به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 20
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 30 فروردین 93 [ 08:22]
    تاریخ عضویت
    1391-8-06
    نوشته ها
    13
    امتیاز
    818
    سطح
    15
    Points: 818, Level: 15
    Level completed: 18%, Points required for next Level: 82
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class500 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    21

    تشکرشده 3 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array

    1 مخالفت خانواده شوهرم با زندگی ما و بی احترمی های بزرگ

    نزدیک یک سال از نامزدی ما میگذره خانواده شوهرم خیلی تحت تاثیر برادر شوهر بزرگمن و اون هم با ازدواج ما مخالف بودتو هر جلسه خواستگاری که میومد بدون اینکه حتی یک کلمه هم با من حرف زده باشه هر حرفی دهنش میومد به من و خانوادم میزد بعدها فهمیدیم که چون میخواسته خواهرزاده خانومش با شوهر من ازدواج کنه و خانومش واسه همین دو سه هفته قهر کرده بوده اینکارا رو میکرده
    این جریانا همینجوری ادامه پیدا کرد تا اینکه که ما سوم عیدرفتیم خونه خودمون.
    2 روز پیش زنداداش شوهرم زنگ زد به کسی که خونه ما مهمون بود و بعد حرف زدن با اونا خواست با من حرف بزنه وگفت پنجشنبه تولد پسرمه همه دعوتن و ما هم میخوایم شمارو پاگشا کنیم
    به من خیلی برخورد چون از یه طرف ماروجدا واسه پاگشا دعوت نکرده بود و از یه طرف هم تولد پسرش ما رو دعوت کرده بودو از طرفی به خود من هم زنگ نزده بود شوهرمم این اشتباه اونا رو قبول داره ولی دقیقا از همون روز دعوای ما شروع شده شوهرم میخواد سایر برادر خواهراشو ببینه و میگه واسه من اصلا اونا مهم نیستن من هم نمیخوام با رفتنم خودمو کوچیک کنم
    امشب باید بریم و ما هنوز به نتیجه نرسیدیم
    خواهش میکنم کمکم کنید واقعا نمیدونم چه کاری درسته:(

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 11 دی 95 [ 09:45]
    تاریخ عضویت
    1391-12-20
    نوشته ها
    343
    امتیاز
    5,466
    سطح
    47
    Points: 5,466, Level: 47
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 84
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    59

    تشکرشده 378 در 207 پست

    Rep Power
    53
    Array
    سلام عزيزم
    حتما برو و اصلا هم به روي خودت نيار .
    اگه نري تو بد ميشي و سر آغاز مشكلات ديگه برات ميشه
    اگه ميخواي موفق بشي و اونا رو روسياه كني وحرصشونو دراري
    به خودت برس با روي باز
    يه كادوي متوسط هم بگير يه چيز سبك
    برو
    هرو وقتم شورهت اومد حسابي برو بغلش كن. بوسش كن. ازخودت راضيش كن.
    جوري كه بهت توجه كنه
    بهش بگو من تو اونا تنهام امشب دوس دارم بهم توجه كني و پيشم باشي.
    جوري بگو و زبون بريز و خودتو مظلوم نشون بده كه باورش بشه
    اون موقع س كه تو به هدفت رسيدي
    عزيز من با نرفتن فقط تو ضرر ميكني .
    البته تو جمع يه جوري به بقيه بفهمون مثلا اينكه وقتي شما زنگ زدي به اون خانوم براي دعوت من من دستم گير بود ببخشيد دير جواب دادم يه همچين چيزايي .
    بزار خجالت بشه جلو بقيه
    موفق بااااااااااااااشي

