سلام.
دوتاپیک قبلیم طولانی و ملال آوره. خلاصه اش اینه:
من و همسرم 2/5 ساله ازدواج کردیم. کلی با هم درگیری داشتیم، حتی کتک کاری که ریشه همه این مشکلات برمی گشت به خونواده ها. یعنی مخالفت شدید خواهرهای من که خیلی بزرگتر از منن، واسه ازدواج ما و کینه ای بودن شوهرم و دفاع کردن های من...
خلاصه، تمام این درگیری ها منجر به قهر های من و برگشتنم به شهرستان بود تا اینکه آذر پارسال که شدیدا درگیر شدیم، قهر کردم و رفتم خونه مامانم و وکیل گرفت واسه طلاق اما دادخواست ندادم ...
تا آخرای اسفند که شوهرم تو این مدت کلی مشاوره رفت و فهمید کجاها مقصر بوده
اومد دنبالم و منم تو این سایت فهمیدم خیلی مقصر بودم و از اول فروردین تا الان حتی لفظا دلم رو نشکست چه برسه به اون جریان ها و دعواها...خیلی جو آرومه.
یک خواهرم تهرانه 15 سال بزرگتر از منه و در جریان دعواها بوده و دخالت هم داشت و حتی یه بار که قهر کرده بودم رفته بودم خونه اش، با شوهرش اومدیم در خونه ما که وسیله هام رو بردارم
که شوهرم در رو باز نکرد و شوهرش کوبید به در و به شوهرم فحش داد
و فرداش که ما برگشتیم شهرستان شوهر من رفته بود در خونه خواهرم که بگه چرا دیروز شوهرش این کارو کرده اما درگیر شده بودن و شوهر خواهرم زده بود زیر چشم شوهرم.
البته کینه قبلی داشت چون هربار که شوهرم میفهمید خواهرم از دعوای ما چیزی فهمیده و از من دفاع میکنه زنگ میزد به خواهرم و بد و بیراه میگفت و حتی تهدید میکرد...
همینا باعث شد که شوهر من چشم دیدن خواهرو و شوهرش رو نداشته باشه.
من خودمم میدونم این وسط از همه بیشتر خودم خامی کردم و مقصر بودم. خواهرم هم بی تقصیر نیست.
واسه همین وقتی برگشتم با اینکه شوهرم گفت برو خونه خواهرت سر بزن نرفتم که بدونه من بهش حق میدم و حمایتش میکنم.
علاقه مندی ها (Bookmarks)