به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 20
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 03 اردیبهشت 99 [ 12:38]
    تاریخ عضویت
    1391-4-13
    نوشته ها
    357
    امتیاز
    11,898
    سطح
    71
    Points: 11,898, Level: 71
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 152
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    387

    تشکرشده 325 در 143 پست

    Rep Power
    47
    Array

    New 2 دیگه از شوهرم متنفرم.خیلی بد شده.منم بدتر از اون

    سلام به همه
    عید بزرگی رو که پشت سر گذاشتیم به همتون تبریک میگم
    نمیدونم از کجا شروع کنم.همسرم بسیار سرد و بی تفاوت شده نسبت به من
    منته همه چی رو سرم میزاره
    دیگه اصلا ناراحتیم براش مهم نیست
    چندروز پیش یکی از فامیلای دورشون تصادف کرد و اون منو شب تا صبح تنها گذاشت و رفت بیمارستان در صورتی که اصلا نیازی به رفتنش نداشتند
    وقتی هم برگشت خابید و اصلا توجه نکرد رفتم باهاش حرف زنم اما بدجور جواب داد و همش داد زد
    خیلی بهم ریخته بودم.اصلا دسته خودم نبود اصلا.نمیدونم چی شد که یه لگد محکم زدم به یه گلدون بزرگ و افتاد و شکست و فکر میکنم پای من هم شکست.بعد از5 روز هنوز خونریزی داره و وحشتناک درد میکنه.حاضر نیست منو ببره دکتر و فقط و فقط برای لجبازی با من همش این چندروز مهمون دعوت میکنه و من با این حالم باید پذیرایی و آشپزی کنم
    چندشبه کنارش نمیخابم و اون هیچ اهمیتی نمیده
    من اصلا غر نمیزنم اما مدام میگه غرغر میکنی
    دیگه رابطه جنسی هم نداریم و خیلی خیلی کم شده
    هیچ کششی به سمتش ندارم و ائنم همیطور
    بنظرتون این آخر خط نیست؟من چیکار کنم الان؟
    نمیخام درخواست طلاق از طرف من باشه
    دارم عذاب میکشم
    خیلی پشیمونم
    ویرایش توسط شارلوت : سه شنبه 04 تیر 92 در ساعت 14:59

  2. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 03 مهر 94 [ 16:31]
    تاریخ عضویت
    1391-10-27
    نوشته ها
    991
    امتیاز
    7,073
    سطح
    55
    Points: 7,073, Level: 55
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 77
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    2,771

    تشکرشده 1,881 در 749 پست

    Rep Power
    112
    Array
    سلام شارلوت جان . ساعت کاریش چی شد ؟
    کمتر شد ؟ عادت کرده به این مسیر و ساعت کار ؟

  3. کاربر روبرو از پست مفید asemani تشکرکرده است .

    شارلوت (سه شنبه 04 تیر 92)

  4. #3
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 03 اردیبهشت 99 [ 12:38]
    تاریخ عضویت
    1391-4-13
    نوشته ها
    357
    امتیاز
    11,898
    سطح
    71
    Points: 11,898, Level: 71
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 152
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    387

    تشکرشده 325 در 143 پست

    Rep Power
    47
    Array
    نه عزیزم ساعت کاریش همونه و روز به روز کارش سنگینتر میشه.
    میگه این با کارگری فرقی نداره و غر میزنه همش اما مجبوره چون کار نیست و مدرک هم نداره

  5. #4
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 03 مهر 94 [ 16:31]
    تاریخ عضویت
    1391-10-27
    نوشته ها
    991
    امتیاز
    7,073
    سطح
    55
    Points: 7,073, Level: 55
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 77
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    2,771

    تشکرشده 1,881 در 749 پست

    Rep Power
    112
    Array
    خب دختر خوب به اون به خاطر کارش ناراحته . ایشالا کم کم عادت می کنه .
    اولین کاری که می کنی پامیشی میری دکتر :mad:
    وقتی تو به سلامتی خودت اهمیت نمیدی ، انتظار داری اون اهمیت بده ؟؟؟
    پنج روزه پات خونریزی داره ، نشستی نگاه می کنی که اون ببردت ؟ میخوام نبره ! :mad:

    دومین کار اینه که میری هر شب پیشش می خوابی ؟
    یعنی چی اینکارت ؟ اشتباه کردی عزیزم.
    قهر هستی با اون . چه ربطی به خوابیدن داره .
    کلی ام تیپ بزن و خوشتیپ و خوش بو و تر و تمیز برو بگیر بخواب پیشش . قهره که باشه . والاااا :p

    بعدش قشنگ با آرامش بیا یه لیست از مشکلاتی که دارید رو اینجا بنویس تا کمکت کنیم . باشه ؟

  6. 6 کاربر از پست مفید asemani تشکرکرده اند .

