به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 13
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 27 خرداد 92 [ 15:24]
    تاریخ عضویت
    1392-3-25
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    27
    سطح
    1
    Points: 27, Level: 1
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 23
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    6

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    شوهرم داره از چشمم میفته

    سلام
    امروز بعد از مدتها که درگیر موضوعی بودم با سرچ کردن توی اینترنت به این سایت رسیدم.
    من از بچه گی خیلی احساساتی بودم و توی سنین دانشگاه بارها به مامانم گفتم که ازدواج کردن رو دوست دارم. نه خیلی مستقیم ولی با کنایه. تو اون روزها چون خونواده ام نمیخواستن من به این زودی ازدواج کنم یا نمیدونم به هر دلیل دیگه ای به خواستگارم جواب منفی دادن. منم نمیدونم واقعاً چرا و چجوری انقدر هیجانی و احساسی بودم که به هر حال با پسری دوست شدم و باهاش ارتباط داشتم و بعد هم رابطه مون به هم خورد. بذارید بگم که من واقعاً از رابطه ج نسی لذت میبرم ممکنه به نظرتون وقیحانه بیاد ولی رک و روراست گفتم که بدونید مشکلم چیه. بعد از اون با پسر دیگه ای دوست شدم که با هم ازدواج کردیم و الان 3ساله که داریم زندگی میکنیم. لازمه بگم تو این مدت خیلی پیش اومده که من برای برقراری رابطه پیش قدم شدم و شوهرم منو پس زده و هروقت که یاد این موضوع میفتم هم از خودم چندشم میشه که چرا باید انقدر به یه مرد محتاج باشم که نیازمو براورده کنه و هم ازشوهرم بدم میاد که چرا انقدر ناتوانه. حتی به من توجه هم نمیکنه مثلاً نازی نوازشی چیزی که دلم رو بهش خوش کنم. کلمات عاشقانه هم که اصلاً در فرهنگ لغتش جایی نداره چون میترسه من پررو بشم

    - - - Updated - - -

    لازم به ذکره که بگم من کلاً برای خودم خط قرمزهایی در زندگیم داشتم که حتی در دوران مجردی هم ازش رد نشدم. اما الان واقعاً احساس میکنم دارم کم میارم. هرشب هرشب بی توجهی. هر روز بی توجهی . شاید بتونم به جرات بگم که 80 درصد مواقع شوهرم بهم بی توجهه و این موضوع برای اون خیلی هم عادیه و رفتاراش از نظر خودش خیلی هم نرماله. اما من خیلی خیلی کم اوردم و کسیکه تادیروز حتی فکر کسی هم به سرش نزده بود و نمیگذاشت حتی سر سوزن علاقه ای نسب به کسی غیر از همسرش توی دلش شکل بگیره الان به بدبختی افتاده. به یکیاز آشناها مون که قبل از ازدواجم باهاش دوست بودم دوباره علاقمند شدم. شاید یک ماهی میشه که این حس توی من بوجود اومده . اوایل داشتم شاخ درمیوردم با شناختی که از خودم داشتم عجیبترین اتفاق ممکن اتفاق افتاده بود

    - - - Updated - - -

    اولش مثل شوک زده ها بودم. اما الان فقط دوست دارم با او باشم و من رو از توجهش سیراب کنه. جالب اینجاس که روزی که همسرم خوب و خوش اخلاقه این علاقه کمرنگ تر میشه اما مواقعی که اینطور نیست علاقم بیشتر میشه. و بدبختانه همسرم اکثر اوقات توی لاک خودشه. گاهی فکر میکنم به نفرین خودم گرفتار شدم آخه یکبار که از بی توجهی های همسرم ناراحت شده بودم بهش گفت امیدوارم سرم جایی گرم بشه که بی توجهیات دیگه برام مهم نباشه، همسرم اون موقع ناراحت شد و منم پشیمون اما الان حس میکنم نفرینم براورده شده. هروقت بهش اعتراض میکنم میگه من نمیتونم کار دارم باید بیرون از خونه باشم یا شبا میگه من خسته ام و ... . به خدا من م کم میارم . هر آدمی بالخره یه نیازایی داره . تا کی میتونه خودش رو سرکوب کنه. اصلا تبدیل شدم به یه آدم بی حوصله و کسل. نمیدونم چکار کنم . خواهش میکنم کمکم کنید

