به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 25
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 06 تیر 93 [ 23:11]
    تاریخ عضویت
    1392-2-30
    نوشته ها
    24
    امتیاز
    728
    سطح
    14
    Points: 728, Level: 14
    Level completed: 28%, Points required for next Level: 72
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 11 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array

    1 نه میتونم دل بکنم نه دلم میاد چیزی بهش بگم .گیر کردم تو رو خداا کمکم کنین

    من یه پسرم 21 سالمه
    دانشجو نرم افزارم، از اول ترم یکی رو بد جور دوسش داشتم ، اون فهمیده بود عاشقشم ولی اون از من خوشش نمیومد چون تصمیم گرفته بودم به هیچ خانمی اصلا محل ندم ، ( بعد یه اتفاقی ) ولی با آقایون رابطه صمیمی داشتم خیلی
    بعدترم 1 که تموم شد نمیدونم چطور تو دلش جا شدم که خودش اومد سراغم و 2 ماهی میشه باهم رابطه داریم ، تو این2 ماه 3 بار قهر کرد اولین بار الکی الکی قهر کرد ( 13 بدر هی با کنایه بهم اس میداد خوش میگذره ؟؟ چه خوب منو فراموش کردی؟؟ دوست داشتنتو هم دیدیم و این حرف ها ، بهم میگفت باید ساعت 8 بیای خونه ، درک نداشت من چطور تنهای بیام خونه در حالی که کل فک و فامیل بیرون هستیم درک نمیکنه من چی بگم به خانواده که من میخوام برم خونه ، تا شب از دماغم اومد 13 بدر
    فرداش رفتم منت کشی و ناز کشی ، آشتی کردیم
    بعد از مدتی گفت خاستگار دارم و دارم ازدواج میکنم با تمام بی رحمی گذاشت رفت جوری که دیگه خودم نبودم منه ورزشکار رو آوردم به سیگار طی چند روز مریض شدم ، پشت سرم چیز های گفت که سووزوند منو ، من به شوخی شوخی میگفتم مثلا من زن نمیگیرم و ازدواج نمیکنم و این حرف هاا ، ولی اون به یکی از دوستای من گفته بود که " اون از اولش هم منو واسه ازدواج نمیخواست ،منم نمیتونسم پای کسی بمونم که منو نمیخواد "( اینارو خودم با چشمای خودم دیده بودم پیام هاش رو )
    منم دیدم که اصلا این عین خیالش نیست ،چه بلای سرم میاد منم خواستم حرصش بدم با یکی از فامیل های همکلاسیم که یه بار اومده بود مهمان دانشگاه ( نمیدونم کی گفته بود بهش که من با این دختر تموم کردم ) ، تو ف ی س ب و ک اومد سراغ من و کمی حرف زدیم اون ازم شماره منو خواست ، منم میخواستم حرصش بدم شمارمو دادم بهش ، 1 هفته ای بود حرف می زدیم
    که نمیدونم چطور شده بود خاستگار رو رد کرده بود ، و از همه سراغ منو میگرفت ، خیلی سعی میکرد با من حرف بزنه ولی من خودمو گم وگور کرده بودم ، اومد بود سراغ منه بدبخت ، منم دیگه حتی به روش هم نگاه نمیکردم ، بدجور دلموشکسته بود
    ولی اون بد جور میخواست دوباره ادامه بدیم رابطه رو ،من دلم نمیومد حتی لحظه ای ناراحتیشو ببینم " من به این دختری که اومد شمارمو گرفت بهش توضیح دادم که کسی رو که از ته دلم دوسش داشتم برگشته پیشم و نمیتونم ادامه بدم و این حرف هاا اونم قبول کرد و تموم کردیم ولی چند روز اس ام اس و پیام میداد تو ف ی س ب و ک منم جوابشو میدادم " ولی اونی که دوسش داشتم اصلا خبر نداشت از این ماجرای فامیل همکلاسی
    با روی خوش گذشته رو فراموش کردم بازم باهاش حرف زدم و ادامه دادم ولی بازم چند روز بعد بازم الکی الکی قهر کرد، که چرا به غریبه تعصب نشون میدی و غیرتی میشی ، دیگه این باراز اعصبانیت شدی من روی برگردوندم ، به جای اینکه حرصش بدم رفتم با همون دختری که تو فیس آشنا شدم همون فامیل یکی از همکلاسی هام بازم شروع کردم حرف بزنم که حرص اینو در بیارم ( اشتباه از من بود از همون اول )
    الان باز همون دختری که دوسش دارم از ته دلم بازم برگشته بازم میخواد ادامه بدیم
    دارم دیونه میشم چیکار کنم چطوری به اون دختر فامیل همکلاسی بگم دست از سرم برداره ؟؟ چی بگم؟؟ چطور دلشو بشکونم
    خسته شدم از این زندگی نکبتی امتحاناتم رو خراب کردم ترم قبل مشروط شدم رفت
    همش فکر و رویا هام شده بود این
    اینم بگم اصلا اخلاقش بده ولی تحملش میکنم دوسش دارم ، یعنی اگه بدونه میخوام برم بیرون ، از دماغم میاره ، هی پیام میده با کنایه که خوش میگذره ؟؟ میدونه از کلمه خدافظی بدم میاد ، هی میگه بای خدافظ بای
    نمیگم من اخلاقم خوبه ولی سعی میکنم با همه حتی دشمنام حتی با کسی که از من خوشش نمیاد گرم باشم، مامان یکی از دخترای هم کلاسی هم باهام حرف میزنه تو ف ی س ب و ک و شماره منو هم از گوشی دخترش برداشته پنهونی ، ولی زیاد اس نمیده فقط در حد سلام علیک، احوال پرسی همین
    مغرور نیستم اصلا با همه رابطه گرم و صمیمی دارم
    این بار اخر هم هم که قهر کرد واسه همین بود که با 2 تا پسر های گروه دیگه حرفش شده ، الان به من میگه چرا تو با اونا خوش و بش میکنی؟!!!
    اسمش سمیه هست 18 سالشه از من 3 سال کوچیکتره
    خونمون هم خیلی کم فاصله داره از هم دیگه 200 متری میشه از هم دوریم

