به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 16
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 23 فروردین 93 [ 16:51]
    تاریخ عضویت
    1392-3-27
    نوشته ها
    23
    امتیاز
    749
    سطح
    14
    Points: 749, Level: 14
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 51
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 12 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array

    Angry به خدا از دست خانواده شوهرم خستم

    سلام نمی دونم از کجا شروع کنم از وقتی ازدواج کردم حسرت محبت خانواده شوهر به دلم مونده
    من وشوهرم تو شهر من زندگی می کنیم و خانواده شوهرم تو شهر خودشون هستن

    اگه زمین و زمان به هم بریزه اگه هیچ خبریاز پسرشون نداشته باشن امکان نداره که به تلفن من زنگ بزنه (مادر شوهر) فقط به موبایل پسرش زنگ می زنه

    خسیس هستن اصلا مهمون دوست ندارن به خاطر همین از وقتی که ازدواج کردیم (6سال)فقط یه بار خانواده من خونشون رفتن تازه اونم نه با دعوت اونا ؛شوهرم دعوت کرد.

    قصه جشن عروسیمون که جای خود داره

    چند وقت پیش شوهرم زنگ زد به مامانش گفت ما به همراه مامان من داریم می ریم مسافرت اگه شد سر راه میایم پیشتون .اولش چیزی نگفت و تلفن قطع کرد .بعد از دو ساعت زنگ زد شوهرم حمام بود من موبایلشو جواب دادم گفتش که ما داریم با عمو اینا (عمو شوهرم) می ریم سرعین آب گرم و خونه نیستیم (با یه لحنی) منم با خوشرویی گفتم باشه ایراد نداره تازه برنامه ما هم قطعی نشده بود .منو می بینی سوختم بغضم ترکید شوهرم که خیلی ناراحت شد و این گذشت تا دو هفته
    که باباش زنگ زد به شوهرم که احوالپرسی کنه شوهرمم مثل بمب ترکیده بود

    چند روز بعد متوجه شدم باردارم شوهرم زنگ زد که خبر خوشو بده که با مادر شوهرم دعواشون شد

    حالا دو ماه از این اتفاقها می گذره هیچکدومشون زنگ نزدن یه تبریک خشک و خالی بدن (خدانگذره)
    خدا می دونه من عروسی بدی نبودم و نیستم
    خانوادم اصلا خبر ندارن حتی به دروغ گفتم که زنگ زدن و تبریک گفتن

    خیلی خستم

    دلم می خاد باهامون اشتی کنن به خاطر زایمانم به خاطر شوهرم به خاطر خانوادم
    به نظرتون چی کار کنم

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 06 مرداد 92 [ 15:50]
    تاریخ عضویت
    1392-4-30
    نوشته ها
    1
    امتیاز
    16
    سطح
    1
    Points: 16, Level: 1
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 34
    Overall activity: 0%
    تشکرها
    1
    تشکرشده 2 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    خودت سعی کردی به خانواده ی همسرت نزدیکتر بشی ؟به مادر همسرت زنگ بزنی ؟به بهانه های مختلف جویای حالش باش ،حتّی اگر به زعم خودت بهت بی محلی بکنه .تولدها و سالگرد ازدواج مادر و پدر همسرت یادت نره ! خودت خبر بارداریتو بده از مادرهمسرت کمک بگیر هر چند که شهر دیگه ای باشه و هیچوقت از خانواده ی همسرت بهش گلایه نکن .مطمئن باش نوه شون که بیاد جوّ ِ سرد فعلی خیلی تغییر میکنه البتّه به درایت و سیاست تو خیلی بستگی داره

  3. 2 کاربر از پست مفید صبورانه تشکرکرده اند .

    faghat-KHODA (یکشنبه 30 تیر 92), سان آی (یکشنبه 30 تیر 92)

  4. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 22 بهمن 92 [ 17:31]
    تاریخ عضویت
    1392-4-20
    نوشته ها
    29
    امتیاز
    593
    سطح
    11
    Points: 593, Level: 11
    Level completed: 86%, Points required for next Level: 7
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger First Class500 Experience Points
    تشکرها
    43

    تشکرشده 5 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام اولا تبریک برای تو راهیتون انشاا...پاقدم خوبی داشته باشه.دوما برو هزار بار خدارو شکر کن که شوهرت نامردیاشونو میفهمه و طرفداری بی خودی نمیکنه عزیزم به نظر من فقط به زمان نیازدارن تا به کارای بدشون پی ببرن رفتاراتو عوض نکن باهاشون تا میتونی مهربون وبا احترام حرف بزن بقیشو بسپار دست خدا توکل کن منم دعا کن.