    - - - Updated - - -

    سلام عزيزم
    حتما برو و اصلا هم به روي خودت نيار .
    اگه نري تو بد ميشي و سر آغاز مشكلات ديگه برات ميشه
    اگه ميخواي موفق بشي و اونا رو روسياه كني وحرصشونو دراري
    به خودت برس با روي باز
    يه كادوي متوسط هم بگير يه چيز سبك
    برو
    هرو وقتم شورهت اومد حسابي برو بغلش كن. بوسش كن. ازخودت راضيش كن.
    جوري كه بهت توجه كنه
    بهش بگو من تو اونا تنهام امشب دوس دارم بهم توجه كني و پيشم باشي.
    جوري بگو و زبون بريز و خودتو مظلوم نشون بده كه باورش بشه
    اون موقع س كه تو به هدفت رسيدي
    عزيز من با نرفتن فقط تو ضرر ميكني .
    البته تو جمع يه جوري به بقيه بفهمون مثلا اينكه وقتي شما زنگ زدي به اون خانوم براي دعوت من من دستم گير بود ببخشيد دير جواب دادم يه همچين چيزايي .
    بزار خجالت بشه جلو بقيه
    موفق بااااااااااااااشي

  3. 5 کاربر از پست مفید paria_22 تشکرکرده اند .

    del (دوشنبه 17 تیر 92), phoenix (پنجشنبه 13 تیر 92), tamanaye man (شنبه 22 تیر 92), تنها92 (پنجشنبه 13 تیر 92), ساحل75 (پنجشنبه 13 تیر 92)

  4. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 14 بهمن 92 [ 14:02]
    تاریخ عضویت
    1392-4-13
    نوشته ها
    22
    امتیاز
    593
    سطح
    11
    Points: 593, Level: 11
    Level completed: 86%, Points required for next Level: 7
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    2

    تشکرشده 5 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوست عزيز به نظر منم حتما برو چون اين طوري خيلي پيش شو شو عزيز ميشي .

  5. کاربر روبرو از پست مفید پرينازي تشکرکرده است .

    phoenix (پنجشنبه 13 تیر 92)

  6. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 30 فروردین 93 [ 08:22]
    تاریخ عضویت
    1391-8-06
    نوشته ها
    13
    امتیاز
    818
    سطح
    15
    Points: 818, Level: 15
    Level completed: 18%, Points required for next Level: 82
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class500 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    21

    تشکرشده 3 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    مرسی عزیزم
    ولی یه مشکل دیگه هم هست نمخوام با گرفتن اون40-50 تومنی که میخواد واسه پاگشا بده بعدا سرم منتش بمونه
    اول فک کردم بگم که ما هم مثل بقیه واسه تولد دعوت شدیم و پولو ازشون نگیرم ولی چند دقیقه پیش خواهر شوهر بزرگم زنگ زد که حالمو بپرسه آخه اخیرا بدجور آنفولانزا گرفتم
    مثل اینکه اختلافمو با برادر شوهرم فهمیده بود زنگ زد گفت ما تورو از خودمون میدونیم و هرچی بوده گذشته و ازت میخوام باهامون قاطی شی چون با این وضع کار خیلی کم پیش میاد ما دور هم جمع شیم
    من حتی واسه مریضیم بهونه هم واسه نرفتن دارم...

  7. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 29 خرداد 95 [ 18:02]
    تاریخ عضویت
    1392-4-12
    نوشته ها
    102
    امتیاز
    2,946
    سطح
    33
    Points: 2,946, Level: 33
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 104
    Overall activity: 16.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdrive1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    11

    تشکرشده 22 در 10 پست

    Rep Power
    21
    Array
    سلام عزیز دلم بچه ها درست میگن حتما برو ...تازه کلی هم بخودت برس و اصلا کم نیار سعی کن بهت حسابی خوش بگذره اینطوری بیشتر حرصشون درمیاد ومیفهمن با کی طرفن ..از همه مهمتر پیش همسر عزیزت عزیزتر میشی بهر حال بخاطر اون داری این مراسمو میری..خوش بگذره عزیزم.

