من يه مشكلي دارم كه فكر كنم مقصر اصليش همين زياد اينجا بودنه من ميخوام ازدواج كنم با اقايي كه خيلي دوسش دارم دوسم داره فوق العادست اخلاقاش دوساله ميشناسمش خانواده راضين همجي خوبه اما ميام اينجا رو ميخونم كه با هم خوب بودن بعد خيانت كردن عاشق بودن ءلاق كرفتن از محبت زياد به هم خسته شدن وسواس ميكيرم صبح تاشب دارم به رابطمون فكر ميكنم وهمش بهونه كيري ميكنم اؤ كاه كوه ميسازم همش فكر وخيال باعث ميشه به اونم انتقال بدم ودعوامون شه همش كير الكي ميدم رابطمون خيلي خوب بوده مشكل خاصي با هم نداريم ولي من دارم نبش قبر مشكلاتي كه كم بودن وحل شدن وميكنم واين شده تنش نميدونم جمه فقء ميدونم خيلي خيلي نكرانم نميخوام شكست بخورم اما واقعا جيز بدي تو رابطه مون بيدا نميكنم اما بازم نكرانم وحساس شدم همش فكر ميكنم به خاطره دوسال اشنايي نكنه خودمو بدبخت كنم جه جيزايي رو بايد بررسي كنم ؟؟؟كمكم كنيد درست اينجا بررسي كنم وبعد خيالم راحت شه
علاقه مندی ها (Bookmarks)