به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 15
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 05 شهریور 94 [ 10:39]
    تاریخ عضویت
    1392-3-17
    نوشته ها
    110
    امتیاز
    2,449
    سطح
    29
    Points: 2,449, Level: 29
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 1
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger First Class1000 Experience Points
    تشکرها
    27

    تشکرشده 150 در 70 پست

    Rep Power
    24
    Array

    Bow ميخوام با كسي كه دوست دارم ازدواج كنم از زن بابام ميترسم

    سلام من خيلي وقته اينجا رو ميخونم اما اولين باره مشكلمو ميكم من 22 سالمه و تقريبا دو ساله با أقاةي أشنا شدم به قصد ازدواج 25 ساله
    خانوادم از اول ميدىونستن اما خب نه همه رابظه مونو من امسال ليسانسم تموم شد واون أقا فوق ليسانس من كنكور ارشد دادام ورتبه ام خوب بود انشا الله از مهر بايد ارشد بخونم عشقم هم بايد بره سربازي از همه لحاظ به هم ميخوريم و خانواده ها احتمالا راضين فقظ مشكل ز ن بابامه مادرم جهارسال بيش فوت كرد ومن سه ساله زن بابا دارم خيلي مشكل برام بيش أورد افسردكي كرفتم و غيره اما ميترسم خيلي اخلاقاش بده 37 سالشه يه بار جدا شده بد دهنه عصبيه :( ميترسم أبرومو ببره أخره خرداد قرار أشنايي داريم ميترسم جون همه جا كفته من نميخوام عقد باشن :( خيلي دخالت ميكنه بابام اصلا مديريت نداره ميترسم نميدونم جيكار كنم نه عصبي شه كه أزارم بده نه دخالت كنه :( ما خيلي هم و دوست داريم نميخوام خانوادش از من و خوانوادم بدشون بياد :(((

  2. کاربر روبرو از پست مفید mati تشکرکرده است .

    Ehsan.Rahay (جمعه 17 خرداد 92)

  3. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 خرداد 97 [ 07:57]
    تاریخ عضویت
    1391-2-16
    نوشته ها
    863
    امتیاز
    11,692
    سطح
    71
    Points: 11,692, Level: 71
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 358
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,836

    تشکرشده 2,440 در 754 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سعی کن این مدت با زن پدرت خیلی رفاقتی پیش ببری! اونم از اینکه شما ازدواج کنی و از اون خونه بری مطمئن باش خوشحالتر از خود شماست!
    *به جادوی چشم تو شیدا شدم*
    *ز خود گم شدم در تو پیدا شدم*
    *من آن قطره بودم که با موج عشق*
    *در آغوش مهر تو دریا شدم
    *

  4. کاربر روبرو از پست مفید کامران تشکرکرده است .

    Ehsan.Rahay (جمعه 17 خرداد 92)

  5. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 05 شهریور 94 [ 10:39]
    تاریخ عضویت
    1392-3-17
    نوشته ها
    110
    امتیاز
    2,449
    سطح
    29
    Points: 2,449, Level: 29
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 1
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger First Class1000 Experience Points
    تشکرها
    27

    تشکرشده 150 در 70 پست

    Rep Power
    24
    Array
    دو سساله با هم قهريم وحرف اصلا نمي زنيم با هم در ضمن با هم يه دعواي شديد داشتيم يه ماهه بيش جون حرف درأوده بود كه دوست بسر داري و أبرو ريزي كرد به همه فاميل زنك زد كه اين دوست بسر داره بابامم نتونست جلوشو بكيره :_ البته جون هي به من حرفهاي بد زد و غيره من از خواستكارم خواستم زودتر بياد كه أبروريزي نكنه كلا موجود عجيبيه :(( ميترسم من مثل هووش ميمونم ميترسم أبرومو جلو خانواده اونا ببره اونا خيلي مهمه اين جيزا براوشون :( كاش مامانم بود اون وقت خانواده ما كوجكترين ايرادي ندداشت :((مشكل اينه كه دوسال بايد عقد باشيم اين خيلي نكران كنندست ميترسم هم الان هم تو عقد ازارمون بده من كه الان بايد خيلي خوشحال باشم كه دارم با كسي كه اينقدر دوسش دارم اؤىواج ميكنم اينقدر ميترسم من ميخوام خوب زندكي كنم ميخوام از اين جهنم برم اما با دل خوش :( دو ساله ميرم قهرم همش تو اتاقمم خسته ام
    ویرایش توسط mati : جمعه 17 خرداد 92 در ساعت 12:39

  6. 2 کاربر از پست مفید mati تشکرکرده اند .

