نوشته اصلی توسط
emanoeel
من عقدم شوهرم خودش منو تو دانشگاه دیده بود و با خونواده اومدن خواستگاری.سعی کردم قبل از اینکه بره باهاش بیشتر وقت بگذرونم بهش گفتم واسه شام جا رزرو کردم و رفتم دنبالش ولی اون نیومد گفت با پسر خاله اش هست و نمیتونه برام وقت بذاره هرچند واقعا با پسرخالش بود و جای دیگه ای نرفت. ولی بعدش بی دلیل بهم زنگ زد و گفت من شرطم واسه ازدواج اینه که باید کامل تا آخر عمرت قید خونوادتو بزنی حتی تلفنی حق نداری باهاشون حرف بزنی بایدم بیای خونه مامانم اینا زندگی کنی.گفت فکراتو کن یا شرطمو قبول کن یا برو........
علاقه مندی ها (Bookmarks)