به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 5 , از مجموع 5

موضوع: مشکلات من

  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 03 آبان 98 [ 02:40]
    تاریخ عضویت
    1390-2-27
    نوشته ها
    480
    امتیاز
    12,382
    سطح
    72
    Points: 12,382, Level: 72
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 68
    Overall activity: 66.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    645

    تشکرشده 634 در 321 پست

    Rep Power
    61
    Array

    New 07 مشکلات من

    با سلام
    بعد 11 ماه باز اومدم البته با مشکلاتی که بخشیش به کمک دوستان حل شده و بخشیش مسکوت مونده و چندتایی هم اضافه شده
    وقتی نینی بدنیا اومد اول فکر میکردم دیگه مشکلی نیست بعد یواش یواش دیدم مشکلاتی هست و فکر کردم من افسردگی بعد زایمان دارم و الان بعد 11 ماه میبینم روابطمون داره سردتر میشه
    مشکل اولم روابطم با همسرم هست که کلا" شاید 20 تا جمله باهم حرف نممیزنیم تو اون 20 جمله هم 18 تاش راجع به بچس !!!! انگار نه انگار زن و شوهریم . برنگشتنم به کار احساس بدی بهم میده چون همش تو خونم از صبح تا شب مثلا" الان 3 هفتس از در بیرون نرفتم یه چند باری چارک رفتم با دخترم که دیدم اصلا" خوشحالم نکرد و حالم بهتر نشد جای دیگه ای هم نمیرم . البته همسرم میگه بریم شام بیرون یا بریم بگردیم یا زنگ بزن جایی بریم ولی هیچ کدوم اینا میدونم حالم رو خوب نمیکنه واسه همین نمیرم . همسرمم که خونس یا پای کامچیوتر یا سرخودش رو یجوری گرم میکنه البته با منم که باشه فرقی نمیکنه چون اصلا" خوشحالم نمیکنه حتی دیگه با خانوادم هم خوشحال نیستم قبلا" همیشه اخر هفته اونجا دعوت داشتیم حالا اونجارم میپیچونم حوصله سر و صدای بچه های داداشم رو ندارم دست خودم نیست حتی هیچ حرفی با مامانم هم ندارم.
    اینا یه طرف احساس وحشتناکی که نسبت به مادر بودنم دارم یه طرف احساس میکنم مادر خوبی نیستم کلی کتاب بالا پایین میکنم ولی اخرشم نمیدونم به چه حدی اگه واسه دخترم وقت بذارم کافیه یعنی نمیدونم چیکار کنم چی بهش یاد بدم فقط همش مراقبشم بلایی سرش نیاد یا دارم عوضش میکنم یا غذا میدم که روزهایی هم که غذا نخوره دیگه ناخوداگاه عصبی میشم میبینم با یه بچه 11 ماهه دارم کلنجار میرم البته میدونم احمقانس ده وقت هاییم که دیگه خسته میشم تحملم تموم میشه دادو بیداد با همسرم میکنم و میگم خودت نگهش دار تا 2 ساعت اروم شم دوباره
    فقط لطفا" پیشنهاد ندید برو کلاس و ....که هم مامانم هم مادر همسرم همیشه دانشگاهن و نمیتونن بچم رو نگه دارن
    حالا لطفا" کمکم کنید چون واقعا" ازین شرایط خسته و کلافم

  2. کاربر روبرو از پست مفید sahra100 تشکرکرده است .

    Aram_577 (سه شنبه 21 خرداد 92)

  3. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 23 آذر 92 [ 14:29]
    تاریخ عضویت
    1392-2-02
    نوشته ها
    232
    امتیاز
    1,214
    سطح
    19
    Points: 1,214, Level: 19
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 86
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    128

    تشکرشده 214 در 130 پست

    Rep Power
    34
    Array
    سلام عزیزم
    من هنوز مادر نشدم اما به نظر من شما بهترین مادر دنیایی،میدونی چرا؟
    چون میتونستی مثل خیلیهای دیگه نی نی رو بذاری مهد،اما خودت کنارشی.داری سختی سر کار نرفتن رو تحمل میکنی بخاطر اون.پس اصلا لازم نیست وسواس به خرج بدی و کتاب بالا پایین کنی.نی نی از همه بیشتر به خودت نیاز داره.به حضورت که خوشبختانه این نعمتو داره و محبتت.محبتی که هیچ کس جز خودت نمیتونه نثارش کنه.آفرین بر شما

    اما مطمئنا شمام نیاز به استراحت داری.حتما گاهی از همسرت بخواه که اون از نی نی مراقبت کنه و شما برا خودت باش و هر کاری که خودت دوست داری انجام بده.
    و در مورد رابطت با همسرت.سعی کن وقتی هر شب که نی نی میخوابه لحظات دونفره با هم داشته باشین.خودت شروع کن .یه میوه یا چای بیار و دقایقی هر چند کوتاه فقط دوتاتون با هم باشین.با هم حرف بزنین.به هم محبت کنین.سعی کن یادتون نره قبل اینکه پدر ومادر بشین همسر هم بودین

  4. 5 کاربر از پست مفید reyhan تشکرکرده اند .

