به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 7 , از مجموع 7
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 05 تیر 92 [ 19:01]
    تاریخ عضویت
    1392-4-05
    نوشته ها
    2
    امتیاز
    10
    سطح
    1
    Points: 10, Level: 1
    Level completed: 19%, Points required for next Level: 40
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    Unhappy نمی دونم باید چیکار کنم!

    سلام
    من یه پسر 20 ساله هستم که اواخر تابستان گذشته با خانومی در فضای مجازی (داخل یک سایت) آشنا شدم.
    اول خیلی از اخلاق و رفتارش توی اون سایت خوشم اومد و کم کم یه علاقه ی کوچکی درونم به وجود اومد.
    خیلی اتفاقی با گفتن جمله ای که تصمیم نداشتم متوجه شد من بهش علاقه دارم.
    نه من و نه اون آدمایی نبودیم که اهل رابطه ی قبل ازدواج باشیم.
    من می گفتم بیا خودمون دو تا سعی کنیم همدیگه رو بشناسیم و بعد به خونواده ها بگیم.
    اون خیلی اصرار داشت که به خونوادم بگم و زیر نظر اونا با هم بیشتر آشنا بشیم ولی من می دونستم اگه الان به مادرم بگم به شدت مخالفت می کنه. مخصوصاً به خاطر نحوه ی آشناییمون.
    در هر صورت من نگفتم و اون به مادرش گفت. مادرش هم خیلی اصرار کردن که اصلاً رابطه نداشته باشید و سعی کنید دورادور یه کم همدیگه رو بشناسید.
    من رفتم دانشگاهشون و برای اولین بار از نزدیک همدیگه رو دیدیم. من خوشم اومد. اونم همینطور.
    هر چند اون خیــلــــی عذاب وجدان داشت.
    در حالی که یه کم بحث و اینا می کردیم که چند هفته طول کشید اون هم به من علاقمند شد.
    ما نا خواسته وارد رابطه شدیم و خیلی به هم علاقمند بودیم.
    من به شخصه خیلی امتحانش کردم و سعی کردم بفهمم چجور آدمیه و به درد من میخوره یا نه. و انصافاً به نظرم خیلی آدم خوبیه. شرایطی که من مد نظرم بود رو هم خیلی داره.
    توی این مدت بار ها شده توی مشکلات اون برای من ناراحته و سعی می کنه منو خوشحال کنه و کاری که من میخوام بکنیم و من هم همینطور در قبال اون.
    ما قرار گذاشتیم که تا 2 سال همینطور با هم رابطه داشته باشیم (به صورت کنترل شده) و بعد من به خونوادم بگم.

    تو این مدت خیلی همیشه عذاب وجدان داشت که اگه نشه خیلی بد میشه و خیلی ناراحت بود که اگه نشه نمی تونه بعد من با کسی باشه.

    از شرایطمون بگم که من دانشجوی دانشگاه آزاد هستم و اون دانشجوی دانشگاه دولتی. اون مال شهر ما نیست و توی یه شهر کوچک که حدود یک و نیم ساعت با شهر ما فاصله داره زندگی می کنه. سه ماه از من بزرگتره. سطح مالیمون تقریباً به هم میخوره ولی خوانواده ی اون خیلی به ظواهر مثل خونه و ماشین و اینا اهمیت نمی دن.
    فرهنگامون هم تقریباً نزدیکه.
    من سربازی نرفتم ولی ممکنه بتونم یه جوری کمش کنم. رشته م هم جوری هست که کار کردن همزمان با سربازی برام مقدوره.
    از نظر مالی هم اگر پدرم موافق باشن با ازدواج من قطعاً حمایت همه جانبه می کنن و خودمم تازه مشغول به کار شدم.

    توی این مدتی که رابطه مون پیش میرفت نگران و نگران تر میشد. تا قرار شد من به بهانه ی یه کلاس برم دانشگاهشون و از این طریق هم کلاسی بشیم و به مادرم آروم آروم بگم.
    همین اتفاق هم افتاد و منم آروم آروم گفتم که یه دختری هست و خوبه و یه تحقیقاتی کردم و...
    ولی مادرم خیلی به سنش گیر داد که خیلی بده که هم سن باشید(هنوز نمی دونن بزرگتره). ولی رشته و دانشگاه و چیزایی که تعریف می کردم رو می پسندید. تا جایی که گفت ممکنه اصلاً اون تو رو نخواد.

    حالا صبر این خانوم تموم شده و خیلی می ترسه از آینده که اگه نشه چی میشه و خیلی بد میشه و... و برای همین خیلی اصرار داره که من بگم به مادرم که ازش خوشم اومده و یه کاری بکنن برام.
    ولی می ترسیم که بگیم و مخالفت بشه و بدون تحقیق خاصی و از روی ظاهر قضیه مخالفت کنن.