    الان تکلیف من چیه چه خاکی تو سرم بریزم ؟؟
    چیکار کنم از این بدبختی خلاص بشم
    اخلاقش خیلی بده ولی چیکار کنم دوسش دارم
    واسه ازدواج هم پدرش بهم نمیده ، از نظر مالی کمی از ما سطح بالا تر هستن ولی کمی
    همه میگن این چیزا مهم نیست مهم دوست داشتنه ، ولی به عمل که میرسی میبینی همش کشک بود

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 13 تیر 92 [ 23:22]
    تاریخ عضویت
    1391-10-17
    نوشته ها
    96
    امتیاز
    637
    سطح
    12
    Points: 637, Level: 12
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 13
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger Second Class500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 181 در 64 پست

    Rep Power
    0
    Array
    آقا محمد عزیز؛ بهترین حال این رابطه از نظر شما که عاشق هستید اینه که تا ابد کنار عشقتون باشید...حالا فرضو بر این بگیریم که اون دختر خانم هم راضی شدو با شما ازدواج کرد ولی دوست عزیزم به نظرتون دختری که هنوز نه به داره نه به باره همه رفتو آمد های شمارو کنترل میکنه و نمیذاره پاتونو از خونه بذارید بیرون و تفریحاتتونو براتون زهر میکنه پس فردا که همسرتون شد چیکار میکنه؟...لابد میخواد شمارو به زنجیر بکشه دیگه!!!

    حالا باید بگم دوست عزیز طبق تجربیاتی که من دارم میگم اون دختری که شما بهش علاقه دارید به هیییچ عنوان به شما علاقه مند نیستن و هر وقت که دورو برشون خلوت باشه میان طرف شما...دیگه ناراحت کردنو شکستن دل یک آدم حدو حسابی داره...این دختر عملا داره شمارو زجر میده ...لطفا خودتون بیشتر اذیت نگنید و بگذارید این عشق در دلتون بمونه و از دلتون خارج نشه...دیگه باهاش ارتباط نداشته باشید تا از این بیشتر ضربه نخورید....پسفردا درستون تموم میشه و باید برید سر کار و چیز خیییلی مهمی که الان در استخدامی مهمه معدل هست و شما با یک ترم مشروطی معدلتونو خیییلی خراب کردین ولی جلو ضررو از هر جا که بگیرید منفعته...

    دوست خوبم من امثال شما پسرهارو زیاد دیدم که بازیچه دست دخترا میشن واااقعا ازین بابت متاسفم...لطفا دیگه تمومش کنید...میدونم برای کسی که عاشقه عمل کردن به این کارا واقعا سخته ولی این کارو انجام بدین فقطو فقط به یک دلیل ....بخاطر سرنوشتو آینده خودتون
    ویرایش توسط sahars : جمعه 17 خرداد 92 در ساعت 21:29

  3. کاربر روبرو از پست مفید sahars تشکرکرده است .

