بی مقدمه میگم من دانشجوی سال دوم مهندسی مکانیکم و یه همکلاسی دارم که بی نهایت بهش علاقه دارم علاقه ای که تا حالا به هیچکس نداشتم من تا حالا هیچ رابطه ای با هیچ پسری نداشتم اما حالا ... هنوزم علاقه ای به اینجور رابطه ها ندارم اما این یکی کاملا متفاوته میدونم به من علاقه داره این کاملا از رفتارش مشخصه اینو فقط من نمیگم خیلی از دوستام میگن . از طرف دیگه منم خیلی علاقمو به اون ابراز میکنم البته نه مستقیما اما کاملا میدونه دوسش دارم طوری که یه بار به من اینو گفته که میدونه دوسش دارم. ما مشکلی تو حرف زدن با هم نداریم یعنی راحت حرفامونو به هم میزنیم اما به هرحال حرف زدن تو این مورد یکم سخته من دوست دارم اون شروع کنه اما میتونم خودمم شروع کنم اما نمیدونم چه جوری... مشکل ما دوتا اینه که نمیتونیم علاقمونو به هم مستقیما ابراز کنیم در صورتی که شاید در روز بارها این علاقه رو به طور غیر مستقیم به هم نشون میدیم... من میدونم که اون پسر خوب و فهمیده ایه اگه بتونیم مستقیم همه چیز رو به هم بگیم اونموقع با همفکری هم یه راه برای آینده پیدا میکنیم یه راه درست ... من همیشه نگرانی رو تو چشماش میبینم مخصوصا زمانی که با پسرای همکلاسیم حرف میزنم اما متاسفانه فقط یه نگرانی که نکنه کسی به من نزدیک بشه ... خواهش میکنم به من بگید چیکار کنم که نه دیر بشه و همه چیز از بین بره نه خودمو کوچیک کنم نمییخوام از دستش بدم چون دوسش دارم آدم خیلی متشخصیه همونیه که ... اما نمیدونم چه جوری بهش اینو بفهمونم من هر کاری کردم اما ...خواهش میکنم منو راهنمایی کنید صبوری زیاد داره منو دیوونه میکنه...
ممنونم
علاقه مندی ها (Bookmarks)