به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 6 , از مجموع 6
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 19 تیر 92 [ 16:37]
    تاریخ عضویت
    1392-4-18
    نوشته ها
    1
    امتیاز
    15
    سطح
    1
    Points: 15, Level: 1
    Level completed: 29%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    6 شش سال رابطه عاشقانه و مخالفت خانواده برای ازدواج ،چه کنم؟؟

    تیر ماه 85 بود که عاشق شدم بی مهابا و در روز دوم اشنایی با شناخت از وضعیت کاری و اقتصادی خود با درخواست فرجه ای یک ساله به منظور تامین مسکن درخواست ازدواج دادم .دختری بود 2 سال از من بزرگتر.با حجب و پر شور و سرشار از زندگی برخلاف من همیشه ساکت و گوشه گیر .شش ماه به همین منوال و بر وفق مراد ما گذشت تا اینکه خوانواده من که همیشه حساس در روابط من بودند متوجه این دوستی شدند لاجرم ناگزیر از بر ملا کردن ان شدم بر خلاف نقشه راه من که با توجه به شناخت از خانواده و دانستن عقاید سنتی انها که دوستی قبل از ازدواج را نمیپسندیدند تصمیم به معرفی ان دختر با معارفه یکی از دوستان بودم که میسر نشد.خانواده درصدد اقناع من برامد و با ایراد تهمت های بیروا و نابجا چون هرزگی و ولنگاری به ان دختر معصوم سعی در مجاب کردن من همت گماشتند .من که اوضاع را بدین موال دیدن نه به واسطه خود که بخاطر ان دختر و رهانیدن او از سرنوشتی دردناک در مواجه با اینهمه کژبینی و بی مبالاتی خانواده ام درصدد قطع رابطه برامدم که موفق بود .شش ماه از این جدایی گذشت وان عشق و عطش اولیه بواسطه گذر زمان در من نه بیرنگ که کمرنگ شد.تیر ماه 86 بود زنگ تلفنم به صدا درامد ان دختر پشت خط بود من گوشی را قطع کردم ولی مجددا تماس گرفت و اصرار در دیدار کردقبول کردم گویی ان تماس جرقه ای بود در انبار باروت قلبم که انفجار ان شش سال عشق و سرانجام مکافات را برایم به ارمغان اورد.دختر را بعد از ظهر ان روز دیدم و از من قول گرفت که اگر در جهت ازدواج و رفع مشکلات پیرامونی و اقناع خانواده حرکت کنم سختیها و مرارتهای راه را با من تحمل میکند تا به سرانجام ازدواج برسیم من نیز سرمست از عشق و غافل از سختی راه جواب مثبت به ادامه دوستی دادم.سالها از پی هم گذشت و زبانه این عشق شعله کشید و چراغ معرفت را کور کرد.هر سال دلبستگی ما بیشتر و دلدادگی ما افزون تر میگشت.به قدری در این رابطه پیش رفتیم که کارمان به با هم سفر کردن رسید ابتدا داخل و سپس خارج از سواحل پوکت تا جزایر زیبای مالدیو .انتالیا را به هتل ادم و حوا به تاسی از عشقشان و بالی را به جهت زیبایی سواحلش با امید به اینکه روزی به قصد ماه عسل بدان جا برگردیم گشتیم.هر سال و هر سفر انبوه عکسها و خاطرات را افرید .چنان با اشتیاق عکس میگرفتیم و خاطره میساختیم که تصور نمیکردم روزی جدایی با وجود اینهمه تصویر در ذهنم و عشق در قلبم سخت تر و جانکاه ترشود .شش سال با همه خوبیهای یاد یار و سختیهای اقناع خانواده بی هیچ پیشرفتی در مسیر طی شد .حتی یکبار به تنهایی و برای نشان دادن حسن نظر و صداقت در گفتار و کردار به خانه اشان رفتم تا خانواده اش بدانند که بدور از فریب و نیرنگ در عزم خود راسخم.با اینهمه و با تمام تلاشم موفق به راضی کردن خانواده به انجام مراسم خواستگاری نشدم و حتی بعد از مرگ پدر در این اثنا باز هم مادرم راضی به این امر نشد .گویی هم او سرسخت ترین مخالف این وصلت بود.فروردین 92 بالاخره کاسه صبر خانواده دختر لبریز شد و از طریق او به من پیغام دادند که دیگر نمیتوانند منتظر باشند و فرصتها یکی از پس دیگری برای دخترشان به پای من هدر میرود.و بالاخره تیر ماه 92 خواستگاری فرد دیگری از دختر جدی شد و من تحت فشار از جانب دختر و خانواده اش برای انتخاب ازدواج به تنهایی و یا انتخاب خانواده ام.چنان میگویند که دخترمان 7 سال به پای تو نشست گویی این 7 سال از من نرفته و بر سن من نیافزوده و فرصت هایی را از پیش روی من برنداشته .از طرفی تصمیم گیری درباره ترک خانواده بعد از فوت پدر نه از جانب مسائل اقتصادی که انسانی مستقل و صاحب شغل و خانه هستم که از جانب مسئولیتهای ان و مادری دچار به عارضه سکته قلبی که بیم ان دارم در نتیجه تصمیم من و شوک حاصل از ان به عواقبی بیانجامد که داغ ان تا پایان عمر بر وجدانم سنگینی کند گرانتر از همیشه میاید.ایا من لیاقتم این همه درد و فشار است.ایا بس است پنج روز زمان برای یک تصمیم گیری بزرگ
    ویرایش توسط فرشته مهربان : سه شنبه 18 تیر 92 در ساعت 02:51 دلیل: تکمیل عنوان