    - - - Updated - - -

    خواهش میکنم نگید برو مشاور چون اصلاً از نظر مالی امکانش رو ندارم و فکر هم نمیکنم که شوهرم راضی بشه باهام بیاد

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 25 شهریور 93 [ 10:36]
    تاریخ عضویت
    1392-3-12
    نوشته ها
    316
    امتیاز
    168
    سطح
    3
    Points: 168, Level: 3
    Level completed: 36%, Points required for next Level: 32
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Overdrive100 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    157

    تشکرشده 226 در 130 پست

    Rep Power
    42
    Array
    سلام دوست عزیز

    اولا فکرتو از پیش فامیلتون که می خوای سیراب شی در بیار چون خیلی به ضررت تموم میشه حتی فکر خیانت هم از سرت بیرون بیار شما باید با شوهرت حرف بزنی و رک و پوست کنده بهش بگی من این نیازارو از تو می خوام منم ادمم احساس دارمو از این حرفا این کوچکترین راهکاری از طرف من بود ولی منتظر دوستان باش می ان بهت کمک می کنن ولی فکر خیانت به سرت راه نده این باعث میشه زندگیت از هم بپاشه

    یا حق

  3. 2 کاربر از پست مفید بی وفا تشکرکرده اند .

    نیلوفر61 (دوشنبه 27 خرداد 92), مسافر تنها (چهارشنبه 27 شهریور 92)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 27 خرداد 92 [ 15:24]
    تاریخ عضویت
    1392-3-25
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    27
    سطح
    1
    Points: 27, Level: 1
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 23
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    6

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خیلی ممنون که حتی شده با طعنه هم جواب منو دادین. بارها بهش گفتم ولی آخرش شده دعوا. تازه من روم نمیشه و غرورم اجازه نمیده بیشتر از این و بازتر از این بخوام بهش بگم و ازش درخواست کنم.به خدا خودم میدونم خیانت بده و من مخالف سرسخت این موضوع بودم. این شخصی که میگم مدتها بود بخاطر یک سری از مسایل ازش اصلاً خوشم نمیومد و به هر بهانه ای از رفت و امد باهاشون طفره میرفتم و هر وقت اسمش میامد ازش بدم میومد اما نمیدونم چطوری یه دفعه این نفرت تبدیل به یه علاقه وافر شد. یا شایدم هوس. نمیدونم اسمشو چی باید بذارم. اگه هوس بود همیشه بود. اگه علاقه بود هم همیشه بود اما این حسیه که زمانی که شوهرم بهم توجه میکنه از بین میره و با شروع بی تفاوتی های همسرم دوباره شروع میشه. الان منتظر یه فرصتم تا باهاشون رفت و آمد کنیم دوباره. ضمناً بدبختی من از اونجاست که شوهرم اصلاً محبت زن و شوهری رو بلد نیست ، اصلاً و ابداً. چون ندیده توی خانوادش و یاد هم نگرفته. من دلم هم میسوزه براش اما این دلسوزی مانع از این نمیشه که بخوام خودم رو کاملاً ندیده بگیرم. در ضمن اکثر اوقات به این بهانه که شوهرم هم یکبار اوایل دوران عقدمون آتو دستم داده بود(یک سری اس ام اس توی گوشیش دیدم)خودم رو توجیه میکنم که این هم تلافی و عذاب وجدان نمیگیرم. و اگه اون مسیج ها رو اون موقع توی گوشیش ندیده بودم و ازش آتویی نداشتم به هر قیمتی بود نمیذاشتم این احساس توی دلم زیادتر بشه اما الان یه جورایی حس انتقام جویی و دنبال توجه گشتن و کمبود محبت و غیره همه و همه دست به دست هم داده تا آرامش منو بگیره.

