با سلام به همه ی شما دوستان عزیزم
از همراهی هاتون نهایت سپاس رو دارم و از دور به نشانه ی ادب دستتونو می بوسم
فرشته ی مهربان گفته بودند که مشکلم رو در بیان یک تاپیک عنوان کنم
کم و بیش با ارسال یک سری تاپیک ها مشکلاتم رو بیان کردم اما دیگه به جایی رسیدم که همسرم رو دوست ندارم، بله، من که این قدر توی این سایت می گشتم تا راهی برای زندگی عاشقانه پیدا کنم دیگه دوستش ندارم و نمی دونم باید چه کار کنم .
دیروز و پریروز خیلی با هم دعوا کردیم :( و دیشب با اومدن ایشون به خونه ی ما و در جریان گرفتن مادرم اوضاع یه مقدار خیلی بدتر شد و ایشون خیلی راحت بدون در نظر گرفتن این که این مسائل رو نباید بگن به صورتی حق به جانب شروع کردن از خودشون تعریف کردن در حالی که من خیلی چیزی نگفتم ...
من از اول به ایشون گفتم تو رو خدا وقتی بحث می کنیم نیا دنبالم، بذار تنها باشم و خودم بیام سمتت
اما همیشه وقتی دعوا و بحث کردیم ایشون می آمده و پشت در منزل ما می ایستاده و مدام پیامک می زد که من نرفتم و اینجا هستم و تا من در رو باز کنم و مجدد روی اعصاب هم راه بریم. .. و الان هم مدام توی صحبت هاش می گه که آره من اومدم و من همیشه دنبالت اومدم و ...
ازش خسته ام، از چشمم افتاده و احتمالا از چشمش افتادم و اونم خسته اس
کارش خیلی حساسه و میگه اگر تست های من خراب میشه بخاطر اینه که تو ذهن منو مشغول می کنی
محبت ها و دوست داشتن های من رو نمی بینه، فقط میگه تو توجیه می کنی، مغروری ، لجبازی، بی انصافی بی مسئولیتی و...
ضمن این که وقتی ما رفتیم مشاوره ، مشاور گفت این آقا صفت دقیق بودن و نکته سنجی و باریک بین بودن رو خیلی دارند و به شدت حساس هستند ( حتی گفت خیلی اوقات مثل خانم ها فکر می کنند) اون موقع که هنوز عقد نکرده بودیم و شوهرم به شدت عاشق و واله بودند گفتند من حتمااا میرم مشاوره و پیگیری می کنم و ... اما خب قبل از عقد چون هم سرباز بودند و هم سرکار می رفتن
نمی تونستند، و بعد از عقد هم فهمیدم از مشاوره خوششون نمیاد و علاوه بر این به خاطر قیمت بالای اون مشاوره کلا دیگه پیگیری نکردند ...
خیلی حرمت ها بینمون شکسته، من وقتی عصبانی میشم باید تنها باشم وگرنه خیلی بد صحبت می کنم، نه این که فحش بدمااا ! نه به خدا اما خب گاهی فریاد می زنم و بد صحبت می کنم ..
نمی دونم باید چه کار کنم، هیچ امیدی به آینده ندارم
طلاق هم می دونم طلاقم نمی ده، چون دو سه باری که تهدید به طلاق کردم حالا دیگه مدام میگه که تو تهدید می کنی و من هیچ وقت این کارو نمی کنم ...
خلاصه به خدا نمی دونم چه کار کنم :(
علاقه مندی ها (Bookmarks)