سلام به همه
نمیدونم مشکلم رو چطور باید عنوان کنم، من 8 سال با زنم عقد کردیم. از همون روزهای اول کلی خاطره بی احترامی و بد اخلاقی یادم میاد اما دیگه دارم کم میارم و فکرهایی به سرم میاد که اصلا دوست ندارم.هرچند اصلا دوست ندارم راجع به همسرم بد بگم اما فقط واس گرفتن راهنمایی میگم.
تو حالت عادی دختر مهربونیه اما خیلی وقت ها و واقعا خیلی وقتها یک دفعه و گاهی حتی بدون دلیل شروع میکنه به بد اخلاقی، داد زدن، بد بیراه گفتن ، خودزنی کردن، زدن من و بعدش قهر. اونم نه یه قهر عادی قهر هایی که بعضی وقتها ترسناکه مثلا غذا نخوردن تا زمانیکه فشارش بیافته. خوب با این شیوه معلومه که از اولین قهر تا بحال من مجبور بودم غرورم رو له کنم و برم ازش معذرت خواهی کنم در حالیکه خیلی وقتها واقعا دلم شکسته مونده یا اینکه واقعا دلیل شروع دعوامون رو درست نفهمیدم و خودم رو اینجوری اروم کردم که وقت دعوا حتما منم بهش بد گفتم.
من آدم آرومی هستم شاید زیادی هم آرومم اما مشخصه همه تا یک حدی تحمل میکنن . وقتی از حد میگذره منم تو دعوا دری وری گفتم و...
این دعواها انقدر زیاد شده که اگه یک اخر هفته دعوا نکنیم واقعا متعجب میمونم. متاسفانه از هیچ کس هم نمیتونم کمک بگیرم.دوست ندارم خانوادم نظرشون نسبت بهش بد بشه و خانواده خودش هم که نگم بهتره. برادراش که اصلا کپی سیب زمینی. مادرشم تنها کاری که بلده نصیحت های گاها احمقانه اونم فقط به منه مثل اینکه بچه دار بشید!!!!!!! اما دریغ از حتی یک کلمه صحبت با دخترش.
یک مشکل دیگه هم دارم واقعا از لحاظ ج ن س ی سرده.
خواهشا کمکم کنید، چی کار کنم!!! دارم خسته میشم و دار فکرهای بدی مثل طلاق، خیانت ، ول کردن زندگی و...میاد تو ذهنم.
علاقه مندی ها (Bookmarks)