    راحیل خانوم (پنجشنبه 30 خرداد 92)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 06 تیر 93 [ 23:11]
    تاریخ عضویت
    1392-2-30
    نوشته ها
    24
    امتیاز
    728
    سطح
    14
    Points: 728, Level: 14
    Level completed: 28%, Points required for next Level: 72
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 11 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دارم دیونه میشم به خدا
    روزی که گفت خاستگار دارم و خانواده ام راضی شده ، شاید باورتون نشه شاید بگید دروغ میگه ولی خدایم شاهد هست همین جوری نشسته پشت مانیتور اشک از چشام میومد به همکلاسیم که دوست نسبتا صمیمی اون هم هست ( همون که میگم با مادرش هم حرف میزنم حتی مادرش هم میومد باهام حرف میزد دل گرمی میداد باهام درد دل میکرد ) بهش التماس میگردم دعاکنه پدرش مخالفت کنه ، همین جوری مونده بودم چطور ممکنه اخه چطور ممکنه با این بی رحمی بگه همه چی تمومه تو رو خوش من و به سلامت
    ولی برگشت
    تا 2 ساعت پیش هم خواهرش پیام داده ( نمیدونم واقعا خواهرش بود یا نه ) باهام گفته شما چیکار میکنین؟؟ چی شده ؟؟ چرا این کارو با سمیه میکنی ؟؟
    میگم به جونم قسم من کاری نمیکنم ، این همش بهونه میاره و قهر میکنه
    خواهرش بهم گفت رفته حموم بازوش رو بریده ، نفهم بیشعور
    نمیدونم دروغ گفته یا نه ، فردا ظهر میاد دانشگاه جلسه امتحان ،ببینمش (فردا امتحان دارم که ترم قبل اون درس رو با نمره خیلی پایین افتادم ، الان هم همون درس رو هیچی نخوندم )
    خواهرش گفت این دلش خیلی ساده هست زود عصبی میشه زود جوش میاره ، ولی زودم آروم میگیره

    موقعی که خاستگارش رو رد کرده بود ، من از همه چی پاکش کرده بودم که دیگه نبینمش ، حتی تو دانشگاه هم چشمم به سویش نمیرفت
    ولی اون همش حواسش به من بود از همه میپرسید که ببینید محمد کجاست ، حالش چطوره ، فهمیده بود وضع من واس خواطر کشیدن خیلی سیگار که تنگی نفس هم شدم الان هم شب و روز ماسک میزنم ، سعی کرد بازم باهام باشه
    بعضی وقت ها کاری میکنه که متنفر میشم از هر چی آدمه تو دنیا ، الان هم دلم براش تنگ شده
    شیطونه میگه بزنم ناقسش کنم بیوفته زمین گیر بشه ، خودم بگیرمش واسه زندگیم ،دیووووونشم


    یادم رفت بگم
    اخلاقش خـــــــــــیلی بچه گونه هست و بد

    وقتی من میخوام با یکی از دخترای کلاسمون حرف بزنم هر موضوعی که باشه ، ایشون ناراحت میشن شدید که چرا با فلان دختر حرف زدی
    جوری حرف میزنم که حتی با استاد هم بخوام حرف بزنم استاد خندش میگیره

    یعنی چی آخه ؛ من باید بترسم که مبادا کسی بخواد اونو از دستم بگیره ، بر عکس اون ابنجوری میکنه

    میکم آخه من آگه میخواستم تو رو ول کنم چرا خودمو در گیر تو لعنتی میکردم

    عکس های یکی از دخترای کلاس " که دوست پسرش بود خارج از دانشگاه هک کردن از ف ی س ب و ک
    دختر اومد ازم کمک خواست که داره آبروم میره ( راست میگفت چون پسره یکی از عکس های بی حجاب رو تو صفحه ای من گذاشت ولی من نشناختم و پاکش کردم ، بعدش فهمیدم همون دختره بود همون همکلاسیم )
    من با پسره با معدب و احترام قرار گذاشتم قبل امتحان باهاش چند ساعت حرف زدم ، انقد حرفام رو پسره اثر کرده بود که کلا فراموشش کرد اینو

    حالا این مثلا عشقم واسه من خط و نشون کشید و ناراحت شد و قهر کرد که چیزی که به تو مربوط نیست چرا میرسی ؟؟ گفتم خب ازم کمک خواست ، چیکار میکردم
    بعد اون مدت ، هی بهم تیکه مینداخت که از اون خوشت اومد ؟!! توپول بود ؟!! الان با خودت میگی عجب چیزی بود !!!
    دور از حضور ، همه دخترا مریضن مریییییییییییییض

  5. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 13 تیر 92 [ 23:22]
    تاریخ عضویت
    1391-10-17
    نوشته ها
    96
    امتیاز
    637
    سطح
    12
    Points: 637, Level: 12
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 13
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger Second Class500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 181 در 64 پست

    Rep Power
    0
    Array
    من یکی که باورم میشه آقا محمد....ولی توروخدا احساسو بذارید کنار شما دارید ضربه میخورید خودتون متوجه نیستین...

