وین دایر می گوید:

" وابستگی به افراد یکی از مشکل ترین وابستگی هاست و تا زمانی که روش غلبه بر آن را یاد نگیریم، رنج زیادی را متحمل خواهیم شد. منظورم این نیست که علاقمند بودن به دیگران عمل نامناسبی می باشد، بلکه لازم است که به وجود دیگران در زندگی خود ارج نهیم و ارتباط خود را محترم شماریم. اگر در زندگی خود بی قید و شرط به دیگران عشق بورزیم، نتایج بسیار مثبتی بدست خواهیم آورد.منظورم این است که خواستن یا تمایل به دیگری، در صورتی که آن فرد طبق میل و خواسته شما رفتار نکند، منجر به افسردگی و صدمه دیدن شما می شود. چنین عواطف و احساساتی را وابستگی می نامند. همه روابط انسان بدون وابستگی شادمانه تر خواهد بود. یعنی به اندازه کافی دیگران را دوست داشته باشیم و بگذاریم خود شان انتخاب کنند حتی اگر افکار آنها مطابق با ميل و سلیقه ما نبود."

در وابستگی به اشیاء و افراد در واقع ما خود را برده و اسیر آنها می کنیم و آنها را بر خود مسلط و چیره می سازیم. شخصیت و فردیت خود را مخدوش می کنیم و به تدریج از دست می دهیم . کوچکترین حرکت یا عمل فردی را که به او وابسته هستیم و به او عشق می ورزیم ، قلب ما را به درد خواهد آورد و باعث اندوه و افسردگی و رنجش ما خواهد شد. اگر همسر یا کسی را که دوست داریم مطابق میل و خواسته ما عمل نکند ، اعتراض و گلایه ها و اشک و ناله های ما به آسمان هفتم هم خواهد رسید. معمولا وابستگی به افراد وسواس ، حسادت و كنترل كردن را نیز بهمراه دارد. همه ما می دانیم که حسادت و وسواس تا چه حد آرامش ما را مختل می کند و باعث رنج و درد می شود.وین دایر می گوید:

" روابط انسانی مبتنی بر رهایی در عوض وابستگی ، همیشه سودمند و لذت بخش است، یعنی در حدی به کسی عشق بورزیم که اجازه دهیم خودش باشد و مختار زندگی خویشتن و حتی با رد جواب از طرف معشوق، چهار ستون وجودمان در هم نریزد و شوک عاطفی به ما وارد نیاید و اینکه آنقدر خوددار باشیم که اگر نتوانست معیارهای ما را بپذیرد، شخصیت مان مورد تهدید و خدشه واقع نشود. در زندگي مشترك، حد عشق ورزیدن آن است که همسر خود را در قالب خودش قبول کنید، نه در قالب سلیقه خویشتن و او را همانطور که هست بپذیرید، چون او ، به همین صورت که بوده، مورد پسند شما قرار گرفته است. در زمینه ارتباط با اعضای خانواده و فامیل و اطرافيان، معنای رهایی آن است که رفتاری آزادمنشانه در پیش بگیرید و آنها را آزاد بگذارید هر گونه که می خواهند باشند و درخصوص آنها دست به قضاوت و ذهن خواني نزنيد. به خود بر طبق ارزیابی های دیگران نمره ندهید و به دیگر اعضای خانواده خود، از بابت همانچه که هستند، عشق بورزید و نه آنچه مورد پسند و نظر شماست.

رهایی در روابط والدین با فرزندان خود، این است که آنها را وادار و مجبور به پیروی و اطاعت از تصمیمات خود نکنید و آنها را مجبور نسازید در مسیری که شما می خواهید گام بردارند. به انها اجازه دهید راه زندگی خود را، خود انتخاب کنند نه انکه به روشی که شما دیکته می کنید عمل کرده، زندگی نمایند. به تصمیمات آنها احترام بگذارید و در راه پرمخاطره زندگی ، راهنما و فرشته مهربان و حامی آنها باشید و کمک کنید که با اعتماد به نفس ، متکی به خود بار آیند و اطمینان یابند که محبت و عشق شما به آنها بی قید و شرط است حتی اگر رفتار و کردارشان مخالف فکر شما باشد.