  8. کاربر روبرو از پست مفید henma تشکرکرده است .

    phoenix (پنجشنبه 13 تیر 92)

  9. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 30 فروردین 93 [ 08:22]
    تاریخ عضویت
    1391-8-06
    نوشته ها
    13
    امتیاز
    818
    سطح
    15
    Points: 818, Level: 15
    Level completed: 18%, Points required for next Level: 82
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class500 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    21

    تشکرشده 3 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    به نظرتون اینکه اون پولو ازشون بگیرم یه بهونه واسه منت گذاشتنشون نمیشه؟آخه جاریم از یک ماه قبل واسه شیرین کردن خودش چندین بار به همه گفته :میخوام واسش یچیز بخرم به نظرتون چی واسش بخرم...
    هنوز نگرفته از این و اون دارم میشنوم دستش درد نکنه و بهم گفته قراره واسه پاشگاشون واسش یه چیز بگیرم و غیره
    از اون هفت خطه هاست موقع برخورد با ما اینجوریه که زنگ میزنه اینجوری حرف بعدجلوبقیه خودشو اینجوری نشون میده

  10. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 22 تیر 92 [ 19:31]
    تاریخ عضویت
    1392-4-11
    نوشته ها
    24
    امتیاز
    69
    سطح
    1
    Points: 69, Level: 1
    Level completed: 38%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    7 days registered
    تشکرها
    7

    تشکرشده 23 در 14 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام .وقتی ایشون حاضر نیستندخودشونو جلو دیگران خراب کنن شما چرا خودتان را خراب کنید.

  11. کاربر روبرو از پست مفید تنها92 تشکرکرده است .

    phoenix (پنجشنبه 13 تیر 92)

  12. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 30 فروردین 93 [ 08:22]
    تاریخ عضویت
    1391-8-06
    نوشته ها
    13
    امتیاز
    818
    سطح
    15
    Points: 818, Level: 15
    Level completed: 18%, Points required for next Level: 82
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class500 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    21

    تشکرشده 3 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    پس میرم فقط امیدوارم اتفاقات بدتری نیوفته
    نمخوام اون هدیه رو ازشون بگیرم اصلا میگم پاگشاچیه دیگه تو این دوره زمونه که دیگه این رسمورسوماو شرایطشون از بین رفته ما مثل همه که اینجان اومدیم تولد و پسرتون و یه دید و بازدید از بقیه که اومدن دور هم جمع شن!
    از اینکه یا مطرح کردن این قضیه بحث پیش بیاد همه طرف جاریم رو بگیرن میترسم به هر حال درسته که با وجود 43سال سن سر به سر من 22ساله میذاره ولی اون 7 سال بیشتر از من تو این خانواده بوده...
    واسم دعا کنید...

  13. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 22 تیر 92 [ 19:31]
    تاریخ عضویت
    1392-4-11
    نوشته ها
    24
    امتیاز
    69
    سطح
    1
    Points: 69, Level: 1
    Level completed: 38%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    7 days registered
    تشکرها
    7

    تشکرشده 23 در 14 پست

    Rep Power
    0
    Array
    به جز این مسالی که اینجا مطرح کردید موضوع دیگه ای هم بود که ناراحتتون کنه؟

    - - - Updated - - -

    شما درست میگید.خوب بهر حال خانواده همسرتون شناخت بهتری نسبت به جاری شما دارن به خاطر همین هم شده شما باید به فکر نشان دادن شخصیت خودتان باشید.هر چی هم شد شما خودتان را خراب نکنید .سعی کنید با دید خوب به مهمانی بروید.سعی کنید از این موقعیت به نفع خودتون استفاده کنید.

    - - - Updated - - -

    کادوی پاگشا هم مهم نیست.بالاخره زمان جبران ان میرسد.شما هم میتوانید به مناسبت تولد فرزندشان به ایشون کادو بدهید درسته در حد کادوی پاگشا نیست ولی بازم فرصت پیش میاید

  14. کاربر روبرو از پست مفید تنها92 تشکرکرده است .

    phoenix (پنجشنبه 13 تیر 92)

  15. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 30 فروردین 93 [ 08:22]
    تاریخ عضویت
    1391-8-06
    نوشته ها
    13
    امتیاز
    818
    سطح
    15
    Points: 818, Level: 15
    Level completed: 18%, Points required for next Level: 82
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class500 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    21