    اصلا 90% دخترا ازین اخلاقا دارن همش گیر میدن ولی اگه عشق دو طرفه باشه(اینو به جرات میگم)از این گیر دادن ها دیگه خبری نیست چون یه چیزی هست بینشون به اسم عشقو اعتماد

    اگه واقعا عاشقش هستین برید خواستگاری خب....هر چند این قصه تهش کاملا معلومه....

  6. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 22 تیر 95 [ 16:53]
    تاریخ عضویت
    1390-8-28
    نوشته ها
    744
    امتیاز
    8,604
    سطح
    62
    Points: 8,604, Level: 62
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 146
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    1,594

    تشکرشده 1,946 در 612 پست

    Rep Power
    88
    Array
    یه سوال
    چجوری میشه یه پسر اینطور عاشق یه دختر شه؟
    اونم دختری با این اخلاق؟

    چرا کسی عاشق من نمیشه عقده ای شدم رفت
    [align=center]ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمده ایم ...از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم[/align]

  7. کاربر روبرو از پست مفید جوانه؟؟؟ تشکرکرده است .

    nikafarid (شنبه 18 خرداد 92)

  8. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 06 تیر 93 [ 23:11]
    تاریخ عضویت
    1392-2-30
    نوشته ها
    24
    امتیاز
    728
    سطح
    14
    Points: 728, Level: 14
    Level completed: 28%, Points required for next Level: 72
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 11 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنونم sahars جان

    ولی من هنوز سربازی نرفتم کار ندارم خونه هم که پدرم واسه من ماشین نگرفت که صبر کن خونه بگیرم برات

    معلومه که حتی خانواده منم مخالفت میکنن چه برسه خانواده اون

    اگه دوسم نداره اگه حسی بهم نداره خب بری پی زندگیش
    چرا زنگ زده بود گریه میکرد ، چرا انقد غرورشو میشکنه و سعی میکنه باهام باشه
    کم نیست آدم های که هی بهش پیشنهاد دوستی میدن تو دانشگاه

    - - - Updated - - -

    از سر بدبختی
    ببینید چطور گرفتارش شدم

    نه میتونم دل بکنم نه دلم میاد چیزی بهش بگم

  9. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 13 تیر 92 [ 23:22]
    تاریخ عضویت
    1391-10-17
    نوشته ها
    96
    امتیاز
    637
    سطح
    12
    Points: 637, Level: 12
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 13
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger Second Class500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 181 در 64 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ببین آقا محمد ....بذار یه چیزی بگم...

    من یه دوستی دارم که 8 ساله یه پسر به شدت عاشقشه...این دختر تا تونسته دل پسره رو شکسته و بازیش داده...تو این مدت با 7-8 نفر دوست شده و بهم زده و هر بار که از بهم زدن رابطش ناراحت بود به این پسر بدبخت زنگ میزد تا غمو غصه هاشو فراموش کنه باز تا یکیو پیدا میکرد پسره رو تنها میذاشتو میرفت پی کارش...همیشه هر کاری ام داشت به اون میگفت اگه تحقیقی لازم داشت اگه نمره ای میخواست از استاد بگیره اگه کتابی لازم داشت یا حتی پول همهههههه چیزو ازون پسر میگرفت اون پسرم همیشه براش همه کار میکرد در قبال یه تشکر خوشکوو خالی ام نمیکردو با گیر دادن هاش اعصاب اون بنده خدارو بهم میریخت...

    یه بار پسره به من زنگ زد بهش گفتم داره ازت سو استفاده میکنه(با اینکه اون دختر دوست من بود ولی دلم نمیومد که یک آدم اینجوری اسیر باشه...)..بهش راستو پوس کنده همه چیو گفتمو گفتم که پاتو بکش کنار دیگه محلش نذار ولی گوش نکردو رفت صاف گذاشت کف دست دختره و گفت دوستت داره حسودیتو میکنه!!!
    یک سال بعد دختره ازدواج کرد بعدش حالو روز پسره رو بگم گریتون میگیره....با 24 سال سن حتی 10 واحد هم پاس نکرده بود از دانشگاه اخراج شد نه تحصیلاتی نه کااری...همه هم سنو سالاش ارشد بودن اما اون لیسانسم نداشت...الان دوباره کنکور داده کاردانی قبول شده ترم 2 معماری دانشگاه یالغوز آباد قبول شده و فقط داره حسرت روزایی که از دست داده رو میخوره...