    Aram_577 (سه شنبه 21 خرداد 92), sahra100 (شنبه 25 خرداد 92), دختر مهربون (یکشنبه 26 خرداد 92), ساحل75 (سه شنبه 21 خرداد 92), شوکا (سه شنبه 21 خرداد 92)

  5. #3
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 03 آبان 98 [ 02:40]
    تاریخ عضویت
    1390-2-27
    نوشته ها
    480
    امتیاز
    12,382
    سطح
    72
    Points: 12,382, Level: 72
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 68
    Overall activity: 66.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    645

    تشکرشده 634 در 321 پست

    Rep Power
    61
    Array
    سلام ریحان جان ممنون از پاسختون
    توی حرف اسونه ولی تو عمل واقعا" سخته همه روزها و شبام شده بچه داری اینارو با همه سختی هاش تحمل میکنم ولی رفتارهای همسرم نمیتونم
    مثلا" دیروز داشتم غذا میذاشتم اقا بعد اینور اونور چرخ زدنها خوابش گرفت دخترمم پیشش تو تخت بود هی گفت بیا بگیرش گفتم 10 دقیقه تحمل کن دارم غذا میذارم نشستم تفریح کنم که خلاصه تو همین حین این فسقلی اینقدر ورجه ورجه کرد سرش خورده بود به لب تخت رفتم بگیرمش اقا واسم قیافه میاد!!!!!! انگار مقصر ممن بودم !!!!! حالا دخترم پهلو اون بوداااااااا !!!!! هیچی نگفتم تا دوباره امشب فسقلی داشت هی اینور اونور میرفت منم همش دنبالش بودم که نیفته سرش جایی نخوره و... که یهو گرفتمش خودم تعادلم از دست دادم احساس کردم دستم محکم رو پاش رفت خیلی خیلی ترسیدم بعد گفتم بیا ببین یه وقت پاش چیزی نشده باشه که با عصبانیت گفت من نمیدونم رفت تو اتاق درو بست ...... یعنی مقصر هر اتفاقی منم
    دیگه دوسش ندارم خیلی وقت فقط بودنش تحمل میکنم
    یه مساله دیگم هست که کمک میخوام الان چندروزه گیر داده بیا بریم مسافرت میدونم شرایط مالیش رو نداره و تحت فشاره و میخواد منو ببره
    بعدم خودم اصلا" حال خوبی نداره بخوام 2 ساعت از خونه دور شم حتی یه مهمونی ساده برم بشدت استرس میگیرم چه برسه به مسافرت اونم هوایی
    و ما تاحالا با دخترم از تهران حتی خارج نشدیم
    و مادر و خواهرشم میخوان با ما بیان
    تازه میدونم این مسافررت شاید فقط یه مسکن باشه باز که بیایم زندگیمون همینه هیچیم بهتر نمیشه با این اوصاف بنظرتون قبول این مسافرت درسته؟؟؟؟
    البته میدونم همسرمم بشدت افسردس چون بیکاره و شغل مورد نظرش رو نمیتونه بدست بیاره لطفا" راهنماییم کنید

  6. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 23 آذر 92 [ 14:29]
    تاریخ عضویت
    1392-2-02
    نوشته ها
    232
    امتیاز
    1,214
    سطح
    19
    Points: 1,214, Level: 19
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 86
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    128

    تشکرشده 214 در 130 پست

    Rep Power
    34
    Array
    اصل مشکلو تازه گفتی،اینکه همسرت بخاطر شغلش ناراحته و الان هم با اومدن بچه نگرانیهاش بیشتر هم شده و در قبال اون هم احساس مسئولیت میکنه و همه رفتارهاش بخاطر همینه.سعی کن کنارش باشی وبهش دلداری بدی.

    درمورد مسافرت هم نمیدونم رابطتون با مادر و خواهرشوهرتون جطوره؟ شاید بهتر باشه خودتون برید و یه مسافرت کم هزینه تر هم میتونید ترتیب بدید

  7. #5
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 03 آبان 98 [ 02:40]
    تاریخ عضویت
    1390-2-27
    نوشته ها
    480
    امتیاز
    12,382
    سطح
    72
    Points: 12,382, Level: 72
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 68
    Overall activity: 66.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    645

    تشکرشده 634 در 321 پست

    Rep Power
    61
    Array
    ریحان جان چندسال همدردی اخه؟؟؟؟؟؟ سر هر کاره دیگه ای هم که میره بعد 1 سال یهو استعفا میده میاد بیرون به 10000 تا بهانه میدونم ذهنش پیش کار مورد علاقش ولی وقتی نمیشه خوب نمیشه دیگهرابطم با اونا بد نیست خوبه مشکلی با بودنش ندارم یکم معذب میشم ولی دلم می سوزه براشون که تنها باشن راستش مسافرت کم هزینه با سیستم همسر من جور نیست چون حتی شمالم بریم یه عالمه خرج میکنه حتی یه غذا بریم بیرون بخوریم کلی خرج میکنه حالا چیکار کنم؟؟؟


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 15:34 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.