به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 17
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 اردیبهشت 96 [ 22:34]
    تاریخ عضویت
    1392-2-27
    نوشته ها
    126
    امتیاز
    4,516
    سطح
    42
    Points: 4,516, Level: 42
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 34
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    49

    تشکرشده 97 در 48 پست

    Rep Power
    26
    Array

    احساس میکنم با ازدواجم کوچیک شدم

    با سلام دوستان من 28 و شوهرم 31 5 سال با هم دوست بودیم و بعد از دعواها و مشکلات زیاد حتی زمان عقدمون بالاهره عقد کردیم خودم پزشکم و همسرم شغلش ازاذه تحصیلاتش هم پایین تحصیلات فامیلش هم پایین الان 4ماه عقد کردیم ولی احساس میکنم خیلی کوچیکم کردن مثلا با اینکه برادراش تو شهر ما هستن ولی حتی یکبارم خانوادم یا خودمونو دعوت نکردن که حداقل خانوادم بدونن جطور ادمایی هستن ولی من قبلا همیشه خودم میرفتم خونه هاشون واسه خانوادشم کلی میرسیدم ولی دیگه تصمیم گرفتم مثل خودشون باشم .وقتی تو حمغشونم خوبم ولی بعد چند لحظه ار اینکه دارم مشم مثل اونا میترسم از درس خوندن جا موندم دیگه کلاس زبان نمیرک انگار علاقه ام کم شده اونا با من مثل یه دختر دهاتی رفتار میکنن توقع دارم میرم خونه مادر شوهرم ظرف بشورم غذا درست کنم خیلی افسرده شدم خیلی باید چیکار کنم ایا من مشکل دارم طرز صحییح رفتار چی خواهش میکنم خانمایی که متاهل هستن راهنماییم کنن

  2. #2
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 اردیبهشت 96 [ 22:34]
    تاریخ عضویت
    1392-2-27
    نوشته ها
    126
    امتیاز
    4,516
    سطح
    42
    Points: 4,516, Level: 42
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 34
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    49

    تشکرشده 97 در 48 پست

    Rep Power
    26
    Array
    چرا کسی به من حواب نمیذه یعنی مشکل من اینقدر بی ارزش و بی اهمیته

    - - - Updated - - -

    چرا کسی به من حواب نمیذه یعنی مشکل من اینقدر بی ارزش و بی اهمیته

  3. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 اردیبهشت 96 [ 22:34]
    تاریخ عضویت
    1392-2-27
    نوشته ها
    126
    امتیاز
    4,516
    سطح
    42
    Points: 4,516, Level: 42
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 34
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    49

    تشکرشده 97 در 48 پست

    Rep Power
    26
    Array
    دوستان چرا کسی بمن ج نمیده حتما باید جدا میشدم تا میومدین میگوفتین عزیزم تحمل کی تا این دوره بگدره واقعا تالار خیلی بد شده قذیم خیلی بهتر شد کاربرای قدیمی خیلی عالی بودن ولی حیف خیلی حیف

    - - - Updated - - -

    دوستان چرا کسی بمن ج نمیده حتما باید جدا میشدم تا میومدین میگوفتین عزیزم تحمل کی تا این دوره بگدره واقعا تالار خیلی بد شده قذیم خیلی بهتر شد کاربرای قدیمی خیلی عالی بودن ولی حیف خیلی حیف

  4. #4
    Banned
    آخرین بازدید
    سه شنبه 08 مرداد 92 [ 13:33]
    تاریخ عضویت
    1392-3-06
    نوشته ها
    187
    امتیاز
    828
    سطح
    15
    Points: 828, Level: 15
    Level completed: 28%, Points required for next Level: 72
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered500 Experience Points
    تشکرها
    41

    تشکرشده 259 در 109 پست

    Rep Power
    0
    Array
    احساس شکست میکنین؟مثلا اینکه میتونستین با یه دکتر ازدواج کنین یا پروفسور ولی نشده؟خواهشا راستشو بگو خانم دکتر؟


  5. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 اردیبهشت 96 [ 22:34]
    تاریخ عضویت
    1392-2-27
    نوشته ها
    126
    امتیاز
    4,516
    سطح
    42
    Points: 4,516, Level: 42
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 34
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    49

    تشکرشده 97 در 48 پست

    Rep Power
    26
    Array
    نه فکر نمیکنم مشکل من این باشه مشکل من اینه که اونا یعنی خودش و خانوادش بیشتر برای منو خانوادم ارزش قاعل نمیشن از این طرف هم خانواده خودمم همش یه حوریی حرف میزنن که من بدبخت شدم شدم مثال بدبختی واسه دیگران از اونورم باید بشینم با خواهرو زن برادر بی سواد اون جروبحث کنم دیگه خسته ام میدونم اگه بخوام جدا هم بشم خانوادم حمایتم نمیکنن و اینقدر کنایه میزنن تا خودمو بکشم در ظمن من نمیتونم ازش جدا بشم چون شدیدا وابسته ام بهش دلیل ازدواحج هم این بود مشکل اصلی من با طرز رفتار صحیح با خانوادشه

