سلام دوستان
من 15 ماهه عروسی کردم
فهمیدم شوهرم با همکلاسیش دوسته و از سر کار و روزایی که من خونه نیستم باهاش صحبت میکنه
دو بار هم میدونم باهاش بیرون رفته
بقیش رو نمیدونم
میخوام طلاق بگیرم
دارم دیوونه میشم
تو رو خدا کمک کنید
ممنون
تشکرشده 56 در 32 پست
سلام دوستان
من 15 ماهه عروسی کردم
فهمیدم شوهرم با همکلاسیش دوسته و از سر کار و روزایی که من خونه نیستم باهاش صحبت میکنه
دو بار هم میدونم باهاش بیرون رفته
بقیش رو نمیدونم
میخوام طلاق بگیرم
دارم دیوونه میشم
تو رو خدا کمک کنید
ممنون
تشکرشده 1,334 در 350 پست
سلام دوستم
یه کم صبر کن لطفا
از خودت و همسرت بگو...چند سالتونه؟چه جوری آشنا شدین؟
شاید با اون خانوم صحبت کاری داشتن....لطفا کامل و با جزئیات تعریف کن
فعلا به همسرت چیزی نگو تا بدونی باید چی کار کنی
دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت
دائما یکسان نباشد حال دوران غم مخور[size=medium][/size]
asemani (سه شنبه 04 تیر 92), maryamhasani (سه شنبه 04 تیر 92)
تشکرشده 1,881 در 749 پست
سلام عزیزم. اگه میخوای طلاق بگیری اشتباهی اومدی اینجا.
اما اگه میخوای بایستی و بجنگی و زندگیت رو حفظ کنی ، خوش اومدی
خب ! اول اینکه درخواست بده نام کاربریتو عوض کنن. چون اسم و فامیلیه . مطالب این انجمن هم عمومیه و تو موتورهای جستجو میشه پیداش کرد. خدای نکرده با گفتن جزییات بیشتر بعدا برات باعث دردسر نشه .
خب حالا یه مقداری بیشتر توضیح بده
تو و شوهرت چند سالتونه ؟ تحصیلاتتون چقدره ؟
چطوری با هم آشنا شدید ؟
چطوری متوجه شدی که با همکلاسیش دوسته ؟
آیا الان می دونه که تو می دونی یا نه ؟
اگر بله ، عکس العملش چی بوده ؟
رفتارات تو خونه چطوره ؟ آیا با شوهرت مشکل داشتین از قبل ؟
آیا اخلاقهاتون با هم می سازه ؟
آیا قبل از ازدواج ، در مورد شوهرت چیزی می دونی ؟
این رابطه به نظرت چقدر جدیه ؟
حتما به این سوالا جواب بده و نگران نباش.
- - - Updated - - -
پستم با پست شوکای عزیز همزمان شد
maryamhasani (سه شنبه 04 تیر 92), شوکا (سه شنبه 04 تیر 92)
تشکرشده 56 در 32 پست
27 سالمه دانشجوی دکترا
شوهرم 36 سال و ارشد
تو شرکت شوهرم باهم اشنا شدیم
من اونجا برای انجام یه پروژه رفته بودم
پیامکهاشو دیدم
پیامک زده بود که چرا دختره دیر به دیر میاد تهران و مثلا بهش گفته بود که تنهاست و از دختره خواسته بود بهش زنگ بزنه و از این حرفها
به شوهرم گفتم چون طاقت نداشتم دیگه
کاملا مشخصه برام که باهاش هست
نمیدونم باید چیکار کنم
قبلش هم سر یک موضوعی 15 روز باهام حرف نزده بود و واقعا عذابم داده بود
ولی با این حال از طلاق میترسم
از طرف دیگه هم نمیخوام با یه مرد خائن زندگی کنم
چون هیچوقت نمیتونم این موضوع رو فراموش کنم
تشکرشده 1,334 در 350 پست
وقتی بهش گفتی چه واکنشی نشون داد؟
سر چه موضوعی 15 روز با هم حرف نزدین؟بعدش اون اومد واسه آشتی یا خودت رفتی؟
بعدش هم این قدر به طلاق فکر نکن...یه چرخی بزن تو تالار و تاپیک ها رو بخون...میبینی که هنوز خیلی زوده واسه طلاق فکر کردن...باید ببینی چی باعث شده که این طوری شه و هوشمندانه نذاری بدتر شه و زندگیت رو بسازی
دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت
دائما یکسان نباشد حال دوران غم مخور[size=medium][/size]
maryamhasani (سه شنبه 04 تیر 92)
تشکرشده 56 در 32 پست