  5. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 25 بهمن 96 [ 17:14]
    تاریخ عضویت
    1392-2-04
    نوشته ها
    61
    امتیاز
    3,721
    سطح
    38
    Points: 3,721, Level: 38
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 79
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger Second ClassVeteran
    تشکرها
    114

    تشکرشده 56 در 32 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خانم نیلوفر سلام
    احساس شما اصلا هم وقیحانه نیست و احساس یک فرد سالم با نیازهای طبیعی است. اما رفتارتان در مقابل بی محبتی شوهرتان ممکنه به غیر اخلاقی ترین کار یک انسان تبدیل بشه و اونم خیانته . شما میتونید با استفاده از یک سری غذاهای تحریک کننده و داروهای طبیعی و حتی داروخانه ای عکس العمل شوهرتون رو بیشتر کنید. خیلی وقتها هم بی محبتی هست که با سرد مزاجی اشتباه میشه . شاید شوهر شما از دست شما دلخور باشن یا محبتشون کمتر شده نه سرد تر شده باشن. به یه چیز مهم تری هم فکر میکنم که شاید خدای نکرده گرفتار مواد مخدر شده باشن چون اولین علائمش سرد مزاجی جنسی است . و شما هم میگید که دائم از کار بیرون از خونه حرف میزنه . وقتی میاد بوی خاصی نمیده یا حرفهای جدیدی نمیزنه بعضا توهم یا خیال پردازی نداره؟

  6. 2 کاربر از پست مفید mehdihn تشکرکرده اند .

    nosh nosh (دوشنبه 27 خرداد 92), نیلوفر61 (دوشنبه 27 خرداد 92)

  7. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 12 شهریور 93 [ 23:29]
    تاریخ عضویت
    1392-1-11
    نوشته ها
    174
    امتیاز
    2,019
    سطح
    27
    Points: 2,019, Level: 27
    Level completed: 13%, Points required for next Level: 131
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    67

    تشکرشده 166 در 77 پست

    Rep Power
    29
    Array
    دوست عزیزم، میشه به سوالات من جواب بدی ؟

    شما توی خونه چطوری هستی ؟
    چه تیپ رفتاری داری؟
    شوهرت چه تیپ رفتاری داره؟
    چطوری به شوهرت ابراز عشق و محبت می کنی ؟
    ایشون چطوری جواب می ده؟
    تا الان چه کارهایی کردی که کانون خونتون گرم تر و پر محبت تر بشه ؟
    عکس العمل شوهرت چی بوده؟
    با هم سفر رفتید؟ (نه یه جای دور! نه سفر یک روزه یا سفر نصف روزه)
    برای گرم شدن مزاج شوهرت تا الان اقدامی کردی ؟ ( مثلا توی غذاش از غذاهای گرم استفاده کردی که مزاجش از سردی به گرمی متمایل بشه ؟)

    ممنون میشم جواب بدی تا بتونیم کمکی کنیم

  8. 3 کاربر از پست مفید دلپذیراد تشکرکرده اند .

    asemani (دوشنبه 27 خرداد 92), nosh nosh (دوشنبه 27 خرداد 92), نیلوفر61 (دوشنبه 27 خرداد 92)

  9. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 12 بهمن 92 [ 11:56]
    تاریخ عضویت
    1390-11-16
    نوشته ها
    171
    امتیاز
    4,421
    سطح
    42
    Points: 4,421, Level: 42
    Level completed: 36%, Points required for next Level: 129
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger Second ClassVeteran
    تشکرها
    182