  5. 2 کاربر از پست مفید sadaf tanha تشکرکرده اند .

    faghat-KHODA (یکشنبه 30 تیر 92), kamr (دوشنبه 08 مهر 92)

  6. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 11 مرداد 96 [ 23:40]
    تاریخ عضویت
    1392-3-09
    محل سکونت
    گیلان
    نوشته ها
    294
    امتیاز
    4,808
    سطح
    44
    Points: 4,808, Level: 44
    Level completed: 29%, Points required for next Level: 142
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    1,335

    تشکرشده 839 در 268 پست

    حالت من
    Narahat
    Rep Power
    40
    Array
    سلام

    تبریک بابت تو راهیتون

    چیزای مثبت زیادی هم تو تاپیکتون هست.مثلا درک شوهرتون از شرایط.اینکه تو شهر خودتون هستید.

    در تایید پست دوستان فقط یه چیزی رو یاد اوری میکنم.اینکه دوستان گفتن شما زنگ بزن،شما محبت کن، و ... .به نظرم خیلی خوبه.لا اقل ارزش امتحان کردن رو داره.ولی قطعا شما در این راه بارها احساس می کنید بهتون بی احترامی شده.شاید یه جاهایی احساس کنید کوچک کردین خودتون رو.پس لازمه قبلش روی صبر و تحمل و گذشتتون خیلی کار کنید.امادگی هر برخورد سردی رو هم داشته باشید.

    ولی این موضوعات رو خیلی به شوهرتون منتقل نکنید.چون چیزی جز دور شدن فرزندی از خونوادش به همراه نخواهد داشت(با توجه به رفتار شوهرتون در قبال رفتار های خونوادش).

    حالا اگه این راه رو امتحان کردید و جواب داد که خدا رو شکر.ولی با اینکه بارها به چشم دیدم که محبت چه معجزاتی می کنه یه نکته رو هم خدمتتون عرض می کنم.شاید گفتنش خیلی خالی از لطف نباشه.زیاد روی تغییر دادن ادمها حساب باز نکنید.ما خیلی همت کنیم بتونیم در خودمون تغییراتی در جهت بهبود کیفیت زندگیمون ایجاد کنیم.

    شاید بهتر این باشه ما ادمها رو همونجوری که هستن بپذیریم و دوستشون داشته باشیم.قطعا این خونواده هم چیزهایی برای دوست داشتن دارند.

    فقط خدا

    - - - Updated - - -
    ویرایش توسط faghat-KHODA : یکشنبه 30 تیر 92 در ساعت 19:46

  7. 2 کاربر از پست مفید faghat-KHODA تشکرکرده اند .

    roze sepid (یکشنبه 30 تیر 92), sadaf tanha (شنبه 05 مرداد 92)

  8. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 23 فروردین 93 [ 16:51]
    تاریخ عضویت
    1392-3-27
    نوشته ها
    23
    امتیاز
    749
    سطح
    14
    Points: 749, Level: 14
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 51
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 12 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array
    از تبریکهای شما دوستای خوبم ممنون
    خانواده شوهرم هیچوقت احساس پشیمونی نمی کنن همیشه فکر می کنن حق با خودشون .
    اگه من بهترین باشم بازم همونطور که دوست دارن و منفعت خودشون در اون با من برخورد می کنن

    فقط می خام موقع زایمانم بیان نمی خام مامانم اینا چیزی بفهمن به نظرتون چی کار کنم؟
    چند بار هستش که به پیشنهاد من شوهرم بهشون زنگ زد ولی مامانش گوشی جواب نداده و با باباش یا داداشش صحبت کرد.
    اگه منم زنگ بزنم ممکنه جواب نده.
    موندم چی کار کنم

  9. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 11 دی 95 [ 09:45]
    تاریخ عضویت
    1391-12-20
    نوشته ها
    343
    امتیاز
    5,466
    سطح
    47
    Points: 5,466, Level: 47
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 84
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    59

    تشکرشده 378 در 207 پست

    Rep Power
    53
    Array
    سلام عزيزم
    همه ما به نوعي با خونواده شوهرمون مشكل داريم.
    تو هم هنوز دو ماه از بارداريت ميگذره و 7 ماه ديگه فرصت هست
    اصلا غصه نخور برا بچه ات خوب نيست و همچنين براي خودت. سعي گم بينشون رو درست كني.مثلا اينكه اگه شوهرت بي احترامي به خونوادش كرده معذرت خواهي كنه. پيش قدم بشه. اگه درست نشد .صبر كن.
    مطمئن باش برا زايمانت ميان.حداقل برا آبرو داري جلو بقيه هم كه شده ميان

