به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 5 , از مجموع 5
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 09 بهمن 92 [ 13:36]
    تاریخ عضویت
    1392-3-08
    نوشته ها
    20
    امتیاز
    228
    سطح
    4
    Points: 228, Level: 4
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 22
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    7

    تشکرشده 33 در 14 پست

    Rep Power
    0
    Array

    Tavajoh از شوخی های نامزدم با دیگران خسته شدم

    من و نامزدم شش سال پیش با هم آشنا شدیم و از طریق عقد پسر عمم و همینطور پدرشون با پدر من از قبل با هم دوستای صمیمی بودن. تا اینکه 5 سال پیش نامزدم عاشق من شد ولی من هیچ حسی بهش نداشتم و ازم خواستگاری کرد و منم جواب رد دادم چون هم سربازی نرفته بود کارش نا معلوم بود و همین طور درسش دیپلم بود
    این مدت گذشت و من توی دانشگاه با دو تا همکلاسی هام آشنا شدم و اونها با قصد ازدواج می اومدن جلو ولی بعد از یه مدت انتظارات نا به جایی داشتن و من رابطه رو تموم کردم
    تا اینکه چهار ماه پیش مجددا نامزدم گفته بود من فقط ساناز رو دوست دارم و اگر واسش نرید خواستگاری من هیچ وقت ازدواج نمی کنم . چون خواهرش زن پسر عمم هست دورادور می شنیدم که خانوادش واسش کسانی رو در نظر می گیرن و اون می گه
    فقط ساناز خلاصه منم چون چند تا خواستگار داشتم ولی به دلم ننشستن و توی دانشگاه هم پسراش رو دیده بودم قید مدرک رو زدم و با حساب دو دو تا چهار تا دیدم پسر خوبیه اهل سیگار و مشروب این ها نیست قد بلند و خوش قیافه است خیلی مهربونه خانواده خیلی خوب و سرشناسی داره وضع مالی خیلی خوبی داره هم خودش هم خانوادش خیلی زرنگ و کاریه خلاصه با شرط اینکه درسش رو ادامه بده قبول کردم و عقد کردیم
    الان چیزی که خیلی واسم مهمه اینه که خیلی با همه خودمونی می شه و خیلی شوخی می کنه تا حدی که طرف به خودش اجازه می ده هر چیزی بهش بگه و یا به شخصیتش توهین کنه من خودم یه آدم جدی هستم و واسه خودم و شخصیت خودم خیلی ارزش قائلم و حرفی رو که می دونم ممکنه خودم و شخصیتم رو با هاش کوچیک کنم نمی زنم ولی شوهرم اصلا این چیز ها واسش مهم نیست و توی اخرین مسافرتی که رفتیم دیگه این بی شخصیتی رو از حد گذروند و متاسفانه چون هم سفر هامون هم اهل شوخی های بی اندازه بودند دیگه زشتی کارش به چشم خودش نیومد چنان اعصابم توی این چند روز به هم ریخت که دعا می کردم کاش زودتر برگردم خونه .
    وقتی بهش می گم زیاد با کسی شوخی نکن می گه تو زیادی خشکی من اینطوری بهم خوش می گذره تو کاری به من نداشته باش
    ولی اون شوهر منه کسی بهش توهین کنه انگار به من توهین کرده
    در کل بگم اصلا واسش مهم نیست دیگران در موردش چی فکر می کنن و منم هر چی بهش بگم فلان جا این حرفت درست نبود می گه من واسه خودم زندگی می کنم
    ما با هم همسن هستیم ولی اون چند ماهی از من بزرگ تره دو ماهه عقد کردیم من فرزند وسط خانوادم شوهرم فرزند آخره
    دوستان بهم بگین دست از این رفتارش بر می داره یا من باید به اینکه کسی به خودش اجازه بده به شوهرم توهین کنه عادت کنم
    چی کار کنم ؟

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 05 آذر 92 [ 23:00]
    تاریخ عضویت
    1392-1-08
    نوشته ها
    127
    امتیاز
    791
    سطح
    14
    Points: 791, Level: 14
    Level completed: 91%, Points required for next Level: 9
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    47

    تشکرشده 202 در 83 پست

    Rep Power
    24
    Array
    همه ادمها به رفتارهای خودشون واقفن و با عقلشون این رفتار رو انتخاب کردند یعنی آگاهانه تصمیم گرفتند که این طوری رفتار کنند شما نمیتونین ادم مقابلتون رو تغییر بدید شما مادرش نیستید اون همه فرزند شما نیست .. شما فقط باید ایشون رو با این شرایط بپذیرید اگه تلاش کنید تا تغییرش بدید هم خودتون رو ازار میدید هم ایشون رو .. اگر هم فکر میکنید این اخلاق زندگی شما رو داره به هم میریزه و بهتون آسیب میرسونه میتونین خیلی ملایم و اروم و در جای مناسب در مورد این مشکل صحبت کنین ... صحبت کنید معنی این رو نداره که اون حتما تغییر میکنه تنها به معنیه اینه که اون متوجه شده شما از این موضوع آزار میبینید حالا ایشونه که باید تصمیم بگیره که میخواد تغییر کنه یا نه