    تشکرشده 174 در 86 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    يه سئوال دارم به نظرت اين آتويي كه گفتي از شوهرت داري چه كمكي بهت ميكنه؟ آيا كمك ميكنه كه زندگيت بهتر بشه؟
    دوست عزيز با دامن زدن به اين فكراي مصموم و كشنده( مثل انتقامجويي و دوستي و خاطرات قبل از ازدواج ) قطعا به نتايج وخيمي ميرسي.به جاي اينكه يه مشكل از زندگيت حل كني يه مشكل جديد و شايدم بشه گفت خدايي نكرده يه فاجعه و بي آبرويي ببار مياد.
    حتي اگه همسرت پيش مشاور نمياد خودت به تنهايي برو و عنوان كن كه همسرت مايل به مراجعه نيست.

  10. 2 کاربر از پست مفید khoshkhabar تشکرکرده اند .

    reihane_b (دوشنبه 27 خرداد 92), نیلوفر61 (دوشنبه 27 خرداد 92)

  11. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 27 خرداد 92 [ 15:24]
    تاریخ عضویت
    1392-3-25
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    27
    سطح
    1
    Points: 27, Level: 1
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 23
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    6

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خانم نیلوفر سلام
    احساس شما اصلا هم وقیحانه نیست و احساس یک فرد سالم با نیازهای طبیعی است.
    خوشحالم که درکم کردید
    اما رفتارتان در مقابل بی محبتی شوهرتان ممکنه به غیر اخلاقی ترین کار یک انسان تبدیل بشه و اونم خیانته . شما میتونید با استفاده از یک سری غذاهای تحریک کننده و داروهای طبیعی و حتی داروخانه ای عکس العمل شوهرتون رو بیشتر کنید.
    چه مواردی؟ آیا واقعاً تاثیر دارن؟
    خیلی وقتها هم بی محبتی هست که با سرد مزاجی اشتباه میشه . شاید شوهر شما از دست شما دلخور باشن یا محبتشون کمتر شده نه سرد تر شده باشن.
    آخه فکر نکنم موردی پیش اومده باشه که بخواد ازم دلخور شده باشه. من تا اونجا که میتونم بهش بی احترامی و کم توجهی نمیکنم.
    به یه چیز مهم تری هم فکر میکنم که شاید خدای نکرده گرفتار مواد مخدر شده باشن چون اولین علائمش سرد مزاجی جنسی است. و شما هم میگید که دائم از کار بیرون از خونه حرف میزنه . وقتی میاد بوی خاصی نمیده یا حرفهای جدیدی نمیزنه بعضا توهم یا خیال پردازی نداره
    نه فکر نکنم چون ما اوایل ازدواجمون هم این مشکلو داشتیم. کلاً زیادبیرون میره. بوی خاصی نمیده هیچوقت. میتونم راجع به این موضوع از دوستش سوال کنم و مطمئن بشم.

    - - - Updated - - -

    دوست عزیزم، میشه به سوالات من جواب بدی ؟
    بله حتماً. ممنون از اینکه وقت میذارین و به من برای حفظ آبروم کمک میکنین

    شما توی خونه چطوری هستی ؟
    یعنی چی چطوری هستی؟ از چه نظر؟ من گاهی روزا که وقت کنم به خودم میرسم و آرایش میکنم ولی اکثر روزا تا برسم خونه انقدر خسته ام و کارای خونه هست که معمولی هستم. آخه بعضی روزا که به خودم میرسم و بی توجهی میبینم دیگه فرداش انگیزه ای ندارم.البته بازم میگم که رفتار همسرم از نظر خودش کاملاً طبیعیه و گاهی وقتا که با کسی هم راجع به خواسته هام حرف میزنم میگن مگه تازه عروسی ، ولی خب من اینم و اینا هم خواسته های منن و زیاده خواهی هم توش نمیبینم خودم.
    چه تیپ رفتاری داری؟
    اون اوایل خیلی بدخلقی میکردم باهاش و شبا دیر میومد دعوام میشد حتی یکی دوبار جلوی بابا مامانامون دعوامون شد که البته من حق رو به خودم میدم. اگه خوب باشه من خوبم اما اگه بی توجهی کنه منم بی تفاوت و بی حوصله میشم و دیگه حوصله اینکه خودمو بچسبونم بهش و ناز بکشم ندارم.