    دوست خوب من...شما هر کسی میخوای باش اما من به عنوان یک غریبه به هیییییییچ وجه دوست ندارم شما به همچین حالو روزی بیوفتی پس لطفا به کار هایی که میکنید دقت کنید و اولویت هاتونو مشخص کنید....عشق چیز خوبیه ولی چیزی که آینده شما و خوشبحتی شمارو رقم میزنه عقلو منطقه

  10. 3 کاربر از پست مفید sahars تشکرکرده اند .

    asemani (پنجشنبه 30 خرداد 92), mercedes62 (شنبه 18 خرداد 92), nikafarid (شنبه 18 خرداد 92)

  11. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 06 تیر 93 [ 23:11]
    تاریخ عضویت
    1392-2-30
    نوشته ها
    24
    امتیاز
    728
    سطح
    14
    Points: 728, Level: 14
    Level completed: 28%, Points required for next Level: 72
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 11 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array
    میدونم sahars جان ولی
    این دختر تا حالا از من حتی حتی حتی حتی 100 تومن 100 تا تک تومنی هم نخواسته چه برسه بخواد از چیزای بیشتری بخواد
    تاحالا هم فقط یه بار رفتیم کافی شاپ فقط یه بستنی خوردیم که با اصرار زیاد من بود که زود هم برگشتیم
    چون تو خانواده ای بزرگ شده که از هر نظر چشم و دلش سیر شده و چشمش به پول و مال من نباشه
    تا الان هم قبل از من تا جای که من میدونم به 2 نفر تو دانشگاه دوست شده بود که همش هم 2 هفته طول نکشید جدا شدن به یه دلایلی که پسره کثیف و نجس خواستش سو استفاده بود همین
    این دختر 2 با رفته مکه
    از وقتی کامپیوتر داشتم علاقه زیادی به کامپیوتر و اینترنت و اینجور چیزا داشتم ، رشتمم نرم افزاره ، یه چیزایی بلدم در مورد زدن اکانت و هک به دست اوردن پسورد
    تا جای که من ردش رو زدم اهل خیانت نیست که مثلا بخواد سره من رو کلاه بزاره دورم بزنه ، اونم من که اگه بخوام از اون بزرگ تر هاش رو بدبخت میکنم
    ولی چیکار کنم که شدم گرفتار این بد اخلاق

  12. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 13 تیر 92 [ 23:22]
    تاریخ عضویت
    1391-10-17
    نوشته ها
    96
    امتیاز
    637
    سطح
    12
    Points: 637, Level: 12
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 13
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger Second Class500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 181 در 64 پست

    Rep Power
    0
    Array
    عزیز من,من اون مثالو نزدم که شما خودتونو باهاش مقایسه کنید....همه که مثل هم نیستن...یکی دردش پوله یکی دیگه دردش یه چیز دیگه ست...آدم با آدم فرق داره دیگه..

    عشقه دیگه عشق واقعا انگار چشمو گوش آدمو ازش میگیره...

    حرفهایی که لازم میدونستم بگمو گفتم... امیدوارم فقط سرتون به سنگ نخوره
    ...موفق باشی

  13. کاربر روبرو از پست مفید sahars تشکرکرده است .

    asemani (پنجشنبه 30 خرداد 92)

  14. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 06 تیر 93 [ 23:11]
    تاریخ عضویت
    1392-2-30
    نوشته ها
    24
    امتیاز
    728
    سطح
    14
    Points: 728, Level: 14
    Level completed: 28%, Points required for next Level: 72
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 11 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سپاس از اینکه وقتون روگذاشتین


 
صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: دوشنبه 17 اردیبهشت 97, 16:09
  2. چه چیزی باعث موندگاریتون تو تالار شده؟؟؟؟
    توسط هوشیار در انجمن سرگرمی و تفریح
    پاسخ ها: 26
    آخرين نوشته: پنجشنبه 02 مرداد 93, 11:22
  3. چطور وقتی میدونم یه چیزی غلطه نمیتونم باهاش کنار بیام؟
    توسط wrecked در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: دوشنبه 29 آبان 91, 03:56
  4. چیزی که میگم یه عیبه تو ظاهر ؟ کمکم کنید
    توسط elham_88 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 54
    آخرين نوشته: چهارشنبه 29 شهریور 91, 08:07
  5. چـیزی که نپرسند تو از پیش مـــگوی
    توسط baby در انجمن اعتقادی،‌اخلاقی
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: دوشنبه 01 شهریور 89, 14:49

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 12:26 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.