با سلام
2 ساله نامزدم چند ماهی هست که داره به عروسیم نزدیک میشه یک دلهره داره وجودمو میخوره
شاید بگید من دیونه هستم ولی چی کار کنم تا قبلش اصلا اینطوری نبودم ها ولی الان ها نمیدونم چمه
خانوادم یک وابستگی خاص هم من دارم هم خانوادم نسبت به من داره
همیشه دارم فکر میکنم که من ازدواج کنم چون ( قرار بود که تو یک خونه باشیم خونمون چند طبقه مجزا هست ) ولی نشد به خاطر اختلافاتی که دیدم به وجود میاد بین نامزدم و خانوادم
به همین خاطر مجبورم خونه بگیرم
الان دارم فکر میکنم که کاش ازدواج نمیکردم که میتوانستم به خانوادم برسم فرزند بزرگ خانواده من هستم
چی کار کنم من چند روز از خانوادم دور می شوم حتی اگر پیش نامزدم هم باشم باز زود دلم میخواد برگردم پیش خانوادم
دیوانه هستم دیگه نمیدونم چی کار کنم
علاقه مندی ها (Bookmarks)