    شوهرت چه تیپ رفتاری داره؟
    اوایل عصبی بود. به نظرم یکم خودشیفته اس. من اگه کاری رو اشتباه انجام بدم به روم میاره درحالیکه من اینطوری نیستم اما جدیداً منم دارم مثه خودش میشم. ورد زبونش فحشه. به دیگران. الان که دارم میگم خیلی بدم میاد. فکر میکنه خودش همه چیزش خوبه و درست فکر میکنه و ایرادای دیگران رو میشمره. در صورتیکه خودش پر از ایراده. تنبل و وقتی میخواد کاری رو انجام بده جون به لبم میکنه. بدقول هم هست و کلاً برنامه ریزی براش معنی نداره. تو کارای خونه کمک نمیکنه. وقتی از بیرون میاد یه راست میره پای تلویزیون. به نظرات من احترام میذاره اما به خودم کمتر. البته اینا همه تصورات من از رابطه مونه و ممکنه اگه کسی از بیرون ما رو ببینه یا اینکه اگه از شوهرم بپرسین نظر دیگه ای بده. همه بدیهاش رو اگه به نیاز من توجه کنه میتونم ندیده بگیرم اما وقتی به نیازم بی توجهی میکنه انگار همه بدیهاش هزار برابر میشه.
    چطوری به شوهرت ابراز عشق و محبت می کنی ؟
    با نگاه محبت آمیز. اینکه جدیدا جلوی بیرون رفتناش کوتاه میام و دیگه دعوا راه نمیندازم. قبلاً حرفای محبت آمیز میزدم که با جوابایی مثل مرسی یا سکوت روبرو میشدم و دیگه به ندرت میزنم.
    ایشون چطوری جواب می ده؟
    به ندرت جوابای دلنشین میده و اکثراً یا سکوت میکنه یا میگه مرسی. گاهی وقتاهم که بهش میگفتم (ببخشیدا) مثلاً منو ب/غ/ل کن میگفت تو گرمی گرمم میشه. منم دیگه بهش نمیگم هرگز. من خیلی مغرورم و محاله که کسی بهم کم محلی کنه و من دوباره ازش چیزی رو بخوام. واسه همین روابط زناشوییمون دیگه برام جذاب نیست.مثل قبل.
    تا الان چه کارهایی کردی که کانون خونتون گرم تر و پر محبت تر بشه ؟
    خب جلوی ایراد گرفتناش از بعضی افراد خونوادم قبلاً اعتراض میکردم که وقتی دیدم بدتر باعث دلخوری میشه دیگه فقط لبخند میزنم و یه تذکر کوچولو میدم. یکی دوبار براش بی مناسبت کادو خریدم. بعضی روزا گل میخریدم میاوردم خونه که خونه قشنگتر بشه. از خودش و کارایی که برای خونمون انجام میده تشکر میکنم. نمیدونم چکار باید بکنم.
    عکس العمل شوهرت چی بوده؟
    تشکر.لبخند. همین
    با هم سفر رفتید؟ (نه یه جای دور! نه سفر یک روزه یا سفر نصف روزه)
    نه اصلاً . ما هرجایی تو این مدت رفتیم باخونوادش بوده. اصلاً شوهرم با من انگار بهش خوش نمیگذره. آها سه ماه بعد عروسیمون یه مسافرت دو نفره رفتیم که اونم بلیطش رو من گرفتم و همه هماهنگیاش رو من کردم. یه سفر دیگه هم رفتیم با هم بازم من همه کاراشو کردم. شوهر من تا حالا نشده بهم بگه پاشو جمع کن دوتایی با هم یه وری بریم. همیشه همه جا باید یه سرجهازی باهامون باشه. حتی من بهش صدبار تا حالا گفتم بریم پارک بریم قدم بزنیم. فقط یه بار اومد. اینا رو که میگم بیشتر ازش بدم میاد حسرت یه قدم زدن دونفره به دلم مونده انقدر که این مرد بی احساسه. اصلاً این چیزا به نظرش عجیب و بی مزه اس.
    برای گرم شدن مزاج شوهرت تا الان اقدامی کردی ؟ ( مثلا توی غذاش از غذاهای گرم استفاده کردی که مزاجش از سردی به گرمی متمایل بشه ؟)
    نه اصلاً. البته خودش همیشه طعمهای تند دوست داره و نمیدونم این تاثیری داره یا نه ولی من که تا حالا کاری نکردم. من فکر میکنم این ادم اصلاً منو دوست نداره (برخلاف دوران دوستی و اوایل عقدمون که ابراز علاقه میکرد) از با من بودن لذتی نمیبره. لعنت به این زندگی که یه بار نشد بگه پاشو حاضر شو ببرمت بیرون دل بی صاحابت واشه.