  3. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 09 بهمن 92 [ 13:36]
    تاریخ عضویت
    1392-3-08
    نوشته ها
    20
    امتیاز
    228
    سطح
    4
    Points: 228, Level: 4
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 22
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    7

    تشکرشده 33 در 14 پست

    Rep Power
    0
    Array
    همراهی عزیز
    من خودم رو توی این زمینه بی تقصیر نمی دونم من اصلا جنبه شوخی رو ندارم و زود رنجم و بدتر اینکه زود قهر می کنم و دیگه جواب حرف هاشو نمی دم من دوست دارم شوهرم سرو سنگین باشه و در هر چیزی اعتدال رو رعایت کنه ولی اینطور نیست با غریبه ها می گه و می خنده ولی به محض اینکه من می گم فلان جا شوخیت از حد گذشت می گه هیس ولش کن اصلا حق با تو
    اصلا به حرفم گوش نمی ده
    می دونم که نباید بهش بگم چی کار کن چی کار نکن ولی کار هایی می کنه که حتی یه بچه دو ساله هم انجام نمی ده
    مثلا تو مسافرت دمپاییش که پاره شد پا برهنه از این طرف به اون طرف می رفت حالا تو یه مسافرتی که 20 نفر همراهتن آخه اینو دیگه خودش باید در ک کنه من نباید بهش بگم خونواده من و خودش تقربا مبادی اداب هستیم داداشش دکتره باباش با اینکه مسن هست تحصیلات دانشگاهی داره ولی نمی دونم از سر لج با من این کار و می کنه ؟

  4. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 05 آذر 92 [ 23:00]
    تاریخ عضویت
    1392-1-08
    نوشته ها
    127
    امتیاز
    791
    سطح
    14
    Points: 791, Level: 14
    Level completed: 91%, Points required for next Level: 9
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    47

    تشکرشده 202 در 83 پست

    Rep Power
    24
    Array
    به نظرم چیزی نیست که نگرانت کنه بعد از یه مدت که از زندگی بگذره و بعد از چند بار که متوجه بشه رفتارهاش تو جمع مناسب نیست و چند باری هم که شما در این مورد باهاش صحبت کنین و بهش بگید که اگه فلان طور رفتار کنه خیلی بهتره.. به نظرم بهتره به جای انتقاد کردن ازش تعریف کنید روی نقاط مثبتش دست بذارید لا به لای حرفهاتون هم بگید اگه فلان کار رو هم انجام بده دیگه خیلی عالی میشه .. مردها نیاز به تشویق دارند اونها رو تشویق کن در ازاش هزار کار برات انجام خواهند داد

  5. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 09 بهمن 92 [ 13:36]
    تاریخ عضویت
    1392-3-08
    نوشته ها
    20
    امتیاز
    228
    سطح
    4
    Points: 228, Level: 4
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 22
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    7

    تشکرشده 33 در 14 پست

    Rep Power
    0
    Array
    مشکل من اینه که خانوادم با دیدن کوچکترین رفتاری که مخالف با عرف خودشون باشه می گن هنوز دیر نشده طلاق بگیر و این می شه که من بیش از اندازه بهش سخت می گیرم و در نتیجه بر علیه خودم جبهه می گیره الان از روز مسافرت 3 روزه که باهام قهره و نه دیدمش و نه زنگ و نه پیام با اینکه کار خودش اشتباه بود من زنگ زدم خیلی سرد جواب داد و پیام هام هم جواب نمی ده
    منم بی خیالش شدم خودش هر وقت پشیمون شد بر میگرده

    - - - Updated - - -
    من به موقعش ازش تعریف می کنم سعی می کنم خیلی چیز ها رو به خونسردی بهش بگم که نخواد بر علیه ام جبهه بگیره
    این شوخی های بی مزه اش رو تا چشمش به جمع افتاد شروع کرد وقتی بهش می گم دوست نداشتم این رفتارتو بهم گفت خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو !!!
    اخه این اصلا حرف درستی نیست حالا شاید اون جماعت یه ذره درک و شعور نداشته باشن باید بشی مثلشون ؟
    ولی خدایی بگم رفتار شوهرم بین اون همه ادم از همشون یه دو درجه سنگین تر بود !!
    اینم درس عبرتی واسه من شد دیگه با هم سبک های خودم برم سفر خیلی غیر قابل تحمل بود .
    ویرایش توسط s7.tahery : سه شنبه 21 خرداد 92 در ساعت 09:44


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 10:07 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.