    از اون طرف هم پدر این خانوم قصد دارن کم کم شوهرش بدن و دارن تحقیق می کنن درباره ی خواستگار ها و از یکیشون هم خوششون اومده.
    مادرشم برای من پیغام داده سریع تکلیفمو مشخص کنم.

    حالا به نظر شما من چیکار کنم؟
    خواهشاً نگین که بی خیالش شم و اینا احساسات بچگانس چون واقعاً می دونم که نیست. من خیلی از مقالات همین سایت رو خوندم و انصافاً فک نمی کنم با احساس تصمیم گرفته باشم.

    خواهشاً زودتر کمک کنید.

  2. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 08 تیر 98 [ 05:40]
    تاریخ عضویت
    1389-9-30
    نوشته ها
    1,362
    امتیاز
    19,687
    سطح
    88
    Points: 19,687, Level: 88
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 163
    Overall activity: 25.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger Second Class1000 Experience PointsVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    7,910

    تشکرشده 7,657 در 1,487 پست

    Rep Power
    151
    Array
    سلام دوست عزیز

    من هیچ کاری به این ندارم که آشنایی شما چه جوری صورت گرفته و تا الان چه جوری پیش رفته.
    در این زمینه خودت و خود دختر خانم باید حواساتون جمع باشه.

    بعضی وقتا دختر و پسر به هر دری میزنن تا ازدواج کنن و بعد ازدواج تازه یادشون میفته که قبلاً یادشون رفته بود که طرفشون رو بشناسن!!!!!

    پس اول از همه معیارهای خودت رو چک کن. معیار هم چیزی نیست که بر اساس ایشون گذاشته بشه. چیزیه که از قبل در ذهنیت هر کسی وجود داره. بی تعارف این خانم رو باید با خط کش معیارهای خودت بسنجی.


    ولی می ترسیم که بگیم و مخالفت بشه و بدون تحقیق خاصی و از روی ظاهر قضیه مخالفت کنن.
    مرگ یکبار، شیون هم یکبار
    بالاخره که چی؟
    باید بالاخره خانواده ها در جریان باشن. اگه قراره قبول نکنن همون بهتر که الان این موضوع رو متوجه بشید

    ضمن اینکه شما داری بدترین حالت ممکن رو میبینی
    شاید هم قبول کردن و اومدن و همه چیز بخوبی پیش رفت.

    به نظرم، هر اتفاقی بیفته بهتر از این وضعیت استرس بار و پر از خطای الان هست.


    راستی سن دختر خانم رو نگفتی.



    تیتر تاپیکت رو هم عوض کن لطفا
    از زندگی چه می خواهی که در خدایی ِخدا، آنرا نمیابی؟
    ویرایش توسط دختر مهربون : چهارشنبه 05 تیر 92 در ساعت 16:09

  3. 4 کاربر از پست مفید دختر مهربون تشکرکرده اند .

    faghat-KHODA (چهارشنبه 05 تیر 92), shervin (پنجشنبه 06 تیر 92), ویدا@ (چهارشنبه 05 تیر 92), شیدا. (چهارشنبه 05 تیر 92)

  4. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 05 آذر 92 [ 23:00]
    تاریخ عضویت
    1392-1-08
    نوشته ها
    127
    امتیاز
    791
    سطح
    14
    Points: 791, Level: 14
    Level completed: 91%, Points required for next Level: 9
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    47

    تشکرشده 202 در 83 پست

    Rep Power
    24
    Array
    کافیه ترستون رو بذارید کنار و به صورت جدی با خانواده برید خواستگاری یه مدتی مثلا دو سال نامزد بمونید و نشون کرده و بعد که شرایطتون جور شد عقد کنید ..

  5. 3 کاربر از پست مفید hamrahi تشکرکرده اند .

    faghat-KHODA (چهارشنبه 05 تیر 92), ویدا@ (چهارشنبه 05 تیر 92), شیدا. (چهارشنبه 05 تیر 92)

  6. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 05 تیر 92 [ 19:01]
    تاریخ عضویت
    1392-4-05
    نوشته ها
    2
    امتیاز
    10
    سطح
    1
    Points: 10, Level: 1
    Level completed: 19%, Points required for next Level: 40
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    مرسی ازتون که نظر دادین
    گفتم که اون سه ماه از من بزرگ تره.
    آخه مشکل من اینه می دونم خوانوادم خیلی گیر میدن. مثلاً به سن من، سن اون که از من سه ماه بزرگتره، به این که شهرش دوره و یا ممکنه خونوادش تفاوت فرهنگی داشته باشن.
    نمی دونم ممکنه مثلاً چند وقت دیگه یه سری این مشکلات حل بشه با گذشت زمان
    یا بتونم آروم آروم بگم که واکنش بدی نشون ندن.