    del (یکشنبه 16 تیر 92), faghat-KHODA (سه شنبه 04 تیر 92), سان آی (چهارشنبه 12 تیر 92), شیدا. (چهارشنبه 05 تیر 92), شوکا (سه شنبه 04 تیر 92), شارلوت (سه شنبه 04 تیر 92)

  7. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 21 دی 93 [ 23:45]
    تاریخ عضویت
    1391-5-23
    نوشته ها
    535
    امتیاز
    3,418
    سطح
    36
    Points: 3,418, Level: 36
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 82
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    573

    تشکرشده 935 در 360 پست

    Rep Power
    65
    Array
    سلام
    عزیزم قدیمیامیگن دعوانمک زندگیه
    هیچی نشده به فکرطلاق افتادی صبورباش صبورباش صبور
    مدیریت خونه تودست خانوم خونست توهمه زندگیهامشکل هست دعواهست قهرواشتی هست نبایدبه راحتی حرف ازطلاق بزنی بعدش چرابهانه دست همسرتون میدیدمیدونیداین روزاایشون باهاتون لج میکنندبهتره به روی خودتون نیاریدوقتی بهشون میگیدمهمون دعوت نکن ازروی لج ولجبازی مهمون دعوت میکنه والی اخر
    شمااروم باش اصلابه روی خودت نیارولجبازی نکن بعدچندروزخودشون پیش شمامیاندومعذرت خواهی میکنندولی فعلالجبازی میکنند

  8. 4 کاربر از پست مفید roseflower تشکرکرده اند .

    asemani (سه شنبه 04 تیر 92), faghat-KHODA (سه شنبه 04 تیر 92), شوکا (سه شنبه 04 تیر 92), شارلوت (سه شنبه 04 تیر 92)

  9. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 07 اردیبهشت 99 [ 02:11]
    تاریخ عضویت
    1391-11-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    719
    امتیاز
    12,958
    سطح
    74
    Points: 12,958, Level: 74
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 292
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,329

    تشکرشده 1,605 در 532 پست

    Rep Power
    90
    Array
    تو که از اولش هم درست و حسابی دوستش نداشتی.
    با حساسیت های خودت اوضاع رو بدتر کردی.
    اگه واقعن لازمه خودت پاشو برو دکتر برای پات.
    .
    داری چی کار می کنی با زندگیت؟:mad:
    .
    وقتی شوهرت رو روی یه مسئله حساس می کنی اون هم لجبازتر میشه.
    .
    لااقل با خودت روراست باش. داری زندگیت رو بهم میزنی.:(

  10. 4 کاربر از پست مفید she تشکرکرده اند .

    asemani (سه شنبه 04 تیر 92), شیدا. (چهارشنبه 05 تیر 92), شوکا (سه شنبه 04 تیر 92), شارلوت (سه شنبه 04 تیر 92)

  11. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 10 تیر 92 [ 17:24]
    تاریخ عضویت
    1392-4-01
    نوشته ها
    9
    امتیاز
    108
    سطح
    2
    Points: 108, Level: 2
    Level completed: 16%, Points required for next Level: 42
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class100 Experience Points7 days registered
    تشکرها
    21

    تشکرشده 10 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    یکم بهش فرصت بده بخاطر کارش الان یکم عصبی شده پس بهش فرصت بده نه اینکه باهاش بداخلاقی کنی نه سعی کن درکش کنی اون داره الان بخاطر شما میره سرکار و حاضره به قول خودش کارگری کنه تا شما راحت باشین پس درکش کن باهاش مهربونی کن محبت در ضمن واسه چی سریع جاتو عوض کردی سریع برمیگردی سر جات واسه پاتم برو دکتر تو اول سلامتیت واسه خودت باید مهم باشه :confused:نه اون وقتی خودت اهمیت نمیدی میخوای اون اهمیت بده پس یادت نره چی گفتم فعلا یکم دندون رو جگر بذاز:):)

  12. 4 کاربر از پست مفید ارمیا تشکرکرده اند .

    tamanaye man (سه شنبه 04 تیر 92), شیدا. (چهارشنبه 05 تیر 92), شوکا (سه شنبه 04 تیر 92), شارلوت (سه شنبه 04 تیر 92)

  13. #8
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 03 اردیبهشت 99 [ 12:38]
    تاریخ عضویت
    1391-4-13
    نوشته ها
    357
    امتیاز
    11,898
    سطح
    71
    Points: 11,898, Level: 71
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 152
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    387

