سلام دوستان
من 2 ساله که ازدواج کردم و با خانواده شوهرم اختلاف فرهنگی زیادی دارم. به واسطه همین اختلاف فرهنگی با مشکلات فراوانی روبرو هستم. ما هر دو از خانواده هایمان دور هستیم و در شهر دیگری زندگی می کنیم.

خانواده همسرم بسیار پرتوقع هستند و با توجه به اینکه ما در شهر دیگری زندگی میکنیم هر بارطی تماس تلفنی درخواست دارند که چیزی از اینجا خریداری و برای آنها پست کنیم! و در مورد هزینه هم اصلا به روی خودشان نمی آورند.
من به شخصه فردی هستم که مردانه بار زندگی را به دوش کشیدم تا در این شرایط سخت با مشکل مالی مواجه نشویم و همسرم بتواند فارغ از استرس زندگی و کار، روی درسش تمرکز کند. من خودم از او خواستم تا تمرکزش را روی درسش قرار دهد و این چند ماه پروژه نگیرد بنابراین چندین ماه است که هزینه زندگی از حقوق من پرداخت می شود و همسرم درآمدی ندارد.
انتظارات بیمورد خانواده همسرم در شرایطی اتفاق می افتد که من از کوچکترین خرج ها برای زندگی و آسایش خودم صرفه جویی میکنم تا بتوانیم پس اندازی کسب کنیم .
بنابراین تحمل شرایط اینچنین برایم بسیار طاقت فرسا شده. من با توجه به اینکه تا کنون نمی خواستم احساس مردانه همسرم را از بین ببرم. حقوق خودم را کمال و تمام در خدمتش قرار داده ام و مسئولیت خرج خانه را به عهده وی گذاشتم و هرگز بحث مالی نداشتم. مبادا گمان کند منتی بر او دارم. البته من و همسرم با هم مشکلی نداریم او مرد سالم مهربان فداکار و زحمتکش و قدر دانی است.
تنها مشکل من این است که چون من از اول تا کنون هرگز و هرگز کوتاهی ها و عدم حمایت خانواده اش از ما در شرایط بحرانی را به رویش نیاورده ام و با حمایت او از خانواده اش مخالفتی نکرده ام گویا شرایط از نظر همگان شرایط نرمالی به نظر میرسد . در حالی که چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است ایشان با رضایت کامل و از صمیم قلب درآمد من را خرج خانواده شان میکنند و از این بابت کوچکترین ناراحتی به دلشان راه نمی دهند.
لطفا با من را در مدیریت شرایط همراهی کنید.