اینقدر اینجا اومدم مشکلاتمو گفتم و احساس میکنم مشکلاتم زیاده که روم نمیشه دیگه مشکلمو مطرح کنم..من با نامزدم خیلی مشکل دارم..2 تا تاپیک قبلا ایجاد کردم..تو یکیش در مورد عصبی بودن نامزدم صحبت کردم...قبلا هم گفتم..تو 5 ساله با نامزدم فعلیم رابطه داشتم..همسنیم..این اقا سالهای اول رابطه خیلی آروم و صبور و مودب بود..حدودا 2.3 سال اول..ولی من نه..خیلی عصبی..بد دل..بد بهن و پرخاشگر..تو اون چند سال از هیچ بی احترامی دریغ نکردم..از راه دور پا میشد میومد اینجا کم محلیش میکردم ..خلاصه رابطه پر تنشی داشتیم...اون چند سال اول سعی میکرد رابطه رو مهار کنه...گذشت تا یهو تغییر رویه داد..یهو سرد شد و پیداش نمیشد..گوشه کنار میفهمیدم از رو لجبازی سر خودشو گرم کرده..بعد از مدتها به حرف اومد گفت هنوز دوست دارم اما از بس بهم بدی کردی و آزارم دادی دیگه نمیتونم باهات خوب باشم..جبهه میگرفت و پرخاشگری میکرد...خلاصه استارت پرخاشگریاش اینجا بود.اونجا بود که من نه بخاطر اون بلکه بخاطر خودم یه تغییر اساسی تو اخلاقم دادم..بیشتر سعی کردم خودمو کنترل کنم و سعی کردم از تنش دور باشم..مشکلی که الان دارم اینه که ما 3 ماهه نامزد شدیم..اما احساس میکنم اخلاقاش خطرناکه..دنبال بهانه میگرده گیر بده و دعوا راه بندازه..یه نمونه از گیراشو تو تاپیک 2 روی آدم نوشتم..ببینید نامزد من تعصبیه..رو حجاب حساسه..2 مورد از کارائی که کرده رو تعریف میکنم ..چند وقت پیش میخواستین با خانواده بریم سفر...تو سفر قبلب که رفته بودیم به همون مقصد و من هنوز نامزد نبودم همکار مادرم منو واسه پسرش خواستگاری کرد..اینو نامزدم فهمیده بود..وقتی فهمید میخوایم بریم سفر یهو عصبی شد و حرفائی از دهنش در اومد که من شوکه شدم..حرفائی با طعنه و توهین..خلاصه کارو به جائی کشوند که دعوا بشدت بالا گرفت ..متاسفانه یه اخلاق بد دیگه ای که داره اینه که تا یه چیزی میشه از رو عصبانیت به خانواده ها زنگ میزنه!!1 بارها هم تذکر دادم بهش اما فایده نداشته...خلاصه بخاطر کاری که اصلا اشتباه نبوده اون دعوا رو راه انداخت و اون حرکاتو کرد..خیلی تلاش کرد از دلم در بیاره و خلاصه راضی شدم بهش یه فرصت دیگع بدم..چن شب پیش ما با خانواده رفتیم جشن یکی از اقوام که اتفاقا مختلط بود..این آقا تو خانوادشون همپین جشنائی نداشتن..وقتی خواستم برم..خیلییی سعی کرد جلو خودشو بگیره...اما از رو حرکاتش فهمیدم که خیلی راضی نیست که من دارم میرم اونجا اونم با خانوادم!!1 خلاصه من ازش خواستم دیگه تمام کنیم..اما وقتی دید اوضاع داره بالا میگیره گفت من اصلا منظورم این نبوده که نری..تو اشتباه برداشت کردی!!! موردای زیادی بوده به همین منوال...که وقتی چیزی باب میلش نیست عصبی میشه و وقتی عصبی میشه هر حرفی میزنه و اوقات تلخی درست میکنه و البته خانواده ها رو هم در جریان میذاره!!!از طرفی منم اصلا آدم آرومی نیستم..دعوائی پیش بیاد منم بهش دامن میزنم بهش که میگم میگه تو هم گیر زیاد به من میدی..درسته حق داره..اما اگه گیرای من الکیه..گیرای اون زننده اس.. چند روزه واقعا به فکر افتادم..این آقائی که تو نامزدی این رفتارارو میکنه بعد از ازدواج احتمالا بدتر میشه...میترسم با این تفاسیر پس فردا حتی نخواد بذاره پیش خانوادم برم اینی که الان بخوام باهاشون برم جائی میترسه(فکر میکنم میترسه خواستگار بهتری واسم پیدا شه و نامزدیمو کنسل کنم) پسر خوبیه...کاریه..نجیبه...اما این مشکلات بشدت فکرمو مشغول کرده..هم اینکه تفاوت فرهنگی داریم و هم اینکاراش.. دوسش دارم..خیلی به هم وابسته ایم..اونم همینطور..وقتی عصبانی میشه اونکارارو میکنه اما بعد از یه ساعت آروم میشه ولی دیگه واسه من فایده نداره..چون عصبانی شده و حرفاشو زده و من ناراحت شدم..دلجوئیشم دیگه به درد من نمیخوره..لازمه بگم این اتفاقاتم زیاد میفته تو رابطمون..یا من میپیچم به پر و پای اون..یا اون این گیرای مسخره رو میده و باعث اوقات تلخی میشه..هفته ای چند بار تقریبا..جای اینکه بهتر بشه..بدترم شده بنظر شما بعد از این مدت و اینکارائی که کرده دیگه راهی هست؟این مشکلات خیلی خطرناکه؟حل نمیشن بعد؟کاری میشه کرد واسه حل کردنشون؟باید تمام کنم این رابطه رو؟کمکم کنید :(
علاقه مندی ها (Bookmarks)