    Ehsan.Rahay (جمعه 17 خرداد 92), کامران (شنبه 18 خرداد 92)

  7. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 18 خرداد 92 [ 01:25]
    تاریخ عضویت
    1392-3-15
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    16
    سطح
    1
    Points: 16, Level: 1
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 34
    Overall activity: 0%
    تشکرها
    37

    تشکرشده 11 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط saman sanaye نمایش پست ها
    با سلام خدمت دوست عزیز.به نظر من شما باید کمی قاطع باشید و وقتی زن باباتون خواست حرف بزنه بزنین تو دهنش.اصلا اجازه ندین که بخواد تو زندگی شما دخالت کنه.
    عزیز یه کم تند رفتی ;)... یادت نره هر چی باشن، بزرگ ترن...
    kamrava پیشنهاد خوبی دادن... در صورت امکان - قطعا امکان داره!! - با پدرتون حرف هایی که میخواید رو بزنید... فکر میکنید به سرنوشت شما اهمیت نمیده و میگه چشم خانم، هر چی شما بگی؟؟؟!!!
    اگه قرار باشه کسی تو دهن کسی بزنه که خدا نکنه حتی به حرف هم بشه، این باید از طرف پدرتون باشه نه شما...
    در آخر اینکه موضوع رو بزرگ نکنید برای خودتون... یه پسر با کل دنیا در میفته برای رسیدن به عشقش... دیگه زن بابای خانواده همسرش نباید سخت باشه براش... اگه بازم انقدر مهمه، بهتره مسئله رو با آقا پسر عزیز مطرح کنی و اگه مطرح کردی، بگی که باید آمادگی شو داشته باشن... ایشون هم خانواده شون رو آماده میکنن... هر چند امیدوارم کار به اینجاها نرسه... به پدرتون بگید ان شاء الله مشکلی پیش نمیاد و پیش خودشون حل میکنن...
    موفق باشید :)

  8. کاربر روبرو از پست مفید Ehsan.Rahay تشکرکرده است .

    کامران (شنبه 18 خرداد 92)

  9. #5
    Banned
    آخرین بازدید
    سه شنبه 08 مرداد 92 [ 13:33]
    تاریخ عضویت
    1392-3-06
    نوشته ها
    187
    امتیاز
    828
    سطح
    15
    Points: 828, Level: 15
    Level completed: 28%, Points required for next Level: 72
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered500 Experience Points
    تشکرها
    41

    تشکرشده 259 در 109 پست

    Rep Power
    0
    Array
    احسن جان من اینطوری فرض کردم که راه حلهای شمارو امتحان کرده.به نظرم پدرتون نمیتونه کاری بکنه این خودتون هستین که با رفتارهاتون به بقیه اجازه میدین تو کار شما دخالت کنند

  10. کاربر روبرو از پست مفید saman sanaye تشکرکرده است .

    ساناز ارومیه (جمعه 17 خرداد 92)

  11. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 05 شهریور 94 [ 10:39]
    تاریخ عضویت
    1392-3-17
    نوشته ها
    110
    امتیاز
    2,449
    سطح
    29
    Points: 2,449, Level: 29
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 1
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger First Class1000 Experience Points
    تشکرها
    27

    تشکرشده 150 در 70 پست

    Rep Power
    24
    Array
    خودش همجيو ميدونه واتفاقا اونه كه خيلي نكرانه بي احترامي به خانوادشه ما به هم مي رسيانشالله \ جون مشكلي نيست جون همجي خوبه اما من ميخوام با خانواده همسر أيندم خيلي خوب باشم ميخوام جاي خانوادم مادرمو برام بر كنن اطه دلخوري بيش بياد نميشه بابام ازش ميترسه همه كار ميكنه أبرو براش مهم نيست بابامم همش سكوت ميكنع جلوش كه داد وبيداد نكنه ما هم و دوست داريم ميخوام با احترام عروسشون شم :( برام دعا كنين

    - - - Updated - - -

    شما اين خانوم ونمي شناسين :(من ميترسم من از اين خونه برم ديكه بر نميكردم ميخوام خوب وبي دردسر برم من دوسال درس دارم اونم سربازي اما ميترسم ميترسم ميترسم كاش مشكلي بيش نياد كاش خدا كمك كنه شروع خوبي باشه سر عقدم أزارمون ندن

  12. #7
    Banned
    آخرین بازدید
    چهارشنبه 26 تیر 92 [ 00:53]
    تاریخ عضویت
    1392-3-06
    نوشته ها
    6
    دستاوردها:
    31 days registered
    تشکرها
    48
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    آقا سامان اونموقع کار به دعوا میکشه که.ولی اینکه انسان با رفتار خودش به بقیه اجازه دخالت میده حرف درستیه منم باهاش موافقم

