به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 10
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 20 تیر 92 [ 13:36]
    تاریخ عضویت
    1392-3-01
    نوشته ها
    12
    امتیاز
    162
    سطح
    3
    Points: 162, Level: 3
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 38
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    17
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    1 حسادت مادرشوهرم و قطع رابطه با شوهرم

    سلام به همه دوستای همدردی.
    من 1 ساله که عقد کردم اوایل شوهرم بیش از حد به مادرش وابسته بود اما الان 2و3 ماهه که شوهرم از

    وابستگیش کم شده و بیشتر به کارش چسبیده و وقت آزادش رو برای من میذاره و دقیقا از همون موقع

    مشکلات مادرشوهرم با من شروع شده الان که تاریخ عروسی تعیین شده شوهرم بیشتر برا من وقت

    میذاره و همین باعث حسادت مادرش شده و منو مقصر میدونه به حدی که اگر 1 جمعه بریم تفریح جنگ و

    دعوا مامانش راه مینداخت الان 3هفته است که مادر شوهرم با شوهرم قهره و پشت سر من هم بدگویی

    کرد همین باعث شد شوهرمم رابطه اش رو با اونا قطع کنه ولی حالا نمیدونم چیکار کنم نمیخوام رابطه

    شوهرم با خونوادش بد باشه از عواقبش میترسم کمکم کنید لطفا.
    ببخشید طولانی شد.........

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 تیر 93 [ 22:29]
    تاریخ عضویت
    1392-2-17
    نوشته ها
    187
    امتیاز
    1,506
    سطح
    22
    Points: 1,506, Level: 22
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 94
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    123

    تشکرشده 231 در 92 پست

    Rep Power
    29
    Array
    عزیزم اصل شوهرته که با تو هستش از عواقب چی میترسی شوهرت و مادرش خودشون مشکلشون را حل میکنن تو اصلا دخالت نکن بعضی وقتا پیش شوهرت بگو دلم براشون تنگ شده یا دوستشون دارم و غیره شوهرت نباید فکر بکنه که تو هم از خودات بوده حتی بگو بیا یه دسته گل با شیرینی بخریم بریم آشتی بکنیم مادرته حالا شاید از رو دوست داشتن زیاد یه حرفی زده شاید چون من و نمیشناشه فکر میکنه که باعث جدایی و فاصله اتون میشم اصلا تو بد نگو وخیلی هم اصرار نکن برای آشتی اگه قبول نکردش

  3. 2 کاربر از پست مفید nosh nosh تشکرکرده اند .

    emanoeel (دوشنبه 27 خرداد 92), she (دوشنبه 27 خرداد 92)

  4. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 12 شهریور 93 [ 23:29]
    تاریخ عضویت
    1392-1-11
    نوشته ها
    174
    امتیاز
    2,019
    سطح
    27
    Points: 2,019, Level: 27
    Level completed: 13%, Points required for next Level: 131
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    67

    تشکرشده 166 در 77 پست

    Rep Power
    29
    Array
    ببین عزیزم شما از این موقعیت استفاده کن و با شوهرت صحبت کن

    بگو مادرت واجبه و نباید با مادرت قهر باشی و این طوری هم مهربونیتو به شوهرت نشون بده و هم سعی کن بدین وسیله مادرشوهرتو جذب ِ خودت کنی تا فکر نکنه که پسرشو از دست داده

    مثلا خودت یه روسری یا یه هدیه ی کوچک با یه دسته گل بگیر و با شوهرت برو خونشون و عالی برخورد کن اگر مادرشوهرت انسان منصفی باشه که به راه میاد و آشتی می کنه و این کار ِ تو تاثیر خوبی هم روی شوهرت و هم روی مادرش می گذاره

    و اگر هم انسان منصفی نباشه مادر شوهرت، بازم مساله ای نیست، حداقل تو تلاشتو کردی و هم پیش شوهرت و هم پیش خدا سربلندی که باعث قهر یه مادر و پسر نشدی

    موفق باشی عزیزم

  5. 2 کاربر از پست مفید دلپذیراد تشکرکرده اند .

    emanoeel (دوشنبه 27 خرداد 92), ساحل75 (دوشنبه 27 خرداد 92)

  6. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 20 تیر 92 [ 13:36]
    تاریخ عضویت
    1392-3-01
    نوشته ها
    12
    امتیاز
    162
    سطح
    3
    Points: 162, Level: 3
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 38
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    17
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    من حتی برای آشتی دادنشونم رفتم اما مامانش در روم باز نکرد با وجودی که مطمئن بودیم خونه است ولی حالا همه جا نشسته از بدگویی در رابطه با من که عروسم نمیاد و هرچی که فکر کنید پشت سرم گفته. خیلییییییییییییییییییییی ناراحتم انگار این زن اصلا به خدا اعتقاد نداره از خدا نمیترسه. خیلیییییییییییییییییییییی یییی دلم شکسته................