    تشکرشده 325 در 143 پست

    Rep Power
    47
    Array
    من هیچگونه محبت و توجهی ازش نمیبینم.نه که الان.خیلی وقته سرد شده
    همش میگم چرا با من ازدواج کرده وقتی ازم بیزاره
    اصلا نمیگم مهمون دعوت نکن و با تمام دردی که دارم پا میشم و شام درست میکنم و پذیرایی میکنم.خب چیکار کنم.بهرحال فامیلشن و اگه خوب پذیرایی نکنم گلایه میکنن
    آسمانی عزیز من میخام ببینم کی از لجش دست برمیداره
    دیشب من از شدت درد اشک میریختم اومده میگه آخ آخ این بخیه میخاد اما دکتر که نمیریم.پس حقت بشین و درد بکش تا دوباره لگد نپرونی
    من اصلا نمیخاستم لگد بزنم.بخدا نمیدونم چرا اینکارو کردم
    به خودم میرسم اما نمیخام برم کنارش.دوست ندارم بازم من کوتاه بیام
    چرا نمیفهمه من چی می کشم
    8 ماه از بیکاریش اشک ریختم الانم که میره سرکار از سنگینیه کارش

    - - - Updated - - -

    کدومتون میتونین کنار کسی که ازش متنفرین بخابین؟
    دو شب پیش نصفه شب رفتم کنارش بوسیدمش و سرمو گذاشتم رو بازوش یهو داد و بیداد راه انداخته که اه ولم کن دست از سرم بردار پاشو برو همونجیی که بودی
    خب منم رفتم
    اون حتی از نگاه کردن به منم بدش میاد و ازم هیچ لذتی نمیبره

  14. کاربر روبرو از پست مفید شارلوت تشکرکرده است .

    faghat-KHODA (سه شنبه 04 تیر 92)

  15. #9
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 21 دی 93 [ 23:45]
    تاریخ عضویت
    1391-5-23
    نوشته ها
    535
    امتیاز
    3,418
    سطح
    36
    Points: 3,418, Level: 36
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 82
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    573

    تشکرشده 935 در 360 پست

    Rep Power
    65
    Array
    خواهرم این رودرنظربگیرکه اقایون نمیتونندهمه کارهارویکجاانجام بدندیعنی تومغزشون کارهارودسته بندی میکنندبه گفته خودتون ایشون درحال حاضرسخت مشغول کارهستندوخسته به منزل میایندچون بهتون به طورمستقیم ابرازعلاقه نمیکنندفکرمیکنیدازتون سردشدندولی خودشون اینطوری فکرنمیکنند،همین که ازصبح تاشب کارمیکنندیعنی عشقو علاقشون روبه شمانشون میدندوفکرمیکنندشماهم میدونیدبرای اقایون کارکردن مثل ابرازعلاقه میمونه
    به تفاوتهای اقاوخانم توجه کنیدوفقط ازدیدخودتون نگاه نکنید

    ازکارهاش ناراحت نباش نازمیکنه ومیخوادنازشوبکشی
    ویرایش توسط roseflower : سه شنبه 04 تیر 92 در ساعت 15:30

  16. 3 کاربر از پست مفید roseflower تشکرکرده اند .

    del (یکشنبه 16 تیر 92), tamanaye man (سه شنبه 04 تیر 92), شوکا (سه شنبه 04 تیر 92)

  17. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 10 تیر 92 [ 17:24]
    تاریخ عضویت
    1392-4-01
    نوشته ها
    9
    امتیاز
    108
    سطح
    2
    Points: 108, Level: 2
    Level completed: 16%, Points required for next Level: 42
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class100 Experience Points7 days registered
    تشکرها
    21

    تشکرشده 10 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    کدومتون میتونین کنار کسی که ازش متنفرین بخابین؟
    دو شب پیش نصفه شب رفتم کنارش بوسیدمش و سرمو گذاشتم رو بازوش یهو داد و بیداد راه انداخته عزیزم یکم صبور باش اول واسه پات یه اقدامی انجام بده معذرت میخوام بمن ربطی نداره اما شاید پول نداره و روشم نمیشه بهت بگه و میگه ( آخ آخ این بخیه میخاد اما دکتر که نمیریم) یعنی مردا نمیخوان زناشون کمبود داشته باشن حالا از هر لحاظی مخصوصا اگه دستشون خالی باشه کلافه ان میخوان تنها باشن منم نگفتم برو بقلش کن گفتم جاتو اصلا در هیچ شرایطی عوض نکن

    - - - Updated - - -

    کدومتون میتونین کنار کسی که ازش متنفرین بخابین؟
    دو شب پیش نصفه شب رفتم کنارش بوسیدمش و سرمو گذاشتم رو بازوش یهو داد و بیداد راه انداخته
    منم نگفتم برو بقلش کن گفتم جاتو اصلا در هیچ شرایطی عوض نکن
    عزیزم یکم صبور باش اول واسه پات یه اقدامی انجام بده معذرت میخوام بمن ربطی نداره اما شاید پول نداره و روشم نمیشه بهت بگه و میگه ( آخ آخ این بخیه میخاد اما دکتر که نمیریم) یعنی مردا نمیخوان زناشون کمبود داشته باشن حالا از هر لحاظی مخصوصا اگه دستشون خالی باشه کلافه ان میخوان تنها باشن


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 17:43 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.