    - - - Updated - - -

    دردم از اینه که فامیلای اون فکر میکنن من چقدر زرنگ بودم که مخ پسزشونو زدم و انگار پسراونا از من سرتر خیلی توروخدا بگین من وقتی مثلا تعطیلات 20 روز مییریم خونه مادرشوهرم اینا باید کار کنم یا نه همشون پشت سر همدیگه حرف نیزنن من ادم اینجور چیزا نیستم خدایا باید چیکار منم جداااااااااا بشم یعنیییییی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟/

    - - - Updated - - -

    دردم از اینه که فامیلای اون فکر میکنن من چقدر زرنگ بودم که مخ پسزشونو زدم و انگار پسراونا از من سرتر خیلی توروخدا بگین من وقتی مثلا تعطیلات 20 روز مییریم خونه مادرشوهرم اینا باید کار کنم یا نه همشون پشت سر همدیگه حرف نیزنن من ادم اینجور چیزا نیستم خدایا باید چیکار منم جداااااااااا بشم یعنیییییی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟/

  6. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 05 آذر 92 [ 23:00]
    تاریخ عضویت
    1392-1-08
    نوشته ها
    127
    امتیاز
    791
    سطح
    14
    Points: 791, Level: 14
    Level completed: 91%, Points required for next Level: 9
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    47

    تشکرشده 202 در 83 پست

    Rep Power
    24
    Array
    5 سال با این اقا دوست بودی کاملا میشناختیش با شناخت کامل باهاش ازدواج کردی میدونستی کیه و چی کاره است و خودت کی هستی
    مطمئنا انقدر ویژگی هایه خوبی داشته که تصمیم گرفتی تحصیلات کمش رو نادیده بگیری .. حالا که عقد کردی پشیمون شدی که این کیه انتخاب کردم اون موقع که دوست بودی مگه ندیده بودیش مگه چشمهات رو باز نکرده بودی مگه نمیدونستی وارده چه خانواده ای قراره بشی ؟؟ مطمئنا که میدونستی مطمئنا که با عقلت این ادم رو انتخاب کردی پس حالا هم برگرد به همون زمان قبل و ببین این اقا چی داشته که حاضر به ازدواج بودی و برای همه اونها از خدا شکر گذار باش و به زندگیت ادامه بده
    و درباره مادرشوهرت مطمئنا اونها بهت نگفتن درس نخون زبان نخون خودت نخواستی و نخوندی و وقتی هم 20 روز (توجه کن زمان زیادیه) میری مهمونی خونشون دیگه مهمان نیستی باید کار کنی اون هم جای مادر تو فقط میخوای بشینی اونها ازت پذیرایی کنن!! مطمئنا با مادر خودت هم این کار رو نمیکنی اون رو هم جزو خانواده خودت در نظر بگیر و بهشون احترام بگذار و بپذیرشون

  7. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 01 تیر 99 [ 11:20]
    تاریخ عضویت
    1391-8-08
    نوشته ها
    271
    امتیاز
    10,375
    سطح
    67
    Points: 10,375, Level: 67
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 75
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class10000 Experience Points
    تشکرها
    852

    تشکرشده 554 در 206 پست

    Rep Power
    47
    Array
    اصلا بحث این نیست که کی از کی سرتره یا کی با فرهنگ تره

    ببین چیزی که مشخصه شما و خانواده همسرتون اختلاف فرهنگی زیاد دارید. سطح خانواده هاتونم متفاوته

    این چیزیه که هست تغییرش هم نمی تونی بدی. هیچ وقت نمی تونی فرهنگ خانواده همسرت رو تغییر بدی. شاید بتونی با تلاش و زحمت زیاد بعد 5 یا 10 سال فرهنگ همسر خودت رو تغییر بدی اما خانواده شو هیچ وقت نمی تونی
    اولین کارت این باشه که این شرایط رو قبول کنی. که خانواده همسرت این طوری هستن و شما تغییرش هم نمی تونی بدی

    حالا با این اوصاف باید با خودت خلوت کنی و آینده نگری کنی. آیا می تونی با این اوصاف بسازی و پیش بری و زندگی خوبی داشته باشی یا ترجیح میدی که جدا بشی
    اگه تصمیم گرفتی که بمونی و بسازی یه سری راهکارها هستن که فشار این تفاوت فرهنگی رو روی شما کمتر می کنن
    مثلا کمتر با خانواده همسرت رفت و امد کنید یا طوری به همسرت القا کنی که جلوی خانواده ش چجور رفتار و پشتیبانی از شما داشته باشه و یا راهکارهای دیگه

  8. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 اردیبهشت 96 [ 22:34]
    تاریخ عضویت
    1392-2-27
    نوشته ها
    126
    امتیاز
    4,516
    سطح
    42
    Points: 4,516, Level: 42
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 34
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    49