در روابط انسانی اما، رهایی یا آزادی به معنای بی بند و باری و لاقیدی نیست، به عکس به معنی این است که شما با حلقه های زنجیری به بند کشیده شده اید که به شما می گوید بکوشید در ارتباط با دیگران، ارزشهای خود را حفظ کرده، به حالت تعلیق درآورید و در عوض تلاش برای بدست گرفتن کنترل آنها، یا هر نوع قضاوت و پیشداوری در مورد آنان، از دیدگاه عشق و عطوفت و همبستگی به آنها ارتباط برقرار کنید.

" انسان رهایی یافته " کسی است که مصون و رها از تمام آلام و رنجهای بیهوده – که اغلب مردم به آن دچارند – می باشد و چون شما عشق و عطوفت خود را نثار می کنید، سرشار از ذخیره انرژی حاصل از آن خواهید شد و از لحاظ ماوراء الطبیعه، انسانی رها هستید. آزاد و مختار به عشق ورزیدن ."

وابستگی به اتخاذ تصمیم های نامطلوب طبعا شکل و مبنای دیگری دارد، مثلا برای مطیع کردن معشوق، روشی پیش گیریم بر این اساس که " اگر می خواهی عشق مرا از ان خود کنی، باید هر جور که می توانی دل من را بدست بیااوری!" " هر جور که من خواستم و مطابق میل و اراده من هست رفتار و عمل کنی!" شما اگر بیاموزید که بدون اعمال نظر و تحمیل عقیده و سلیقه، معشوق را آزاد گذارید تا خودش باشد( نه آنچه شما می خواهید) آنگاه رهایی یافته اید. یعنی هیچ وابستگی به تملک و تصاحب دیگران ندارید و در اینجا یک نکته به ظاهر متناقض وجود دارد و آن این است که هر چه میزان اعمال نظر و دخالت شما کمتر باشد، فاصله بین شما کمتر خواهد شد. و در واقع رهایی شما را در گسترش روابط خود ترغیب و تشویق می کند تا عشق خود را تحکیم بخشد و در ضمن از آلام و رنج شما در روابط عاشقانه و زناشویی بکاهد، چون عشق بدون قید و شرط را نثار معشوق کرده اید که حتی در صورت ترک و عدم قبول شما، باز هم رشته عطوفت و عشق بین شما از هم نخواهد گسست. در فرایند رهایی در عشق می آموزیم که:

" عشق ، هدیه ای است که باید داد نه انکه گرفت" و این است معنی رهایی در عشق.

اکثر كسانيكه در روابط زناشویی شکست می خورند و بعد از مدتی همه عشقی که زمانی بهترین و باارزش ترین گنیجنه قلبشان بود به یکباره محو می شود. به عقیده من، دلیل مهم ان این است که اينگونه عشق ها، خاص و ناب نیست، بدون قید و شرط نیست، بلکه بخاطر عادت و وابستگی که مهمترین معیار و اساس و شالوده آن مشتی احساسات و هیجانات متزلزل بیش نیست، می باشد و از همه مهمتر این عشق و رابطه اگاهانه و هوشیارانه صورت نپذیرفته است. در اولین گام همه ما بر ان هستیم تا معشوق را تحت تصاحب و تملک خود قرار دهیم و هر گونه که خواستیم مطابق با میل و معیارهای ما رفتار کند. بدیهی است وقتی چیزی را تصاحب کردیم به تدریج از شدت شور و علاقه ما نسبت به ان کاسته می شود. اگر می خواهیم عشقی بادوام و ماندگار داشته باشیم باید این عشق بدون قید و شرط صورت گیرد(يعني او را همانگونه كه هست دوست بداريم) توام با شناختی هوشیارانه و اگاهانه، در غیر اینصورت دیری نمی پاید که از بین خواهد رفت.

البته ذکر این نکته هم ضروری است که آزاد گذاشتن معشوق به معنای ان نیست که او می تواند هر کاری را فراتر از چارچوب ها و ضوابط زندگي مشترك و فرهنگ خانواده انجام دهد، بلکه هر مرد و زنی نسبت به یکدیگر وظایفی دارند و متعهد به مواردی هستند که نمی توان از ان سرباز زد، چرا که اگر چنین باشد این آزادی منجر به بی بند و باری و از هم گسستن روابط زناشویی و خانوادگي خواهد شد.