  13. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 05 شهریور 94 [ 10:39]
    تاریخ عضویت
    1392-3-17
    نوشته ها
    110
    امتیاز
    2,449
    سطح
    29
    Points: 2,449, Level: 29
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 1
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger First Class1000 Experience Points
    تشکرها
    27

    تشکرشده 150 در 70 پست

    Rep Power
    24
    Array
    جيكار كنم دعوا نشه و دخالت نكنه ؟:((

  14. #9
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 مرداد 92 [ 13:58]
    تاریخ عضویت
    1388-5-24
    نوشته ها
    1,224
    امتیاز
    2,219
    سطح
    28
    Points: 2,219, Level: 28
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 81
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranSocialTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    7,577

    تشکرشده 8,600 در 1,498 پست

    Rep Power
    139
    Array
    mati عزیز من فکر میکنم شما الان به جای اینکه روی رفتارهای مادر دوم ات زوم کنی، بیشتر تمرکزت الان باید روی شناخت همسرت باشه. چون متاسفانه قبل از ازدواج باهاش دوست بودی و رابطه احساسی و عاشقانه باهاش داری و همین موضوع ممکنه مشکلاتی را در راه شناخت صحیح از ایشون برات ایجاد بکنه.

    این موضوع الان خیلی مهمتر از دخالت زن بابا هستش. اصلا شاید نگرانی زن بابا هم از همین موضوع نشات گرفته و ایشان هر قدر هم که با هم کنتاکت داشته باشید اما بعنوان یک بزرگتر، نگران این است که این دوستی برای شما آسیب زا باشد.

    در موارد مشابه شما آقای مدیر همدردی توصیه زیر را داشتند:


    غالبا در مشاوره ها دیده می شود زوجینی که قبل از ازدواج وابستگی و دوستی داشته اند در هنگام ازدواج تصور می کنند کاملا هم دیگر را می شناسند از طرفی سرنخهایی که از مشکلات و ضعفهای هم می بینند کوچک و بی اهمیت تلقی می کنند. معمولا خوب نمی شنوند و بیشترین عنصر پیش برنده آنها احساساتشان هست.
    لذا وقتی بعد از ازدواج با مشکلات شدید روبرو می شوند آنها می گویند قبل از ازدواج هم سرنخ های آن بود ولی فکر می کردیم یا مهم نیست یا به راحتی حل می شود.
    با چنین مسائلی معمولا به دختر و پسر گوشزد می کنیم. در هنگام انتخاب همسر مخصوصا اگر مسئله وابستگی و دوستی وجود دارد ، به صورت حضوری چندین جلسه به مشاور مراجعه کنید و کاملا گوش شنوا داشته باشید. و ارزیابی غیر احساسی از مشکلات و مسائل زندگی داشته باشید.


    ...
    ما هم به هر دختر و پسری که دوست می شوند و وابسته می شوند و به ازدواج کشیده می شود توصیه می کنیم دقت بیشتری نسبت به زوجین دیگر داشته باشند. چرا که خیلی مسائل در ذهن آنها تحریف خواهد شد.

    در ازدواج مسائل بسیار مهم و کلیدی هست و باید حتما زیر نظر یک متخصص مشاور خانواده بررسی شود و به عقل خودمان اکتفا نکنیم به خاطر اینکه احساسات می تواند در اینگونه موارد خواست عقلی ما را تغییر داده و در جهت خود بگیرد.

    خلاصه:
    انشاء الله موفق باشید. لیکن دقت و بررسی زیر نظر یک مشاور خانواده را هرگز از دست ندهید.
    لینک ذیل هم برای پارامترهای ازدواج می تواند مکمل مطالب بالا باشد
    چه نوع سوالاتی باید در جلسه خواستگاری از یکدیگر بپرسیم؟

    ضمن اینکه معتقدم بجای اینکه در جبهه مخالف با مادر دوم ات قرار بگیری، و انرژی زیادی را در این زمینه بگذاری، ایشون رو هم توی قضیه شناخت خواستگار بازی بدی. باور کن اگر بهش نزدیک بشی و ازش بخواهی که توی این زمینه بهت کمک کنه (به شرط اینکه اصرار بر تمکین ایشان از خواست خودت و قبول بی قید و شرط خواستگار را از طرف ایشان نداشته باشی). دست مادر دوم ات رو باز بگذار. بهشون بگو که میخواهی از نظراتشون بهره مند بشی. بحث رفتن به مشاوره رو هم با خانواده مطرح کن. این موضوع سوای اینکه به خودت کمک خواهد کرد بدون تاثیر گرفتن از احساسات به شناخت درستی برسی، به خانواده ات هم نشان خواهد داد که شما نمیخواهی احساسی عمل کنی. و شاید این موضوع باعث بشود که به شما اطمینان کنند و همراهی بیشتری با شما به عمل بیاورند.