    ممنون میشم جواب بدی تا بتونیم کمکی کنیم
    ویرایش توسط نیلوفر61 : دوشنبه 27 خرداد 92 در ساعت 12:53

  12. #8
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 03 مهر 94 [ 16:31]
    تاریخ عضویت
    1391-10-27
    نوشته ها
    991
    امتیاز
    7,073
    سطح
    55
    Points: 7,073, Level: 55
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 77
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    2,771

    تشکرشده 1,881 در 749 پست

    Rep Power
    112
    Array
    سلام . این تاپیک ها رو مطالعه کنید.
    http://www.hamdardi.net/thread-28344.html
    http://www.hamdardi.net/thread-28299.html
    http://www.hamdardi.net/thread-28166.html
    http://www.hamdardi.net/thread-28167.html

    - - - Updated - - -

    نتیجه ای رو که می گیرید از مطالعه این تاپیک ها اینجا اعلام کنید.

  13. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 27 خرداد 92 [ 15:24]
    تاریخ عضویت
    1392-3-25
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    27
    سطح
    1
    Points: 27, Level: 1
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 23
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    6

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلاميه سئوال دارم به نظرت اين آتويي كه گفتي از شوهرت داري چه كمكي بهت ميكنه؟ آيا كمك ميكنه كه زندگيت بهتر بشه؟
    نه در عوض به سقوط بیشترم کمک میکنه و توجیهی میشه برا ی فکرهای مسموم. هر وقت حرفی ازش زدم گفت انقدر چیزای گندی که گذشته رو هی دوباره وا نکن(2بار تا حالا ازش توضیح خواستم که هیچوقت هم موضوع رو برام روشن نکرد و توضیح نداد)
    دوست عزيز با دامن زدن به اين فكراي مصموم و كشنده( مثل انتقامجويي و دوستي و خاطرات قبل از ازدواج ) قطعا به نتايج وخيمي ميرسي.به جاي اينكه يه مشكل از زندگيت حل كني يه مشكل جديد و شايدم بشه گفت خدايي نكرده يه فاجعه و بي آبرويي ببار مياد.
    چکار کنم . خود شما اگه هرروز یکی بود که شب میومد خونه مینشست پای تلویزیون. باخستگی براش چای میوردی میوه میوردی شام میوردی از جاش تکون نمیخورد . بهش ابراز علاقه میکردی میگفت مرسی. میخواستی ب/غ/ل/ت کنه میگفت تو گرمی گرمم میشه. حتی یه بار واسه مسافرت دونفره رفتن یا تفریح دو نفره رفتن اقدامی نمیکرد(بجز تو دوران دوستی)چیکار میکردی. حالت به هم نمیخورد از این آدم شل و ول. حالت به هم نمیخورد از اینکه یک ماه وسایل کارش که باید جمع و جورشون کنه گوشه اتاق پذیراییت ولو باشه تا آخر سر یا خودت جمع کنی یا انقدر بگی تا خسته بشه و جمع کنه. خسته نمیشدی از کسی که وقتی از بیرون میاد همیشه باید دنبالش راه بیفتی لباساشو از کف زمین یا از روی مبل جمع کنی. هیچ چی براش مهم نبود. همه چی رو (حالا یا زبونی یا واقعاً) میگفت مهم نیست. ورد زبونش فحش بود چکار میکردی. چقدر بگم نگو چقدر تذکر بدم حالم ازش به هم میخوره وقتی فحش میده، منم مثه خودش دارم میشم.
    حتي اگه همسرت پيش مشاور نمياد خودت به تنهايي برو و عنوان كن كه همسرت مايل به مراجعه نیست.
    نمیتونم فعلاً از نظر مالی امکانش رو ندارم
    ویرایش توسط نیلوفر61 : دوشنبه 27 خرداد 92 در ساعت 13:00