  7. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 تیر 93 [ 22:29]
    تاریخ عضویت
    1392-2-17
    نوشته ها
    187
    امتیاز
    1,506
    سطح
    22
    Points: 1,506, Level: 22
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 94
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    123

    تشکرشده 231 در 92 پست

    Rep Power
    29
    Array
    پس بچسب به زندگیتو کاریت نباشه بد هم نگو پیش شوهرت بگو اخلاقش اینجوریه بلخره مادرت و زحمت کشیده و برای منم قابل احترامه بچسب دیگه به زندگیت

  8. کاربر روبرو از پست مفید nosh nosh تشکرکرده است .

    emanoeel (دوشنبه 27 خرداد 92)

  9. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 20 تیر 92 [ 13:36]
    تاریخ عضویت
    1392-3-01
    نوشته ها
    12
    امتیاز
    162
    سطح
    3
    Points: 162, Level: 3
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 38
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    17
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    بچه ها من الان دارم دق میکنم دیگه تحمل مادرشوهرمو ندارم من نمیفهمم منظورش از این رفتارا چیه. دلم میخواد برم سرش فقط جیغ بزنم گفته بودم که عقدم 2 ماه دیگه عروسیمونه باورتون میشه امروز فهمیدم برام لباس و آرایشگاه رفتن انتخاب کردن و من فقط حق دارم برم سایز لباسو تغییر بدم. آخه این دیگه چه جورشه؟ بچه ها خیلی غصه دارم خونوادم میگن اگر رفتارشونو تغییر ندن باید جدا شیم من نمیخوام طلاق بگیرم. به نظرتون من الان باید چیکار کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

  10. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 تیر 93 [ 22:29]
    تاریخ عضویت
    1392-2-17
    نوشته ها
    187
    امتیاز
    1,506
    سطح
    22
    Points: 1,506, Level: 22
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 94
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    123

    تشکرشده 231 در 92 پست

    Rep Power
    29
    Array
    شوهرت نظرش چی هست در جریان هستش یا بودش؟؟؟شما نه جیغ بزن سر مادرشوهرت نه چیزدیگه ای بهتر این بود خانواده ات را هم در جریان نمیزاری خیلی محترمانه به همسرت بگو که دستشون درد نکنه ولی این روز برای من تکرار نمیشه دوست داشتم همه چیز با نظر خودمون دو تا باشه اونا هم فقط راهنماییم کنن دوست ندارم لباسی رو بپوشم که دوست ندارم آرایش
    اهی برم که کارشو ندیدیم اگه میشه یه کاری بکن و ادامه اش هم بگو نمیخوام بین خانواده ات و ما اختلافی ایجاد بشه ؟؟؟

  11. کاربر روبرو از پست مفید nosh nosh تشکرکرده است .

    emanoeel (چهارشنبه 29 خرداد 92)

  12. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 20 تیر 92 [ 13:36]
    تاریخ عضویت
    1392-3-01
    نوشته ها
    12
    امتیاز
    162
    سطح
    3
    Points: 162, Level: 3
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 38
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    17
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    مامانش گفته اگه غیر از این باشه ما فقط شب عروسیت میایم و میریم و کاریتون دیگه ندارم شوهرمم میگه من قبول نمیکنم مامانم اینا فقط شب عروسیم بیان یعنی انتظار داره من کوتاه بیام و هیچی نگم..........

  13. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 تیر 93 [ 22:29]
    تاریخ عضویت
    1392-2-17
    نوشته ها
    187
    امتیاز
    1,506
    سطح
    22
    Points: 1,506, Level: 22
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 94
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    123

    تشکرشده 231 در 92 پست

    Rep Power
    29
    Array
    اه واقعا چقدر اعصاب خورد میکنن عزیزم لباسو دیدی شاید حالا قشنگ باشه میترسم قبول بکنی از اون ور سر هر چیزی تو زندگیت از این اداها در بیارن به شوهرت بگو تو میگی من چیکار کنم آخه دوست دارم لباسمو دوتایی انتخاب بکنیم دوست ندارم هر عروسی میرم با دیدن لباس عرو بغض کنم سر زنعموی منم همچین بلایی آوردن الان عروسی که میشه واقعا ناراحت میشه و به خودشو شانسش فحش میده

    - - - Updated - - -

    تا اونجا که میتونی با محبت با شوهرت حرف بزن و کاری کن که اون قانعشون بکنه خودت چیزی نگو و اگه چیزی نشد و اگه شوهرت اقدامی نکرد تو هم ناراحت شو و بگو من واقع دوست ندارم بین تو خانواده ات اختلافی باشه ولی یکم منم در نظر بگیرید؟؟دوس ت ندارم اون لباس و بپوشم و اگه بپوشم از سر اجباره با ناراحتی بگو و بگو فقط بخاطر تو این کارو میکنم ولی روی دلم میمونه همیشه خرج عروسی رو اونا میدن یا شوهرت؟

  14. کاربر روبرو از پست مفید nosh nosh تشکرکرده است .

    emanoeel (چهارشنبه 29 خرداد 92)

  15. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 20 تیر 92 [ 13:36]
    تاریخ عضویت
    1392-3-01
    نوشته ها
    12
    امتیاز
    162
    سطح
    3
    Points: 162, Level: 3
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 38
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    17
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    با جرات میتونم بگم هم آرایشگاه هم لباس 100% مخالف با اون چیزیه که من میخوام.
    خیلیییییییییییییییییییی الان ناراحتم.متاسفانه خرج با خونواده شوهرمه شوهرم کاملا خودشو کنار کشید.من تا الان همیشه سعی کردم احترام بذارم و کوتاه بیام ولی اینبار دیگگه واقعا دارن زیاده روی می کنن....


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 18:21 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.