    تشکرشده 3 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنون از اینکه وقت گذاشتید
    بله خیلی مسائل دیگه هم بوده قبل از این موضوعات نامزدی ما رو همین برادر شوهرم یکبار به هم زد و تو مراسم عقد و عروسیمون هم تا پای به هم زدن پیش رفت ولی به خاطر پادر میونی عاقد اتفاقی نیفتاد
    جاریم هم داره خیلی تلاس میکنه تا شوهرمو طرف خودش بکشه همیشه برای حال و احوال کردن بهش زنگ میزنه و اصلا با من صحبت نمیکنه حتی گاهی که به مناسبت های مختلف خونشون تماس گرفتم تا به برادر شوهرم تبریک بگم تا حد امکان سعی میکنه از صحبت من و اون جلوگیری کنه
    حدود دو ماه پیش ما با پدرشوهرو مادر شوهرم مشهد رفته بودیم قرار شد چون پدرشوهرم اینا میخواستن سریع برگردن شهرستان ما سوغاتیشونو برسونیم ولی چون مارو پاگشا نکرده بودن شوهرم گفت خودم روزی که زنداداش نیست سوغاتسشون رو میبرم
    بعدها فهمیدم که مادر شوهرمم به خاطر اینکه اونا مارو هنوز بعد ماه دعوت نکردن دعوا کرده
    ولی جاریم بیکار ننشست زنگ زد بهم و برای تشکر از سوغاتی گفت که دو ماه دیگه تولد پسرمه اگه خونه باشه شمام مثل همه دعوتید اگه نبود هم که هیچی
    حس میکنم با این دعوتش داره تلافی میکنه و میگ اصلا تو مهم نیستی تولد پسرم و در نهایت بودن بقیه مهمه نه شما...!
    اگه بخوام دونه دونه کاراشو بگم خیلی متنم طولانی میشه
    فقط بگم تا قبل عقد خیلی تلاش کردن ذهنیت همه رو به ما بد کنن
    و تا حدودی هم موفق شدن ولی وقتی پدر شوهرو مادرشوهرم فهمیدن که من اونطور که برادرشوهرم میگه بد نیستم ذهنیت اونا به ما و یکمی هم بقیه به ما تغییر کردالبته یکمی چون خانواده تحت تاثیربرادر بزرگن و البته همشون هم نه فقط خواهر کوچیکش
    درواقع جاریم مارو اینجوری دعوت کرده چون میدونسته با رفتنم خودمو کوچیک میکنم و با نرفتنم بقیه باهام بد میشن
    حس خفگی میکنم هیچ راهی جلو پام نیست

    - - - Updated - - -

    کاش میشد آدم میتونست گاهی جلو ارتباطش با بعضی آدم ها رو بگیره
    جاریم 2یا 3 سال از مادرم کوچیکتره ولی چون دیر ازدواج کرده یه بچه 7 ساله داره با اینحال سر به سر منی میذاره که 20 سال ازش کوچکترم
    شوهرم میگه اصلا مهم نیست که اون کیه و چی فکر میکنه و خوشبختانه اصلا اخلاق هاشو قبول نداره مخصوصا نحوه برخورد و لباس پوشیدنش رو
    توی این مدت همسرم به تنهایی تمام خرج عروسی رو تقبل کرد و واسه همین ما خیلی تحت فشار بودیم و تنها کمکی که به ما شد از طرف خوانواده من بود و اصلا برادرش که وضع مالی خوبی داره خم به ابرو نیاورد در حالی که همسرم خیلی وقت ها تو مشکلات مالیشون به دادشون رسیئه بود
    و در نهایت هم من به خاطر وضع مالی شوهرم با تمام مخالفت خانوادم فقط تونستم یه جشن کوچیک تو خونه خودمون بگیرم به جای جشن عقدو عروسی و نامزدی که باعث شد خانواده خودم اصلا چشم دیدن خانواده شوهرم رو نداشته باشن
    ولی با اینحال با همسرم خیلی خوب برخورد میکردن

    با تمام این حرف ها خودشونو به حق میدونن که تو رابطه با همه چیز حتی درس خوندن من دخالت کنن و تیکه بپرونن
    و چون میدونن همسرم همه جوره پشتمه این کاراشون همیشه پشت پردست . وقتی که همسرم پیش من نیست...
    ویرایش توسط phoenix : پنجشنبه 13 تیر 92 در ساعت 14:31


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 01:14 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.