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 24 شهریور 92 [ 22:14]
    تاریخ عضویت
    1392-2-06
    نوشته ها
    122
    امتیاز
    575
    سطح
    11
    Points: 575, Level: 11
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 25
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    63

    تشکرشده 164 در 76 پست

    Rep Power
    24
    Array
    سلام آقاى جلبك
    ببخشيد ولى اسميه كه انتخاب كردى
    اولاً پنج روز خيلى كمه براى يه همچين تصميمى شما كه سالو صبر كردين ماه رو هم صبر كنين
    ثانياً مادرتونو دريابيد هر چى باشه پاى شما زحمت كشيدند و ايشونم آرزو دارند (راضيشون كن)
    و اما
    ثالثاً دخترى كه انقدر آزادانه با دوست پسرش مسافرت ميره به نظرتون يكم زيادى نيست اين آزادى به هر حال امكانشو بده كه با شما ازدواج نكرد.
    ویرایش توسط هم صحبت : سه شنبه 18 تیر 92 در ساعت 02:47

  3. #3
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,661

    تشکرشده 36,001 در 7,404 پست

    Rep Power
    1092
    Array




    جناب
    jolbak

    به تالار همدردی خوش آمدید





    بسیار کار اشتباهی کردید که وقتی از نظر خانواده اطلاع داشتید و در طول رابطه هم نتونستید جلب رضایت کنید نه تنها رابطه را ادامه داده بلکه عمیق و گسترده اش هم

    کردید .

    از طرفی آفت این نوع رابطه ها تحریف شناختی هست . مطمئن باشید که شما در اثر احساسی عمل کردنتان شناخت کافی ومناسب از هم ندارید . لذا در درجه اول

    تصمصیم جدی بگیرید ( با در نظر گرفتن همه جوانب ). و اگر تصمیم شما اقدام برای ازدواج بود ، سعی کنید به کمک یک مشاور روی سنخیتها و تفاوتهای همدیگر شناخت

    بیشتری پیدا کنید .

    شما به عنوان یک مرد می توانید مستقل عمل کنید ، و حتی نیاز به مجوز قانونی ندارید ( بر خلاف یک دختر که اگر بخواهد بدون رضایت پدر ازدواج کند نیاز دارد از

    مراجع قضایی مجوز دریافت دارد ) لذا برای مستقل عمل کردن شما منعی نیست . این شما هستید که باید دل یک دله کرده و مزایا و معایب صرفنظر کردن از این ازدواج

    بخاطر مادرتان را با مزایا و معایب ازدواج با ایشان را مقایسه کرده و ببینید کدامیک را بیشتر قدرت پذیرش و مدیریت دارید .

