه و وقتی رسیدم خونه فقط خوابیدم و کلی هم با مامانم بحث کردم چون میخواست بدونه چی گفتیم بهم و واقعا نمیخوام بگم چون خصوصیه بین خودمون.

    - - - Updated - - -

    ولی اون به مادرش گفته و باعث شده بهم زنگ بزنه و کلی ...بحث با مادرش.. خسته شدم بخدا خوب حالا هر چی هم باشه نباید به مادرش بگه هر چیزی هم باشه. من که هیچی نگفتم از رفتارش...
    !!!

    [size=medium]تنها دو روز در سال هست که نمیتونی هیچ کاری بکنی‌!
    یکی‌ دیروز و یکی‌ فردا .
    [/size]


 
صفحه 1 از 10 12345678910 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. خانواده شوهرم عصبی و پرخاشگر هستند
    توسط nazi_ka در انجمن اختلاف و دعوا با خانواده همسر
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: دوشنبه 29 آبان 96, 15:30
  2. با نامزده عصبیم چکار کنم خسته شدم از زندگیم
    توسط maede.k در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: شنبه 26 تیر 95, 17:33
  3. عصبانیت کار دستم داد. در برخورد بعدی چگونه باشم؟
    توسط عشق آفرین در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 11
    آخرين نوشته: سه شنبه 24 آذر 94, 21:15
  4. احساس میکنم عصبی هستم
    توسط achilis در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: چهارشنبه 02 مهر 93, 13:39
  5. افسرده و عصبی شده ام .نگران دخترم هستم.
    توسط گلشن در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: شنبه 11 آذر 91, 12:18

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 21:59 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.