هیچ حرفی برای گفتن نداشت
و بعد یکروز با دلایلی که هیچ ادمی نمیتونه قبول کنه گفت که خبری نیست
مثلا میگفت ایشون رفته امریکا میخوام ازش در مورد زبان بپرسم
البته من مطمئن هستم این خانم اصلا در حد این حرفها نیستن
بعد خود من اونقدر زبانم خوب هست که لازم نباشه ایشون بره از یکی دیگه بپرسه
اگر هم بخواد بپرسه تو دور و اطافمون به اندازه کافی ادم هست در این زمینه
یا مثلا گفتم چرا بهش اس دادی گفتی من تنهام شب بهم زنگ بزن یا چرا گفتی دیر به دیر میایی تهران؟ جوابش این بود که میخوام ازش جزوه بگیرم(شوهرم دو ساله درسش تموم شده)
اون خانم تو یکی از شهرهای جنوبی هست
بهش گفتم اگه راست میگی شمارشو بده تا من باهاش صحبت کنم ولی زیر بار نرفت
ما کلا زیاد با هم مشکل داریم و دعوا میکنیم
ایشون ادم رفیق بازی هست
من هفته ای یک شب خونه نیستم چون تو شهر دیگه تدریس دارم و باید برم
ایشون اون شبها دوستاش رو می اورد و حتی گاهی اوقات به من نمیگفت
میدونم خیلی مسخرست اما اینبار هم سر ترافیک جاده تهران-کرج دعوا افتادیم
تقریبا همیشه دعوا که میشه من میرم اشتی میکنم چون ایشون انقدر کینه ای هست که اگه یک ماه هم سراغش نرم اشتی نمیکنه
ولی بار اخر بهش گفته بودم که ازت طلاق میخوام و دیگه تحمل رفتارتو ندارم و چون دید قضیه جدیه خودش اومد سراغم
معمولا همه چیز رو ازم قایم میکنه ولی خوب منم معمولا به هر طریقی شده سعی میکنم بفهمم چه خبره
البته چند ماه پیش هم چند تا پیامک به یه همکلاسی دیگش زده بود که با اعتراض های من و دخالت پدر مادرم قضیه تموم شد
ایشون مدام ادعای دوست داشتن منو میکنه ولی متاسفانه رفتارش چیز دیگه رو نشون میده
پدر مادر من تهران نیستن و من همیشه به خاطر عدم محبت ایشون تحت عذاب بودم و چون مجبورم به خاطر کارم تهران بمونم تنهایی برام عذاب اورترین مسئله دنیا شده و احساس میکنم ایشون از این موضوع کاملا سوئ استفاده میکنه
تشکرشده 4 در 3 پست
عزیزم شما که تحصیل کرده اید چرا اینجوری زود تسلیم میشوید
از خوبی های همسرت بگو حتما انقدر خوب بوده که شما انتخابش کردید
اوایل زندگی اختلاف سلیقه ها اگه مدیریت نشود ریشه دار میشه اما تا انجا که من میدانم تا وقتی مردی نسبت به همسرش ابراز علاقه میکند حتی ظاهری امکان حل مشکلات وجود داراد
برای مدتی از چیزهایی که اذیتت میکنه مثل گوشی و ....دوری کن تا ارامشت برگردد
maryamhasani (چهارشنبه 05 تیر 92), شوکا (چهارشنبه 05 تیر 92)
تشکرشده 14 در 8 پست
مسله ی شما یکم خاصه
پیش یه مشاوره برین
اگه همسرتون اومدخوبه ولی اگه نیومد طبیعیه اگه نیومد خودتون حتما برین
اینجا کمک خاصی بهتون نمیتونن بکنن
حتما پیش یه مشاور متخصص برین
maryamhasani (چهارشنبه 05 تیر 92)
تشکرشده 1,881 در 749 پست
این خیلی خوبه که همسرت خواسته انکار کنه . مثل بعضی از مردا بود که می گفت آره دوست دخترمه. به تو هم ربطی نداره خوب بود ؟
معلومه که زندگیشو دوس داره که این رو گفته .
پس تو هم دیگه به روش نیار . نذار قبح این عمل بریزه و روتون تو این جور چیزا به هم باز بشه . این خیلی مهمه .
ضمنا من اثری از خیانت فعلا تو حرفات ندیدم. شاید یه دو بار باهاش بیرون رفته باشه . اما خیانت وقتیه که اونو دوس داشته باشه . وقتیه که به تو بی توجه بشه به خاطر اون. کارش رو تایید نمی کنم. اما علت رو در درون خودت پیدا کن.