    آیا اگز شما مستقل اقدام کرده و بعد از آن با تدبیرهای خاصی خودت و خانمت تلاش کنید که رابطه خوبی با مادر داشته باشید ، نمی تواند تأثیر گذار باشد ؟



    لینک زیر در تصمیم گیری می تواند کمک کننده باشد :


    http://www.hamdardi.net/thread-10711.html










  4. 3 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    del (چهارشنبه 03 مهر 92), sanjab (سه شنبه 18 تیر 92), میشل (سه شنبه 18 تیر 92)

  5. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 07 تیر 94 [ 00:49]
    تاریخ عضویت
    1392-1-16
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    455
    امتیاز
    3,873
    سطح
    39
    Points: 3,873, Level: 39
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 77
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    873

    تشکرشده 1,282 در 361 پست

    Rep Power
    58
    Array
    اگر قول دادی پای قولت باش. مرد سرش بره قولش نمیره. این حرفهای مورد دار بودن دختره رو هم بی خیال شو. خودت بهتر از هر کس میتونی به نجیب بودن و یا نبودنش قضاوت کنی. بنده خدا 6 سال همراهت بوده.
    در ضمن احترام مادرتون رو همیشه گرامی دار. اما یادت باشه خودت باید برای آینده ات تصمیم بگیری .

  6. 2 کاربر از پست مفید majid_k تشکرکرده اند .

    sanjab (سه شنبه 18 تیر 92), میشل (سه شنبه 18 تیر 92)

  7. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 22 مهر 93 [ 16:46]
    تاریخ عضویت
    1392-2-03
    نوشته ها
    45
    امتیاز
    1,226
    سطح
    19
    Points: 1,226, Level: 19
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 74
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    14

    تشکرشده 74 در 34 پست

    Rep Power
    0
    Array
    برادر عزیز اگر شناخت کافی از دختر داری باید تصمیم بگیری برات راحت تر دخترو ترک کنی یا مادرتو.البته مادرتون نگران شماست و میترسه تو این زمونه که به کمتر کسی میشه اطمینان کرد دختر خانم مشکل داشته باشه .تا حالا شده دختر خانمو بیاری به مادرت نشون بدی؟یکبار امتحان کن شاید اگر ببیندش متوجه بشه دختر خوبیه.از خوبیهاش برای مادرتون بگید.در نهایت شما هستید که باید تصمیم بگیرید البته مادرها بعد از ازدواج نرم تر میشن و نسبت به این قبیل سختگیری ها بی توجه تر میشن.شاید بعد از ازدواج بتونید دلشو بدست بیارید.شما باید به آینده دختر هم فکر کنید و ضربه روحی که میخورید .بهر حال کاری که شروع شده باید توسط خود شما تموم بشه.تصمیم با شماست

  8. 2 کاربر از پست مفید شقایق تنها تشکرکرده اند .

    sanjab (سه شنبه 18 تیر 92), میشل (سه شنبه 18 تیر 92)

  9. #6
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 29 بهمن 01 [ 12:00]
    تاریخ عضویت
    1391-12-24
    نوشته ها
    1,690
    امتیاز
    42,348
    سطح
    100
    Points: 42,348, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteranOverdrive25000 Experience Points
    تشکرها
    6,932

    تشکرشده 6,903 در 1,648 پست

    Rep Power
    348
    Array
    سلام دوست عزیز،

    به همدردی خوش اومدید.

    پیش از هرچیز برای شما و دوستتون صمیمانه آرزوی موفقیت و شادی می کنم، حالا چه با هم ازدواج کنید، چه با کسای دیگه... امیدوارم ما هم مشاورهای خوبی برای شما باشیم و بتونیم در گرفتن تصمیم درست بهتون کمک کنیم.

    نظر من اینه که بزرگترین وظیفه ای که ما در برابر والدین و خونوادمون داریم، اینه که زندگی سالم و موفقی داشته باشیم... این بزرگترین لطفیه که می تونیم بهشون بکنیم.

    چیزیکه گفتم تجربه شخصی من بود... پیش اومده بخاطر خواسته غیرمنطقی خونوادم کاری رو برخلاف میل خودم انجام بدم، و بعد ببینم به ضررشون هم شده، چون مجبور شدن هم نتایج منفی اون تصمیمگیری رو تحمل کنن، و هم حال بد من رو! عکسش هم بوده، وقت هاییکه کار درست رو انجام دادم، و نتایج مثبتش خونوادم رو هم راضی کرده... نهایتا من به این نتیجه رسیدم که بهترین فرزند کسیه که قادر باشه خودش رو خوشبخت کنه، چون والدین ما هیچ آرزویی غیر از این ندارن، و اگه روی چیزی اصرار دارن، هدفشون همینه... حالا اگه ما بدونیم که با انجام خواستشون، اونها به هدف خوشبختی ما نمی رسن، وظیفه داریم که برخلاف خواستشون حرکت کنیم...

