بچه ها سلام.من تازه عضو این سایت شدو واسه همین احتمالش هست مشکلمو جای درستی مطرح نکرده باشم ولی خواهش میکنم هرکی میخونه لطفا کمکم کنه
:(
دختری 26 ساله هستم و دارای مدرک فوق لیسانس.از یک خانواده ی محترم و فرهنگی هستم.از لحاظ ظاهری همه به من میگن خوشکل و ناز با اینکه قد بلندی ندارم و رفتارم طوریه که آقایون همکلاسیم با ادب و احترام باهام برخورد میکنند.دختری هستم پایبند به اخلاقیات به طوریکه نمیتونم به چشم هیچ مردی نگاه کنم و اگرم متوجه نگاه مردی شوم روموم برمیگردونموازش دور میشم با این حال شاید باورتون نشه که تو زندگیم هیچ مردی بهم پیشنهاد نداده چه برسه به خواستگاری.نگران آیندم هستم میترسم بقیه ی عمرمم تو تنهایی هدر بره.دخترای دیگه هم مجردن ولی آخه مگه میشه یه دختر تو زندگیش حتی یه پیشنها الکی هم نداشته باشه؟دلم واسه خودم میسوزه نمیدونم چیکار کنم؟وقتی میبینم که دخترای دیگه حتی اونایی که معلول هستن خواستگار دارن به گریه میوفتم.تو زندگیم خیلی سختی کشیدم به امید اینکه منم یه روز طعم خوشبختیرو میکشم تحمل کردم ولی انگار خدا اصلا نو نمیبینه.بخدانمیدونم با چه رویی به خانوادم بگم که خواشتگار ندارم
:(
احساس سرباری میکنم.از خدا دور شدم چند وقتیه نماز نمیخونم.خواهش میکنم راهنماییم کنید.کودکیم از بین رفت نمیخوام آیندمم تباه شه.باور کنید اصلا نمیدونم عشق چیه پسر چیه؟مگه میشه تو 25 سال کسی پیدانشه که منو بخواد؟ازهمه ی دنیا زشتترم؟یا بدم؟نا گفته نماند همه به هم میگن تو ظاهر خیلی مقرورم ولی بسیار مهربون.کمکم کنینداز خدا ناامید شدم ازش دور شدم.