چقدر برای شوهرت وقت میذاری؟
چقدر لحظات عاشقانه دارید ؟
چقدر تماس تلفنی و اس ام اس و .... وقتی میری مسافرت دارید ؟
چقدر بهش توجه داری ؟
به دنبال ایرادای رفتاری خودت باش. ببین چه چیزهایی باعث شده با همسرت مشکل داشته باشی ؟
باید مشکلات زندگیت رو حل کنی.
maryamhasani (چهارشنبه 05 تیر 92),tamanaye man(سه شنبه 04 تیر 92), شیدا. (چهارشنبه 05 تیر 92), شوکا (چهارشنبه 05 تیر 92)
تشکرشده 56 در 32 پست
با تشکر از راهنمایی همه دوستان
باور کنید من میخوام فراموش کنم ولی هر لحظه که یاد پیامکهایی که داده میفته تمام تنم شروع به لرزیدن میکنه و چیزی که اعصابمو بیشتر خرد میکنه که ایشون اصلا زیر بار نمیره و نمیگه که رابطش اشتباه بوده
واقعا نمیتونم دیگه بهش اعتماد کنم
چند بار شده بود که دروغهاش لو رفته بود ولی خوب مسائل مهمی نبود
ولی احساس میکنم از این به بعد باید به عنوان یه زن ذلیل بشینم تو خونه و بدبختی بکشم
ما قبل ازدواج هم پیش مشاور رفتیم و نظر مشاور هم این بود که از نظر اخلاقی اصلا بهم نمیخورید
ولی چون علاقمون زیاد بود ازدواج کردیم
نمیدونم شاید علاقه نبوده یه هیجان خاص بوده
حال هم اصلا نمیتونم به خودم بقبولونم منی که سر سوزنی تو زندگیم کج نرفتم چر شوهرم باید با زن دیگه رابطه داشته باشه فقط به بهونه زبان
به نظر شما منطقیه ادم تو تهران، تو یه شرکت خوب که دور و کنارش ادم خارج رفته و تحصیلکرده زیاده بره از خانمی که سابقه طلاق داشته و تو یه شهر کوچک زندگی میکنه کمک زبان بگیره؟
نمیدونم چرا احساس میکنه من اینقدر احمقم که اینارو باور میکنم
ایشون تو این 2 سال که از عقدمون میگذره تا حالا به من نگفته بود که هر چی تو بگی ولی تو پیامکهاش به این خانم مدام گفته هرچی شما بگی
به خدا خیلی سخته برام
پدر مادرم هم فهمیدن و مدام میگن به خاطر ابروت باهاش زندگی کن ولی من واقعا نمیتونم شرایط رو تحمل کنم
یکی از دلایلی که مطینم رابطش با این خانم صمیمی هست اینه که قبلا هم پیامک به ایشون میداد ولی لحنش کاملا فرق داشت
کمکم کنید
من 10 روز دیگه دفاع پروژه دارم، ولی دیگه نمیتونم هیچ کاری کنم، هر لحظه حالم بدتر میشه.
راستی یادم رفت بگم ما دعوا و بحث زیاد داریم باهم ولی همیشه بعد از دعوا جفتمون اعتراف میکینیم که همدیگرو دوست داریم
پیامک هم زیاد میدیم
روزی چندبار هم صحبت میکنیم
ولی خیلی اختلاف نظر داریم
از نظر زمان با هم بودن هم ایشون شبها حدود 9 میان خونه به خاطر کارشون
مسافرت هم بسته به مشغله کاری میریم
دوستان یه سوالی دارم، اگه ایشون از کارش مطمئنه و میگه خبری نیست، چرا نمیذاره دوباره پیامکهاشو ببینم؟ یا مثلا میگم شماره اون خانم رو بده تا من مطمین بشم نمیده؟
یه نکته دیگه هم این که این خانم یه بار طلاق گرفتن (اینو همسرم دیشب تو حرفهاش گفت و البته امار کامل خانواده ایشون را داشت)
مثلا میگه داداشش استاد دانشگاهه میتونه برامون کار انجام بده(جالب که بنده خودم هم مدرس دانشگاهم اما ایشون باید از برادر این خانم کمک بگیرن)
از نظر من حرفهاش اصلا منطقی نیست
خواهش میکنم کمکم کنید
چکار کنم مطمین بشم قضیه چیه؟
و چطور میتونم ادبش کنم؟
ببخشید میگم ادبش کنم ولی به نظرم با یه مردی که هیچی براش کم نذاشتی و رفته سراغ یکی دیگه باید این کار رو کرد.
کمکم کنید
ممنون
ویرایش توسط maryamhasani : چهارشنبه 05 تیر 92 در ساعت 08:20
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)