    تشکرشده 97 در 48 پست

    Rep Power
    26
    Array
    من تو خونه مادرم اصلا کار نمیکنم و نکردم ولی اونجا که رفتم ختی با دست لباسای خودمو شوهرمو شستم ولی من نمیتونم همیشه نهاروشام درست کنم ولی حرصم میگیره مگه اونا واسه من چیکار کردن که توقع داشته باشن ازم با اینکه رسم خودشون و ما هست که خانواده ها اشنا بشن ولی از وقتی عقد کردم نه خانوادمو دعوت کردن نه اومدن ونمون من با عقل ازدواح نکردم کاملا اخساسی تصمیم گرفتم حالا هم تصمیم ندارن جدا بشم ولی خیلی ذارن اذیت میشم خیلی زیاذ شوهرم همیشه میگه با فامیلم صخبت نکن تحویلشون نگیر خونشونونرو

  9. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 اردیبهشت 96 [ 22:34]
    تاریخ عضویت
    1392-2-27
    نوشته ها
    126
    امتیاز
    4,516
    سطح
    42
    Points: 4,516, Level: 42
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 34
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    49

    تشکرشده 97 در 48 پست

    Rep Power
    26
    Array
    من واقعا خواهش کردم که دوستان متاهل کمکم کنن و راهنماییم کنن من از هیج کس نمیتونم راهنمایی بگیرم خواهش میکنم کمکم کنین تا چند روز دیگه باز میریم خونه مادر شوهرم مسافرت من باید چیکار کنم اینم بگم که وقتی میریم اونجا شوهرم منو میزاره و میره با دوستا وفانیلاش بیرون من نمیدونم چیکار کنم

    - - - Updated - - -

    من واقعا خواهش کردم که دوستان متاهل کمکم کنن و راهنماییم کنن من از هیج کس نمیتونم راهنمایی بگیرم خواهش میکنم کمکم کنین تا چند روز دیگه باز میریم خونه مادر شوهرم مسافرت من باید چیکار کنم اینم بگم که وقتی میریم اونجا شوهرم منو میزاره و میره با دوستا وفانیلاش بیرون من نمیدونم چیکار کنم

  10. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 15 آبان 92 [ 23:37]
    تاریخ عضویت
    1392-4-10
    نوشته ها
    101
    امتیاز
    597
    سطح
    11
    Points: 597, Level: 11
    Level completed: 94%, Points required for next Level: 3
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    64

    تشکرشده 101 در 50 پست

    Rep Power
    21
    Array
    الهه جان عزیزم سلام...
    من برداشت شخصی خودمه از صحبتهای تو الهه جان و تخصص مشاوره و روانشناسی ندارم، فقط یک نکته ای به ذهنم می رسه و اون اینکه این الهه خانم هنوز همون دختر کوچولوی ناز و ملوس مامان و باباست یا یک خانم جوان، زیبا و بالغ و تحصیل کرده که خودش می دونه شرایط زندگی متأهلی با دوره مجردی و دوستی فرق داره با هم... عزیزم زندگی مشترک اینقدر بالا و پایین داره و اینقدر نیاز به این داره که آدم از کمک همه، حتی یک مادر شوهر توی موقعیت مادر همسر شما یا خانواده همسرش برخوردار بشه که نگو!
    هیچ دو نفری را پیدا نمی کنی که حتی خودشون دوتا با هم صد در صد تفاهم داشته باشن حالا بحث تفاوتهای خانواده ها هم که می شه که دیگه واویلا! معمولا هر زمان رابطه یک حالت مثلث به خودش بگیره مثالا توی رابطه دوجانبه زن و شوهر یک نفر سومی وارد بشه که این نفر سوم می تونه یک رقیب باشه و ما زنها گاهی به اشتباه یا غیر اشتباه خانواده شوهر را میذاریم توی جایگاه رقیب موضوع مشکل میشه. من خودم نه طرف خانواده خودمو می گیرم نه طرف خانواده اونو همیشه بلا استثنا طرف نامزد خودمو می گیرم اونم البته متقابلا همین کار رو میکنه. خوب اینکه مامان همسرت یا خانواده اش یک رفتار نامناسبی دارن چه ربط خاصی داره به همسرت؟ اینا همشون حاشیه های زندگی آدم هستن! اگر بخوای به حرف مردم زندگی کنی مطمئن باش هر طوری هم بشه اخرش ازت راضی نمیشن! در کل اینکه رفتی منزل مادر شوهر لباس همسر خودتو با دست شستی یعنی اینقدر فاجعه است که بهش فکر کنی اصلا؟ یا به نظر خودت صحیحه خونه مادر خودت یک کمک ساده به مادر ندی؟ بعضی چیزا رو ادم خودش باید بهش فکر کنه آخه شاید شرایط قبلا اونطور ایجاب می کرده شما دست به سیاه و سفید نزنی ولی مطمئن نیستما ولی شاید الان باید یک مدل دیگه ای به زندگی فکر کنی چون به هر حال یک سری مسئولیتهایی داری توی زندگی مشترکت عزیزم. خوشبخت باشی انشاا...

  11. کاربر روبرو از پست مفید مهرانا9 تشکرکرده است .

    khaleghezey (چهارشنبه 11 تیر 93)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 19:02 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.