سلام. من مدتي هست كه اين سايت رو ميشناسم. از اطلاعاتش خيلي كمك گرفتم. حالا ميخوام يه مشكل رو مطرح كنم شايد شما بتونيد كمكم منيد.
من 28 سالمه همسرم هم 30 سالشه و ما دو ساله ازدواج كرديم.
ما هردو سختيهاي زيادي كشيديم و آدهمهاي خودساختهاي هستيم. ولي خب تحمل سختيها و مشكلات خانوادگي و... بيتاثير هم نبوده و من فكر ميكنم كه هر دو ما افسره شديم. راستش من حدود 4 سال پيش (وقتي مادرم فوت شد)حتي تويه دورهاي دارو هم مصرف كردم. ولي خوب شكر خدا خيلي بهترم و سعي ميكنم جلوي برگشت به گذشتهرو بگيرم اما مشكل اينجاست كه همسرم اصلا كمك نميكنه. اون به شدت عصبيه. هميشه قضاوتاش در مورد همهچيز منفيه. هميشه نيمه خالي ليوان رو ميبينه و اين حالتها سوهان روح منن و دقيقا كمكي هستند براي بدتر شدن حال من.
مثلا بهش ميگم بيا بريم سفر ميگه من با تو سفر نميام. دليلشم اينه: وقتي سفر ميريم توقع داره من در مقابل تمام رفتارهاي بدش سكوت كنم. مثلا اگر من پشت فرمون باشم انقدر غر ميزنه و ايراد ميگيره كه عصباني ميشم و ميزنم كنار. بعدش دروباره عصباني ميشه كه چرا زدي كنار. يا اگر كفشم گلي باشه و بيام تو ماشين كلي دعوا راه ميندازه كه من ماشينو تميز كردم و تو كثيفش كردي
يا توقع داره هرچي توي ذهنشه من بدون گفتن اون متوجه بشم.
يا بهش ميگم همكارم دعوتمون كرده بريم خونشون. شروع ميكنه به فحش دادن كه اون ميخواد فضولي كنه من با همكار جماعت رفت و آمد نميكنم.
پدر مادرش تويه شهر ديگه زندگي ميكنن هروقت ميريم اونجا با اونا هم دعواش ميشه.چرا؟ چون همش عصبيه و فكر ميكنه عقل كله و همه از كوچيك و بزرگ بايد براش دولا راست بشن.
كلا توي خانوادشون 3 تا پسرن كه هر سه عصبين. باباشونم دليلشه چون بهشون با رفتارش ياد داده كه بايد فحش بده داد بزنه و اگر ديگران از دستش برنجن اشكالي نداره
خلاصه بگم من واقعا در برابر رفتاراش نميتونم سكوت كنم و اعتراض من شروع يك دعوا و قهر جدي براي اونه!
لطفا كمكم كنيد. راستش ما هردو مثل هميم و تحمل همديگرو نداريم. من نگران زندگيمونم چون هردو به شدت آسيب پذير شديم
علاقه مندی ها (Bookmarks)