  14. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 12 شهریور 93 [ 23:29]
    تاریخ عضویت
    1392-1-11
    نوشته ها
    174
    امتیاز
    2,019
    سطح
    27
    Points: 2,019, Level: 27
    Level completed: 13%, Points required for next Level: 131
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    67

    تشکرشده 166 در 77 پست

    Rep Power
    29
    Array
    ببین نیلوفر جان

    فکر کنم اشکال کار اینجا باشه که شوهر شما بدقلقه و شما هم کم صبری

    ببین مثلا شما یه روز با وجود خستگی ایی که داری کلی به خودت می رسی و خونه رو مرتب می کنی و خوشگل و با کلی روحیه منتظر امدن شوهرت میشی، شوهرت میاد و عکس العملی نشون نمیده، به چندین دلیل ( بی حوصله اس، اصلا نمی بینه، ببین دید آقایون بسته است و نزدیک رو خوب نمی بینن پس ممکنه در وهله ی اول آرایش زیبای تو رو نبینه ، یا حتی ممکنه ببینه ولی دوست نداشته باشه عکس العمل نشون بده ( چون بدقلقه)) شما این رفتارو می بینی

    و چون صبرت کمه سریع دل سرد می شی و به خودت می گی چرا اصلا باید خودمو درست کنم ؟ که اون بی توجهی کنه ؟ و برای همین فردا اصلا حوصله نداری به خودت برسی و اونم که میاد خونه مجدد محل نمی ذاره و همین یک سیکل رو به وجود میاره که باعث میشه از هم سرد بشین ...

    اول این که خاطرات گذشته رو فراموش کن و تصمیم بگیر از اول شروع کنی رابطتو با شوهرت

    عزیز دلم، شما اگر زندگیتو دوست داری ( خواهش می کنم نگو دوست ندارم، چون اگر دوست نداشتی اصلا نمی اومدی اینجا و سوال نمی پرسیدی پس دوست داری) اگر زندگیتو دوست داری یک دوره ای رو با خودت شروع کن که توی اون خسته نشی، کارهایی بکن که جدید باشه، کارهایی بکن که دوباره شوهرت جذبت بشه، ( از نظر جنسی نمیگم) مثلا کلا نوع آرایش موهاتو عوض کن! مثلا اگر موهات بلنده، برو کوتاهش کن ( البته اگر شوهرت روش حساسیتی نداره ! ) بهش نگو کوتاه می کنی تا سورپریز بشه، اگر چیزی نگفت و عکس العمل نشون نداد دل سرد نشو به خودت و به اون 3-4 ماه فرصت بده