    بی دلی در همه احوال خدا با او بود
    او نمی دیدش و از دور خدایا میکرد

    ویرایش توسط بی دل : جمعه 17 خرداد 92 در ساعت 14:59

  15. 2 کاربر از پست مفید بی دل تشکرکرده اند .

    کامران (شنبه 18 خرداد 92), شیدا. (جمعه 17 خرداد 92)

  16. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 05 شهریور 94 [ 10:39]
    تاریخ عضویت
    1392-3-17
    نوشته ها
    110
    امتیاز
    2,449
    سطح
    29
    Points: 2,449, Level: 29
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 1
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger First Class1000 Experience Points
    تشکرها
    27

    تشکرشده 150 در 70 پست

    Rep Power
    24
    Array
    من كلاس ازدواج استاد فرهنك وكامل كوش كردم شناخت خوبي از هم داريم خيلي هم و دوست \اريم اما صرفا احساسي نبوديم ونخواهيم بود من خيلي معيارها رو بررسي كردم از لحاظ كفويتها مساله اقتصادي يه كم متفاوتيم اونا متوسظ رو به بالا وما متوسظيم البته خيلي فرق نداريم كلا اؤ لحاظ فرهنكي أداب رسوم اعتقادي حجاب و از لحاظ ظاهري از لحاظ تحصيلات هم خودمون هم خانوادمون از لحاظ برون كرا ودرىون كرايي شبيه هم هستيم خيلي خوب وكامل بررسي كردم اما اون شحصيت نوع بي ومن شخصيت نوع اي هستيم البته خيلي مشهود نيست تنها مشكلمون تو اين دوسال اين بوده كه اون خيلي با حوصله تر از منه دليلشم نوع شخصيتمونه مشكل ديكه مونم حسودي من به اظرافيانش بود كه دلم ميخواست محد\وش كنم وفقظ با من باشه نه با دوست وخانوادش اونم با خودم حلش كردم والان خيلي خوب شدم من زندكي سختي رو كدروندم براي أينده خوب فكر كردم فقظ ميترسم أزارش بدن رابظه ما ومن اون هيج ايرادي نداريم جز اينكه اون سربازه منم ارشد دارم شغلم داره همزمان با سربازي اما ميخوايم عقى بمونيم كاش ازارمون ندن زن بابام نكران من نيست جندبار كفته سياه بخت شي به همه الكي كفت دوست بسر داره با اينكه بابام خبر داشت خواهرم ميىونست اما ابروريزي كرد اين أدم اينقىر حسوده كه من براي ارشد وانتخاب رشته ام با تلفن خونه حرف ميزدم وجيغ جيغ ميكرد واونم هي با تلفن حرف ميزد وبه بابام ميكفت جلوي اونو بكير كه با تلفن كلاس ميزاره خدا شاهده وقتي نبود زنك زدم كه اينو نكه اما اومد وحرف من ادامه داشت بلوا به با كرد سر يه ربع با تلفن حرف زدن براي انتخاب رشته ام با يكي از أشناها كلا جون خودش حسادت داره فكر ميكنه منم دارم من به خدا برام مهم نيست اون جيكار ميكنه اما اون به همجي من كار داره همه فاميل ميدونن من جي ميخرم كجا ميرم همه جيو يه همه ميكه هر بار يكي ميكه فلان مانتو كه خريدي وببينم ميكم از كحا ميدوني ميكن اون كفته رفته همه جا كفته نميزارم برا جهازش نظر بده خودم ميرم ميخرم :((((


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. دوست دارم براي خودم كسي بشم ولي سردرگمم
    توسط سكوت شب در انجمن ارتباط مراجعان - مشاوران
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: جمعه 30 آبان 93, 01:34
  2. دوست ندارم زير بار منت كسي باشم .
    توسط mahsa pirooz در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: جمعه 05 آبان 91, 21:20
  3. چت كردن با كسي كه خودشو شكست خورده ميدونه و بسيار راست گوست...
    توسط nazaninjooon در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 27
    آخرين نوشته: جمعه 26 اسفند 90, 04:35
  4. خواستگاري از كسي كه دوست فرد مورد علاقه ي بنده در قبل بوده
    توسط yaser1 در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: چهارشنبه 30 شهریور 90, 15:28
  5. از خودم ميترسم
    توسط balo par shekaste در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: چهارشنبه 17 شهریور 89, 20:01

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 23:24 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.