  7. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 11 مرداد 96 [ 23:40]
    تاریخ عضویت
    1392-3-09
    محل سکونت
    گیلان
    نوشته ها
    294
    امتیاز
    4,808
    سطح
    44
    Points: 4,808, Level: 44
    Level completed: 29%, Points required for next Level: 142
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    1,335

    تشکرشده 839 در 268 پست

    حالت من
    Narahat
    Rep Power
    40
    Array
    سلام

    در مورد تفاوت سنی(با فرض اینکه شما کاملا همسن باشید) فکر کنم کارشناسان مربوط به مسائل ازدواج معتقدن که یه دختره 20 ساله بهتره با شخصی با تفاوت سنی تقریبا 5 یا 6 سال ازدواج کنه.(به خاطر بلوغ عقلی که در خانمها زودتر شکل می گیره)

    نحوه اشنایی گرچه میتونه مهم باشه(چون هنوز شیوه اینترنتی در کشور ما مقبولیت لازم رو نداره) اما مهمتر نحوه شناخت پیدا کردنه،که اگه پنهانی باشه خیلی نمیتونه کامل و اصولی باشه.چون پرده ای به نام احساسات جلوی چشم جفتتون رو می گیره.


    اختلاف شهراتون هم خیلی زیاد نیست.تقریبا یک و نیم ساعت که فاتصله ای نیست.چیزایه به مراتب مهمتری هست که باید بهشون دقت کنید.شما موانعی مثل کار و سربازی رو در پیش دارید.


    در نهایت شما باید این موضوع رو با خونوادتون مطرح کنید.پس زودتر به اونها بگید.قطعا کمکهای به مراتب بهتری نسبت به بچه های تالار می کنن.قطعا کسی به اندازه اونها خیر وصلاحتون رو نمیخواد و شما رو نمیشناسه.این شمایید که با رفتارهاتون باید بهشون ثابت کنید که توانایی شروع یک زندگی رو با شرایط موجود دارید.


    ان شاءالله بهترین تصمیم رو بگیرید.


    فقط خدا

  8. 3 کاربر از پست مفید faghat-KHODA تشکرکرده اند .

    shervin (پنجشنبه 06 تیر 92), ویدا@ (چهارشنبه 05 تیر 92), شیدا. (چهارشنبه 05 تیر 92)

  9. #6
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 16 اردیبهشت 94 [ 09:58]
    تاریخ عضویت
    1389-9-28
    محل سکونت
    ایران_شیراز
    نوشته ها
    3,166
    امتیاز
    21,370
    سطح
    92
    Points: 21,370, Level: 92
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 980
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassOverdrive1000 Experience Points10000 Experience Points
    تشکرها
    14,388

    تشکرشده 15,106 در 3,401 پست

    حالت من
    Shad
    Rep Power
    338
    Array
    سلام دوست عزیز

    شاید نگرانی شما برای مخالفت خانواده منطقی باشه.

    با توجه به سن و مشکل سربازی و کار و نداشتن شرایط ازدواج و احتمال مخالفت خانواده گزینه منطقی و عاقلانه قطع دوستی هست.

    لطفا تاپیک زیر رو هم مطالعه کنید.

    http://www.hamdardi.net/thread-3528.html

    O.o°•♥خـــٌـدایــا راز دل با تــو چـہ گویَـم ڪِہ تــو خــود راز دِلــــی ♥•°o.O


    http://gifportal.ru/data/smiles/cveta-674.gif

  10. 3 کاربر از پست مفید ویدا@ تشکرکرده اند .

    faghat-KHODA (چهارشنبه 05 تیر 92), shervin (پنجشنبه 06 تیر 92), شیدا. (چهارشنبه 05 تیر 92)

  11. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 21 دی 93 [ 23:45]
    تاریخ عضویت
    1391-5-23
    نوشته ها
    535
    امتیاز
    3,418
    سطح
    36
    Points: 3,418, Level: 36
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 82
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    573

    تشکرشده 935 در 360 پست

    Rep Power
    65
    Array
    اینکه شماازمخالفت خانوادتون میترسیدامرطبیعیه چون شروع هرکاری یه سری ترس ودلهره های خاص خودش رو داره پس ترس روکناربذاریدوحرف دلتون روبه خانواده بگیدهم خودتون ازبلاتکلیفی درمیادهم دخترخانم
    احتمال مخالفت وموافقت رودرنظربگیریدچون باتوجه به اینکه شماسربازی نرفتیدوفعلامیشه گفت بیکاریدشایدمخالفت کنندازطرف دیگه هم به خاطراینکه زودتربه سروسامان برسیدممکنه موافق باشند
    ولی خیلی ازخانواده هاهستندکه بااینکه پسرشون کارداره سربازی رفته سنش ازسی به بالاست بادخترخانم رابطه داره بازم مخالفت میکنند هی امروزوفردامیکنندحالاچی بشه نمیدونم

  12. کاربر روبرو از پست مفید roseflower تشکرکرده است .

    شیدا. (چهارشنبه 05 تیر 92)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 02:31 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.