    نوع عطرتو عوض کن، اگر قبلا گرم می زدی حالا سرد بزن تا جلب توجه کنه ( حتی اگر بگه نیلوفر این چه عطری زدی سرم درد گرفت خوبه! چون فهمیدی اینو دوست نداره پس نخوره تو ذوقت )

    کارهای مختلفو امتحان کن، نوع لباس پوشیدنت تو خونه رو تغییر بده، اگر لباس بسته می پوشیدی، حالا لباس باز بپوش ( البته نه همیشه ها! مثلا دو روز یه بار ) اگر همه ی لباسات صورتی و قرمزه برو لباس آبی و فسفری بخر، مجدد می گم، یه کار کن که شوهرت تعجب کنه و جذبت بشه

    اگر قبلا لوس لوسی و مثل دختر بچه ها صحبت نمی کردی ، امتحانش کن، یکم لوس لوسی صحبت کن، بذار شوهرت تغییر رو توی تو ببینه و جذبت بشه

    کارهای عجیب غریب بکن، مثلا شوهرتو غافلگیر کن، باهاش بازی کن، ( مثلا با هم آب بازی کنین) یا اگر بازی های کامپیوتری دوست داره با هم بازی های کامپیوتری بازی کنین

    اتاق خوابتونو تغییر دکوراسیون بده، مثلا جای تخت رو عوض کن، حتی اگر بتونی رو تختی تونو هم عوض کنی خیلی خوبه، (تغییر وتحول بده)

    از دوران شیرین نامزدی و اوایل عقدتون عکس هایی که داریدو بزرگ کن ( نه خیلی بزرگ البته :) ) و بذار تو دید شوهرت

    اگر شوهرت بدش میاد که بغلت کنه چون گرم می شه، برو دوش بگیر و بگو در اغوشت بگیره چون تازه دوش گرفتی اون قدر بدنت گرم نیست که بدش بیاد

    صمیمانه بشین باهاش صحبت کن، بگو دوست داره تو اون لحظات چطوری باشی تا ناخوادآگاه تو ذوق خودت و اون نخوره

    ببین، دیگه پیش قدم نشو اما یه کاری کن که جذب شوهرت بشی، مثلا شوهرت نشسته داره تلویزیون می بینه، یه لباس نسبتا باز بپوش + عطر و موهای زیبا و آرایش، برو سرکارهای خودت، مثلا از جلوش رد شو و برو تو آشپزخونه، شاید دو سه بار این کارو بکنی و جواب نگیری اما اگر بی تفاوت بمونی شوهرت جذبت می شه، البته زود پا نده !!! در برو تا بیشتر بیاد طرفت .... ( ببخش این توضیحاتو رک دادم )

    ببین اگر بخوای با غذا می تونی روی شوهرت اثر بذاری، غذاهای با ادویه ی گرم خیلی بهش بده، کنجد هم خیلی موثره، حتما در وعده های غذایی شوهرت ارده رو قرار بده تا با عسل یا شیره بخوره، اگر شوهرت قرص روی بخوره هم خیلی خوبه، این باعث تقویت هورمون های مردانه اش می شه. مواد غذایی مثل خرما، انبه، زرد آلو، توت سفید، خربزه، زیتون، گلابی، موز، نارگیل، قارچ، موسیر، زعفران، زنجبیل، دارچین، انواع فلفل، مغزیجات، گوشت ماهی و تخم مرغ رو در غذاتون قرار بده و از غذاهایی مثل عدس، ماش، قهوه، سرکه، انگور و زیره در غذاهاتون اجتناب کن.

    امیدوارم مفید واقع بشه

  15. 4 کاربر از پست مفید دلپذیراد تشکرکرده اند .

    asemani (دوشنبه 27 خرداد 92), نیلوفر61 (دوشنبه 27 خرداد 92), مسافر تنها (چهارشنبه 27 شهریور 92), ساحل75 (دوشنبه 27 خرداد 92)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 23:28 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.