  10. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 14 بهمن 92 [ 14:02]
    تاریخ عضویت
    1392-4-13
    نوشته ها
    22
    امتیاز
    593
    سطح
    11
    Points: 593, Level: 11
    Level completed: 86%, Points required for next Level: 7
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    2

    تشکرشده 5 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام عزيزم خيلي تبريك ميگم.انشا...كه قدمش خير باشه.به نظر من كه اشتباه ميكني از الان داري به7ماهه ديگه فكر ميكني.حتما براي زايمانت ميان چون نوه پسريشون ميخواد به دنيا بياد و كم چيزي كه نيست.خيالت راحت باشه الان تو فقط حواست به خودت و اون بچه باشه.به خودت برس و اصلا به هيچي فكر نكن و به خودت بگو اين نيز بگذرد.تا اون موقع ممكنه هزاران اتفاق بيفته پس نگران نباش خانومي.

  11. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 23 فروردین 93 [ 16:51]
    تاریخ عضویت
    1392-3-27
    نوشته ها
    23
    امتیاز
    749
    سطح
    14
    Points: 749, Level: 14
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 51
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 12 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array
    به خاطر توصیه هاتون ممنونم
    دیشب شوهرم به خواست من زنگ زد خونشون اول که اصلا گوشی رو جواب ندادن بعد از چند دقیقه دوباره زنگ زد که خواهرش گوشی رو برداشت بعد از یه مقدار صحبت شوهرم گفت گوشی رو بده مامان که باباش گوشی رو گرفت که آره تو به مادرت بی احترامی کردی هرچی شوهرم می گفت بگو چه بی احترامی کردم اون هرچی از دهنش دراومد ه به من گفته خلاصه من هرچی به شوهرم اشاره می کردم که قضیه رو کش نده اصلا ول کن قضیه نبود
    باباش می گفت تو از زنت می ترسی همه حرفارو زنت بهت یاد میده و .............
    صدای قلب خودمو می شنیدم دیگه نمی زارم شوهرم زنگ بزنه آخه خیلی به من توهین کردن.

  12. #9
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 23 آذر 92 [ 14:29]
    تاریخ عضویت
    1392-2-02
    نوشته ها
    232
    امتیاز
    1,214
    سطح
    19
    Points: 1,214, Level: 19
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 86
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    128

    تشکرشده 214 در 130 پست

    Rep Power
    35
    Array
    عزیزم معمولا زمانی که پسر میره و تو شهر خانمش زندگی میکنه این حساسیتها و بحثا پیش میاد.چطور شد که تو شهر شما زندگی میکنین؟خانواده همسرت رضایت داشتن؟چقدر فاصله دارید ازشون و هرچند وقت بهشون سر میزنین؟

  13. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 31 شهریور 92 [ 14:15]
    تاریخ عضویت
    1391-12-08
    نوشته ها
    44
    امتیاز
    537
    سطح
    10
    Points: 537, Level: 10
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 13
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger Second Class500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 22 در 17 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    خداروشکر کن که هم فاصله شمازیاده هم شوهرت درکت میکنه.بیخیال که اونا چه رفتاری دارن.بشین زندگیتو کن دیگه زنگ هم نزن.همه این مشکلاتو من داشتم ودارم.خانواده شوهرم بااینکه عمم هست بدی کردن تازه عروسی هم برام نگرفتن همه حرفاشون دروغ بود
    و یکسال قهریم تو این یکسال چنماهی یکبار میرفتم سر میزدم.عمم با بدرفتاریهاش بددهنیهاش اذیتم می کرد.تادیشب با همسرم بحثمون شد دیگه ترکیدم.منم بدی نکردم خودشون هم میدونن.همش دروغ میگن .ولشون کن اهمیت نده به خودتو شوهرت بچسب خانواده خودتم داری دیگه چی میخوای اونا بزرگترن و باید بفهمند که بدرفتاری میکننهمیشه عروس خوب برای مادر شوهر ببخشیدا یا کلفتویا خیلی بده موفق باشییییییییییییییی دوستم مواظبه جوجت هم باش

  14. کاربر روبرو از پست مفید ساینا م تشکرکرده است .

    kamr (دوشنبه 08 مهر 92)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: یکشنبه 10 آبان 94, 19:18
  2. پاسخ ها: 29
    آخرين نوشته: شنبه 17 خرداد 93, 01:49
  3. استفاده از سایت همسریابی برای آشنایی و ازدواج درست هست
    توسط شمیم بهار در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 18
    آخرين نوشته: پنجشنبه 14 فروردین 93, 17:30
  4. پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: سه شنبه 28 شهریور 91, 23:34
  5. پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: یکشنبه 07 فروردین 90, 07:04

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 06:45 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.