    در مورد شما هم اگه از ابتدا استقلال رأی داشتید (چه در ازدواج، چه در کات کردن رابطتون) بهتر بود تا 7 سال رابطه دوستی و رسوندن خودتون به این مرحله. درواقع من فکر نمی کنم الان لطفی به مادر و پدرت کرده باشی. پدرت از این دنیا رفت بدون اینکه خوشبختی تو رو ببینه، بدون اینکه بچه هاتو ببینه! حالا در مورد مادرت می خوای ظلمی به مراتب بیشتر از پدرت هم بکنی، یعنی مادرت نه تنها خونواده تو رو نمی بینه، بلکه باید افسردگی و آب شدن پسرش رو هم ببینه.

    در هر حال من خونوادت رو مقصر اصلی این ماجرا نمی دونم، مسئولیت این اتفاقی که افتاده به عده شخص شماست که رفتار جراتمندانه ای نداشتید. شما یا باید کات می کردید، یا با قدرت عمل می کردید، نه اینکه به ظاهر به میل خونواده باشی و در باطن.... خب اینها همش نشونه ترسه دیگه... تا کی می خوای به این وضعیت ادامه بدی؟ این دختر هم که بره دنبال زندگیش، باز شما همین آدمی... باید یادبگیری جراتمندانه و در عین حال با احترام به خونوادت زندگی کنی.

    اگه سعادت حقیقی مادرت رو می خوای راه درست رو انتخاب کن. مادر شما تو زندگیش مثل هر انسان دیگری به یه سری خواسته ها رسیده و به یه سری دیگه نرسیده و نخواهد رسید...

    شما ببین تصمیم درست برای خوشبختی شما و دوستتون اینه که با هم ازدواج کنید، یا نه؟ با نگاه منطقی و بدور از احساس، ببین می تونید در کنار همدیگه رضایت از زندگی رو تجربه کنید؟ اگه آره، شک نکن که اینکار به سود مادرت هم هست، حتی اگه الان یا حتی در همه عمرش از این موضوع غافل باشه.

    فقط یک مورد رو در نظر داشته باش! در صورتی سمت ازدواج با دوستت برو که بدونی تا آخرش قاطعانه هستی... نه اینکه حالا اون به خواستگارش جواب منفی بده، فردا دوباره شما مردد بشی.... یا با تردید باهاش ازدواج کنی و بعدها بخاطر کاستی ها و کوتاهی های خودت، اون رو سرزنش کنی.

    یادت باشه هر انتخابی که ما انسان ها می کنیم، یه سری عواقب داره که باید مسئولیتشون رو بپذیریم.... زندگی ما همینه...

    براتون آرزوی تصمیم گیری درست و موفقیت آمیز می کنم.

    هر اتفاق بدی، یه اتفاق خوبه...


    ویرایش توسط میشل : سه شنبه 18 تیر 92 در ساعت 10:43

  10. 4 کاربر از پست مفید میشل تشکرکرده اند .

    majid_k (سه شنبه 18 تیر 92), malakeh (سه شنبه 18 تیر 92), rozaneh (سه شنبه 18 تیر 92), sanjab (سه شنبه 18 تیر 92)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. من برگشتم و یه کار خلاف قوانین تالار کردم.چیکار کنم؟؟
    توسط Somebody20 در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: جمعه 16 خرداد 93, 18:23
  2. نمی دونم دوسش دارم یانه!؟؟ و البته اونم منو دوست داره!؟؟
    توسط ramin_ad در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: سه شنبه 22 بهمن 92, 00:16
  3. رفتارهاي كلي من در برابر خانواده ي شوهرم چه جوري باشه؟؟
    توسط مريم.م در انجمن اختلاف و دعوا با خانواده همسر
    پاسخ ها: 13
    آخرين نوشته: چهارشنبه 13 مهر 90, 00:51
  4. آیا به یه خاین حق میدین؟؟
    توسط sogand در انجمن تعدد زوجات، چند همسری، صیغه موقت
    پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: چهارشنبه 16 شهریور 90, 23:01
  5. چکار کنم شوهرم یار و همراهم بشه؟؟
    توسط مهسان-م در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 21
    آخرين نوشته: شنبه 10 مهر 89, 21:22

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 23:43 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.